درب کنسرو بازکن برقی

نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 
+ رحيم 

با سلام

من براي اينكه مطلب عقيم نمونه و گفتي هايي هم اگر در اين زمينه هست توسط حقير گفته شده باشه هر چند غلط كه توسط دوستان اصلاح بشه اين مطلب رو مينويسم كه تكمله اي براي بحث باشه تا ساير عزيزان اگر مطلب جامع تري دارن بنويسند كه مورد استفاده همه دوستان قرار بگيره انشالله .

سه مطلب رو مينويسم براي روشن شدن كه عبارتند 1- معناي لغوي اين دو واژه 2- تعريف مختصري كه جامعيت داشته باشه و شامل بشه هر دو واژه رو 3- يكي دو مطلبي كه بايد بهش توجه كنيم مخصوصا در مورد دو واژه حق و عدل .

معناي لغوي دو واژه :

حق = راست ، درست ، ضد باطل ، يقين ، نصيب و بهره از چيزي ، ملك و مال ، و در آخر يكي از نامهاي خداوند

عدل = داد ، ضد ظلم و جور ، عادل ، نظير و برابر ، شاهد

تعاريف اصطلاحي دو واژه :

حق يعني امر ثابت و استواري كه انكار آن به هيچ وجه جايز نيست

عدل يعني شالوده اي كه هستي بر پايه آن نهاده شده است

با توجه به تعريف هايي از دو واژه و هم چنين معاني لغوي دو واژه گاهي تفكيك اين واژگان بسيار سخت و نشدني بنظر مياد و فكر ميكنم گاه چنان اين دو كلمه در هم تنيده شدن كه جدا كردن آنها بسيار كار سختي باشه اما فقط به اين دليل كه اين دو واژه در قرآن منفك از هم و با تعابير خاص خود بيان شده حتما تفاوتهايي بين آنها وجود داره و بايد ما هم بين آنها تفاوتهايي قائل بشيم اين تفاوتها رو اينگونه در نظر ميگيرم هر چند در معنا گاهي مثلا هم معني شدن بايد يادمون باشه كه اين دو واژه رو با هم قياس نكنيم براي همون دليلي كه عرض كردم جدا از هم در قرآن بيان شدن و مطلب بعد هم اينكه بدونيم اين دو كلمه قرآني نه منطبق با هم و نه متقاطع با هم بلكه به (( موازات هم تا خود خدا پيش ميروند و با هر يك از آنها به راحتي ميتوان به خدا رسيد و اين حسن بزرگ اين دو كلمه قرآني هست )) انشالله كه مفيد فايده قرار بگيره يا حق

+

سلام

يك جمله نوشته شده اين هست كه مرگ تنها حقي است كه به همه ميرسد اين درسته واقعا اين تنها حق رسيده به همه ادمها است ؟

مرگ نمادي است از عدل خداوند بنابراين بايد وقتي از عدل وحق وارتباط ايين دو سخن به ميان مي آيد بايد براي مثال مرگرا نام برد ..

يك نكته مهم اينكه حق اينقدر جاري هست در زندگي كه انگار همه تار و پود ما انسانها و جهان هستي سرشته شده از حق است و اگر بخواهيم در مورد اين مهم بنويسيم (ا گر دانش وتوان داشته باشيم ) درخت ها براي قلم ودرياها براي مركب كم مي آيد

+ رحيم 

با سلام و تبريك و شاد باش روزگار نويي كه به ما رسيد و ما را به دگر انديشه فرا خواند و اميد كه اين دگرگوني طبيعت در ما نيز جايي داشته باشد انشالله

غرض من فقط نوشتن جمله اي كه بتواند اون ايراد اول را اصلاح كند هست و براي سئوالات شما چشم انتظار نويسنده پست هستم و جانم براي شنيدن پاسخ سئوالاتتان به جوش مياد انشالله كه بشنويم آن شيوا پاسخي راكه در مد نظر بوده.

