سلام مطلب زيبايي بود ولي براي من چند سوال بوجود آمده است و آن اينكه آيا به راستي فرد داراي حكمت به حكمت خود عامل است . تجربه نشان داده ما خيلي از امور درست بودنش برايمان اثبات مي شود ولي آيا عامل به آن هستيم .و اما سوال بعدي اينكه ما حتي در صورت داشتن حكمت آيا اجازه قضاوت داريم؟ در ادامه مطلب آمده است راه رسيدن به حكمت قرآن است . اين درست اما راه رسيدن به خود قرآن چيست ؟ ما چگونه عمل كنيم كه به قرآن برسيم و اگر رسيديم از دستش ندهيم . شايد به نظر من بهتر بود مي گفتيم راه رسيدن به حكمت خدمت است كه اگر ما مقام خدمت را اول بفهميم بهتر مي توانيم به قرآن برسيم .
سلام
به نظر من مهمترين تفاوت علم با حكمت در فيض ويژه بودن آن است و اين ارزش دارد كه بهشت را زماني به تو مي دهند كه به مقام حكمت برسي . شايد تو با تلاش بتواني علم را به دست آوري اما اگر نيت خالصي پشت آن نباشد درهاي آن علم به راحتي براي تو باز نمي شود و تو نمي تواني به قولي حكمت و آن بخش مهم قضيه را ببيني
اشاره درستي هست كه فاكتور مميزه علم و حكمت يقين و قضاوت هست و در واقع وقتي نگاهي دقيق به موضوع مي كنيم پي مي بريم كه همه اين ايتم ها از ويژگي خاصي بر خوردار هستند و همانطور هم كه باز اشاره كرديد نيتها و انديشه هر كسي يقينا محترم هست و آنقدر اين ويژگيها بهم نزديك هستند كه تمايز آنها از هم و اولويت دادن به هر يك كار آساني نيست منم به اندازه درك خودم ويژگي ممتاز بين علم و حكمت رو بيان ميكنم و اميدوارم بتونم دليلي هم بر مدعاي خود بياورم .
بنظر حقير ويژگي ممتاز بين علم و حكمت (( قضاوت )) هست ، دليل من هم اين باور است كه اگر يقين حاصل بشه و عامل بودن با يقين انجام بگيره(( حكمت به قضاوت به معني اخص كلمه مي رسه)) منصب قضا از ويژگيهاي معصومين هست كه هرگز معصومين دچار اشتباه و گناه نمي شوند و اين حكم نسبي است و به قضاوت نشستن هم كاري بسيار بزرگ هست تا جايي كه قبلا هم اشاره شده (( عدل )) كه صفت هست جزو اصول دين ماست و اگر كسي عادل بود ميتواند به قضاوت بنشيند باز هم به قول شما نيتها محترم هست ، از دوستان تقاضا دارم اگر مطلبي رو ميتوانند ياد آوري نمايند تا كاملتر بتوا نيم موضوع را برسي نماييم بسي سعادت ، انشالله گوش ما شنوا و چشم ما منور به نوشتار عزيزان خواهد شد آرزوي سلامت و تندرستي براي همگان دارم خداوند وعده هدايت را داده اگر انشالله استفاده نماييم اين درگاه امن ترين درگاهي است كه انسان به سكينه قلب و آرامش روان خواهد رسيد .
با سلام
ممنونم از توجه شما به موضوع ، حكمت نوعي ملكه هست در وجود انسان براي روشن شدن يه مثال ميزنم پيامبر امين و راستگو بودند وقتي به اين صفت شهره شدند آيا مي توان گفت تلاوت ايات قرآن توسط ايشان آيا درست بوده يا غلط ؟؟؟ و يا تحريفاتي داشته در بيان قرآن و يا بپرسيم كه ايا پيامبر عامل به قرآن بودند ؟؟؟ تازه ببينيد اين درستي عمل در كجا بايد محك بخورد ؟؟ و ما بفهميم كه درست بوده اين عمل صفاتي اينگونه هرگز دچار اشتباه نميشند اگر به علم پاك متصل شده باشند اما اينكه ما هر عملي رو انجام بديم يعني اينكه ما اصلا حكمت نداريم كسي كه صاحب حكمت باشد ديگر عامل هم بايد باشد .
