mp3 player شوکر

نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 
+ رحيم 

با سلام وقبولي عزداريهاي شما عزيزان

در كامنت دوستان به نكته زيبايي اشاره شده كه سعي در تكميل آن دارم عبارت مورد استفاده در آيه وكالت هست و وكيل قرار دادن خدا اگر قبول كنيم كه اين واژه بكار رفته ، پس بايد به پذيريم بنا به گفته شما كه بايد وثيقه اي در كار باشد براي پذيرش ، زيرا در مورد توكل ميدانيم و چنانچه كه در پستهاي قبل هم توضيح داده شده توسط دوستان بايد (( به خدا اعتماد كرد)) و حتي گفته شد كه ما با اين همه نقص حالا كارمون به جايي رسيده كه به خداي قادر متعال بايد اعتماد كنيم و بعد توضيح داديم كه چگونه اين امر ميسر مي شود ، و متوجه شديم كه اعتماد كردن به خدا در توكل ما نهفته است و براي وكالت خدا بايد وثيقه گذاشت .

خوب ما كه صاحب هيچ چيز از اين جهان هستي با همه بي چيزيمان نيستيم پس چه چيز را بگذاريم به وثيقه ؟ همه هستي از آن خداست لذا خداي مهربان براي اينكه ما مثل كلاف سر در گم نباشيم راهنمايي فرمودند كه از نام خودشان استفاده كنيم و قدر و منزلت اون اسم جلاله خداوند اينجا مشخص ميشه اين نكات رو شايد توجه كمتر شده بهش جان كلام اينكه در آيه ما توكل نداشتيم و بلكه وكالت بوده و وثيقه بايد مي داشتيم چيزي در مقابل خدا نداشتيم تا اينكه خداوند از اسم مبارك خودش به ما عزت داد و ابرو و در پايان بايد بدونيم كه اين وثيقه رو براي يك پيمان راهنمايي كردند نه توكل ، تشكر ميكنم از بذل توجه همگي

+ رحيم 

با سلام

نميخوام كه در مقام پاسخ به كسي باشم ، و اميدوارم اينگونه بر داشت نشه ، اما وقتي طرح مسئله به اين زيبايي ميشه حيفم مياد كه پيرامونش بحث نشه و موضوع عقيم بمونه دنبال پاسخ مناسب هستم كه اميدوارم به زودي بدست بياد و در اين بحث كامنت آخر طرح بشه كه كلي مسئله همراه داره انشالله و از همه عزيزان تشكر ميكنم كه موشكافانه و عميق به مسا ئل نگاه ميكنند اجر همگي با اما حسين ( ع ) باشه

+ لاله 

با سلام و عرض احترام و ادب خدمت دوستان خوبم

در تفسير الميزان درباره سوگند به خداوند ، به مطلب تكان دهنده اي برخورد كردم...

كلمه" موثق" (به كسر ثاء) به معناى چيزى است كه مورد وثوق و اعتماد قرار گيرد، و" مَوْثِقاً مِنَ اللَّهِ" امرى است كه هم مورد اعتماد باشد و هم مرتبط و وابسته به خداى تعالى، و آوردن وثيقه الهى و يا دادن آن، به اين است كه انسان را بر امرى الهى و مورد اطمينان از قبيل عهد و قسم مسلط كند به نحوى كه (احترام خدا در آن) به منزله گروگانى باشد.

آرى معاهدى كه عهد مى‏بندد و قسم خورنده‏اى كه سوگند مى‏خورد و مى‏گويد:" عاهدت اللَّه ان افعل كذا- با خدا عهد بستم كه فلان كار را بكنم" و يا مى‏گويد:" باللَّه لافعلن كذا- به خدا سوگند كه اين كار را مى‏كنم" احترام خدا را نزد طرف مقابلش گروگان مى‏گذارد، بطورى كه اگر به گفته خود وفا نكند نسبت به گروگانش زيانكار شده و در نتيجه احترام خداى را از بين برده و در نزد او مسئول هست.

يعني من بنده ناچيز به خودم اجازه بدم و براي رسيدن به مقصودي ناچيز، احترام و آبروي خالقم رو به وديعه بگذارم؟؟؟؟؟

جالبه که حضرت يعقوب به خدا قسم ندادند، به نام خدا قسم رو استوار کردند و خداوند رو بر استواري عهد و پيمانشون وکيل قرار دادند تا حق مطلب ادا بشه...

نکته جالب ديگه فکر کنم اين بود که تاکيد نکردند که هر چه خواستند حتما انجام شود!!! و اين عهد و پيمان رو تا جايي بستند که در حد و اختيار عمل، قدرت و توانايي فرزندانشون باشه : إِلَّا أَنْ يُحاطَ بِكُمْ (مگر آنكه از شما سلب قدرت شود)

و باز هم عجيبتر اينجاست که ما اصلا به اسباب و علل توجه نداريم و گاهي قسمهايي که در زندگي روزمره خودمون ميديم و يا از ديگران ميشنويم نشانه آن هست که هر چه خواست من هست بايد انجام بشه!!!!

غافل از آنکه...

هر چه دلم خواست نه آن ميشود هر چه خدا خواست همان ميشود...

در بحث خودشناسي هم پله هاي اول رو فکر کنم تازه داريم طي مي کنيم..

فقط فکر کردن به اينکه خود داشتن تن سالم چقدر نعمت بزرگي هست، و غفلت ما از شکر و سپاس براي جزء جزء هستي...

و اينکه براي بينا شدن چشمان غافل ما به هر نعمتي، فقط مثلا کمي به مخاطره افتادن سلامتي لازمه تا بفهميم که علاوه بر خودشناسي روحاني، خودشناسي جسماني هم قدمي ناچيز به سمت خدا شناسي است...


در پناه حضرت دوست هميشه صبور و متوکل به خداوند باشيم، انشاء الله ..

+ رحيم 

با سلام و عرض ادب

بسيار خوب ، و ما خوشبخت از کنار رفتن همه پرده هايي كه مانند حجاب جلوي چشمان ما رو گرفته بود و به خواست خدا و كمك دوستان اين پرده ها كنار زده ميشه ، و هر يك از دوستان نقش خودشون رو در اين كار خير ايفا ميكنند موفق باشيد انشالله

+ زهره 

سلام

بسيار زيبا و روان بود .

سخن كه از دل برآيد لاجرم بر دل نشيند

عزيزم آنچه در اين پست گفته شد حقيقتي آشكار است ، ما خود مي دانيم كه ره گم كرده ايم ، ساهاست كه بر تمام وجودمان مهر نهاده اند و قلب را از ما گرفته اند . ره بس دشوار است و خود شناسي سخت ترين بخش اين راه ، كه اگر خود را مي شناختيم خداي خويش را شناخته بوديم و ديگر حتي لحظه اي نمي توانستيم زنده بمانيم . به قول شما دوست عزيز خداوند هر زمان از زبان يكي از مخلوقات خويش با ما سخن مي گويد اما دريغ و افسوس كه تاثير گذاري آن سخن بر ما تنها چند ثانيه اي طول مي كشد و دوباره .......

و من تنها در اين تعجبم كه او چگونه مخلوقي را كه هر دم نعمتهاي او را از ياد مي برد و در محضر او تن به گناه مي دهد ، مي بخشد .