اما اون جمله :

قرار گرفتن دو واژه حق و مرگ كه بيانگر دو واقعيت انكار با پذير و قابل تامل هستند ، چنان زيبا در كنار هم نقش بسته اند كه واقعيت حق كه در زمان مرگ روشن كه يكي از آيتم هايي است كه حق به واقع روشن مي شود و به شكوفايي ميرسد و گريزي هم از آن نيست هنگامه مرگ است هر يك از دوستان كه تو اين وادي ميتوانند كمكي داشته باشند دريغ نكنند و به كم و كاست نوشتارشون فكر نكنند و بيشتر و پر منا ترين كلامات رو ميشه از كمترين نوشتار بدست آورد گاهي كلام كوچكي از دوست راهگشاي بزرگترين مسائل مي شود و اين تجربه بكرات اين حقير هست انشالله كه مستفيض بشيم

+

سلام

ما در اين پست دو واژه داريم ، حق و مرگ ، از دير زمان گفته شده مرگ تنها حقي است كه به همه ميرسد، بنابراين مرگ حق است و حق بايد بر پايه اصولي باشدبنابراين نياز به بررسي اين حق جاي بحث داشت واز آنجا كه شايد اين پست تنها پستي باشد كه مي توان در باب حق مرگ در آن گفتگو كرد اين بحث بايد گسترش بيابد كه مرگي كه حق است واز عدل خدا است چه ويژگيهاي شيريني دارد اصلا حق همان عدل است ؟يا اگر نيست چه ارتباطي با هم دارند ؟

مرگ

حق

عدل

منتظر پاسخ مي مانيم و يقين داريم شيواترين پاسخها را خواهيم فهميد

+

سلام

در باب پارگراف :

قرار گرفتن دو واژه حق و مرگ بسيار هولناک است چرا که تنها زماني که حق به راستي شکوفا مي شود و گريزي از آن نيست به هنگام مرگ است و تنها اعمال ماست که گوياي همه چيز مي باشد . و اين چنين است که انسانها مدام براي فرار از مرگ بهانه مي آورند .

با توجه به توضيحات داده شده يا بايد به اين امر اينقدر معتقد باشيد كه نياز به تغيير اين پاراگراف حس نكرديد كه در اين صورت بايد در پاسخ دلايل بيشتري براي اثبات بياوريد يا فراموش كرديد اين مطلب نياز به اصلاح دارد ، از آنجا كه سعي ما در نوشتن داشتن مطالب بي نقصي است لذا اين مطالب را اصلاح نمائيد.

+ رحيم 

با سلام

خيلي منتظر ماندم كه در مورد ايه 154 آل عمران صحبتي كنيم كه ظاهرا نيازي نبوده لذا

تذكر چند نكته رو بعنوان ياد آوري فقط عرض ميكنم

اول نوشته ايد كه قرار گرفتن دو واژه مرگ و حق بسيار هولناك هستند بايد عرض كنم چرا هولناك ؟ مگر خود مرگ يه امر حقي از جانب پروردگار نيست ؟ پس نميتواند مرگ يه امر هوالناك باشه مگر با ديد خود ما اين بر داشت شده باشه و ترسي كه هميشه ما از مرگ داشتيم و داريم .

هميشه حق با زمان مرگ لزوما روشن نميشه اگر قشري و متجدد به اين مسئله نگاه كنيم بايد دير يا زود منتظر روزي بمانيم كه تعفن انديبشه ما دير يا زود هويدا بشه عمق دين چون يه تعبد عميق درش هست نميشه همين طور با مسائل روز بدون در نظر داشتن ضرورتهاش در نظر گرفت و ابراز عقيده و سليقه كرد شايد يكي از مواردي كه بشه گفت به تفسير به راي دچار خواهيم شد همين جا باشه البته نه اينكه دين با انديشه هاي نو قابل مقايسه نيست خير اما براي اين تطبيق ظرافتهاي خاص خودش رو مي طلبه كه بايد دقت و رعايت كرد .

واژه نزول كه به حق متذكر شديد و نقطه قوت اين بحث هم هست بايد بدانيم كه فقط اين امر از جانب خدا قابل انجام هست و لاغير مانند نزول آب از آسمان با آن حجم و يا برف و يا ملائك و يا خود قرآن كه اگر عيني هم به اين مسائل نظر كنيم عظمت اين نزول بسيار عالي هويدا ميشه .

همراهي خدا هميشگي است حتي زمان بعد از مرگ و حتي تا قيامت اينو رو بايد متذكر مي شديد .

مطلب آخر اينكه حلقه اتصال ( توحيد ) با ( معاد ) بايد بدونيم كه اصل (( نبوت )) و در دنباله آن امامت هست و باز به اين مطلب هم بسيار عالي اشاره شده و بايد بدانيم كه اين اصول تك به تك قابل درك نيستند و همگي رو بايد با هم در نظر داشت به زبان ديگر توحيد بدون معاد و معاد بدون نبوت هرگز قابل درك نيست .