خوب كسي كه حكيم باشد بنظر شما نميتواند در منصب قضاوت بنشيند ؟؟؟ چه كسي شايسته تر از انسان حكيم براي ان كار هست البته بايد بگويم همه اينها نسبي است و ما با نسبيت آنرا در نظر ميگيريم والا هيچ قاضيي نبايد در دنيا حكم كند چون خودش ممكنه عامل نباشد و يا علم پاك رو نداشته باشد در نماز جماعت هم همينطوره ما دنبال انساني كه عصمت داشته باشه براي پيشنمازي نميگرديم بلكه ميگوييم شرطش اين است كه گناه كبيره نكنه و اصرار به گناه صغيره هم نورزه همين اندازه ميشه به او اقتدا كرد ببينيد تازه ميگه گناه كبيره نكنه نميگه نكرده باشه و اصرار هم به صغيره نورزه بازم نميگه اگر گناه صغيره كرد نميتونه پيشنماز باشه لذا بنظرم ميرسه بايد نسبي همه چيز رو در نظر داشت اگر نسبي نباشد تمام اين قضاوتها بايد دنيا را رها كرد و به آخرت موكول نمود تا خود خدواند قضاوت كند اما در شرايط تشكيل حكومت مي بينيم كه اينكار توسط انسانها هم انجام مي پذيرد .
خيلي از انسانها خدمت ميكنند به جامعه ولي به قرآن و به خدا هم نميرسند البته ميتوان خدمت را بعنوان يك شاخصه در نظر داشت ولي ريشه و اصل چيز ديگري است .
در پايان بايد عرض كنم نظر شما هم متين هست كه بگوييم (( فيض ويژه اي هست )) كه توسط خداوند به انسان عطا ميشه .
با سلام و عرض ادب
براي همگي دوستان ارزوي سلامتي دارم و اميدوارم همواره در كمال آزامش به سر ببرند .خيلي دلم ميخواست اينطوري ننويسم و گلايه اي نداشته باشم كمي فكر كنيم ببينيم چه چيزي را داريم از همديگر دريغ ميكنيم كه حتي حاضر به نوشتم يه كامنت كوچيك ازنقد نوشتار هم نداشته باشيم جاي اين حرف اينجا نيست ولي بنظرم رسيد بنويسم تا شايد دوستان همگي بخوانند .
دست شما درد نكنه زحمت مطالبي رو كه مي كشيد متغلق به قرآن هست كه اميدوارم خداوند اجر آن رو عنايت كنند بعضي از عناوين بنظر ميرسه كه شباهتهايي رو با هم دارند كه سليقه شما اقتضاء اينگونه داشته و خيلي هم مهم نيست اما : (( يه سئوال )) از مجموع(( 9 )) ايتمي كه براي علم و حكمت زحمت آنرا كشديد قاعدتا بايد يكي از اين موارد از اهميت خاصي بر خوردار باشند اگر چنانچه آيتمي رو كه مشخصه فرق بين علم و حكمت ميشود رو بيان بفرماييد ممنون ميشم اگر دوستان ديگر هم در جواب اين سئوال چيزي بنويسند كه بسيار عالي ميشه و سلايق مختلف دوستان هم مشخص خواهد شد انشالله
من هم قبول دارم شباهتهايي در متن وجود دارد ولي ظرايف اين تفاوت به قدري عجيب است كه احساس كردم همه موارد با شباهتها باز موارد اختلاف هم دارند ... از نظر من ايجاد يقين و عامل بودن مهمترين فرق علم و حكمت است ... نيتها همه محترم هستند ولي عمل به علم مرتبه بسيار بالايي است . شنيده ام صحت وسقم اين شنيده را نمي دانم كه در روز عاشورا عده ايي از مردم بر بلند اي تپه ايي مي گريستند و از خدا مي خواستند به امام حسين (ع) كمك كند اينان عالماني بودند كه تا شهادت در محشر عشق كربلا تا حكمت فاصله داشتند .
مبحث ديگري كه براي خودم جالب بود وبه دلايلي از ذكر ان در متن خود داري كردم شكل ظاهري حكم با كسره و حكم با ضمه بود كه به زيباترين شكل صفت قضاوت در حكمت را مي رساند (كسي مي تواند به حُكم و حتي حكومت برسد كه به حِكمت رسيده باشد ...)