آنکه در دین خدا تفقّه کند، خداوند همّ وغمش را کفایت می کند و از جایی که به فکرش نمی رسد روزیش دهد . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
نُّورٌ عَلَى نُورٍ (یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَن یَشَاء)

به نام خدا

قَالَ لَنْ أُرْسِلَهُ مَعَکُمْ حَتَّى تُؤْتُونِ مَوْثِقًا مِّنَ اللّهِ لَتَأْتُنَّنِی بِهِ إِلاَّ أَن یُحَاطَ بِکُمْ فَلَمَّا آتَوْهُ مَوْثِقَهُمْ قَالَ اللّهُ عَلَى مَا نَقُولُ وَکِیلٌ  66 یوسف

گفت هرگز او را با شما نخواهم فرستاد تا با من با نام خدا پیمان استوارى ببندید که حتما او را نزد من باز آورید مگر آنکه گرفتار [حادثه‏اى] شوید پس چون پیمان خود را با او استوار کردند [یعقوب] گفت‏خدا بر آنچه مى‏گوییم وکیل است  66 یوسف

حضرت یعقوب (ع) در فرستادن فرزند خود به همراه برادران از آنان قول می گیرد و با آنان عهد می کند، و این قول وعهد وقتی امضاء می گردد که زیبنده به نام خدا گردد ودل یعقوب (ع) را آرام کند و حضرت یعقوب (ع)به فرزندان می گوید که خداوند بر قول ما وکیل است یعنی ناظر است می بیند و می داند و نمی گوید کسان دیگر بیایند، برای یعقوب(ع) همین کافی بود که خداوند وکیل باشد. و این بود سخن: که خداوند بر قول ما وکیل است هر آنچه می گوییم را می شنود و می داند و وقتی به این یقین رسیدیم یا باید سخن به حق گفت یا نگفت ومگر می شود خدا را ناظر بر عمل خود بدانیم ولی باز سخن گناه آلود بگوییم ؟ بله می شود چیزی که تا اکنون شده ،می دانیم ،بارها به ما گفته اند، شنیده ایم ولی چرا عمل

نمی کنیم چرا خدا در نزد ما نیست ؟ خدا هست چرا ما خدا را نمی بینیم ؟ ما ره گم کردیم ، سوگند به خدا یعنی همه راستی، پس چرا در روز هزاران نفر به دروغ سوگند به خدا می خورند و چرا ما با ز با این بد عهدان معاشرت می کنیم ؟ زیرا از تنهایی خوفناک خود می گریزیم جایی که خدا را نمی بینیم ، برای رسیدن به این خدا باید چه کرد کدامین راه را رفت ؟ یک مسیر وجود دارد بازگشت به خویشتن خویش شناخت فطرت خدا جویی خویش ، باید خود را شناخت تا به خدا رسید وراه این خود شناسی کدام است ؟ آیا تا به حال قرآن رابا نیت خود شناسی خوانده ایم ؟

راه رسیدن به خود شناسی همان عمل به دستورات قرآن است و ما هنوز به مفاهیم خود شناسی قرآن و خدا شناسی نرسیده ایم که نمی توانیم متوکل واقعی باشیم وباور کنیم خدا بر قول ما ناظر است ، قران به دست گرفتیم ،توفیق خواندن قرآن هدیه ما شد و تفکر در قرآن و عالتیرین معلم ما اجازه داد بر آیاتش اندیشه کنیم و نوشتیم ونوشتیم ونوشتیم تا به این جا رسیدیم که طرحی نو باید در انداخت قرآن را به شیوه دیگر باید خواند و باید به خودشناسی در قرآن رسید تا درب خداشناسی گشوده شود و عجیب این است که انگار باید می رسیدیم به نقص خود و هیچی خود تا از پیله تکرار به در آییم تا به بیچارگی خود آگاه شویم تا بزرگ شویم ، باید عهد دوباره بربندیم بر اجرای فرامین خدا باید پیله را گسست باید بزرگ شد و باید با توکل رشد کرد ، چرا نمی تواینم متوکل واقعی باشیم چرا نمی توانیم هست ونیست خود را به دست خدا بسپاریم ؟چرا بر باور دیده شدن توسط خدا شک داریم چرا ؟ این همه گفتن وشنیدن چه سودی را برای ما داشته ، شرمندگی دربرابر همه بزرگی و بودن خدا که هست ، و امروز به این بیچارگی رسیدم در برابر عظمت خداوند ، توکل ما را به سوی عامل بودن فرا می خواند اگر گوش نگشائیم اگر بشنویم ونشنیده بگیریم طولی نمی کشد که بر چشم و گوش وقلب ما پرده ایی کشیده خواهد شد که دیگر نه ببینیم و نه بشنویم و نه درک کنیم  ونتیجه آن جز مجازات چندین برابر ما نیست که ما عاملانه به کفر رسیدیم .



  • کلمات کلیدی :
  • مرزلن ::: جمعه 87/10/13::: ساعت 6:41 عصر


    لیست کل یادداشت های این وبلاگ