سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بدترینِ برادرانت، کسی است که تو را به باطل، خشنود سازد . [امام علی علیه السلام]
نُّورٌ عَلَى نُورٍ (یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَن یَشَاء)

به نام خدا

وَلَئِن شِئْنَا لَنَذْهَبَنَّ بِالَّذِی أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ ثُمَّ لاَ تَجِدُ لَکَ بِهِ عَلَیْنَا وَکِیلًا  86 اسراء

 اگر بخواهیم قطعا آنچه را به تو وحى کرده‏ایم مى‏ب ریم آنگاه براى [حفظ] آن در برابر ما براى خود مدافعى نمى‏یابى

ایام ، ایام سوگواری رحلت ختم نبوت ،‏کاملترین انسانها است ، انسانی که همه عمر وهمه لحظات زندگی خود را وقف ایمان انسانها تا ابدیت نمود وچنان در اجرای این ماموریت پافشاری نشان می داد که آیه نازل گردید که ای پیامبر نزدیک است جان عزیزت را برای این امت فدا کنی ... دو یادگار در بین ما نهاد و رفت وفرمود هر کس به این 2 چنگ زند به صراط مستقیم رسیده ... که هردو مهجور ماندند ...دعای ندبه ها بی شناخت امام و ختم قرانها بی معرفت حجاب جانها شد و این ایه متجلی که ای کسانی که ایمان آوردید ایمان بیاورید .

آیه بسیار روشن است خطاب است به پیامبری که در ابتدای خلقت نور او بود همه کون و مکان به اعتبار وجودش خلق شد ... یگانه کسی بود که خدا را شناخت ، عاشق خدا و معشوق خدا بود ... خطاب است به نازنین ترین موجود همه هستیها ولی اگر بخواهیم همه آنچه را به تو دادیم می بریم و هیچ مدافعی نداری ... حجت بر پیامبر  تمام شد وحال ما چه هستیم که خدا با ما این نکند ؟ که خدا ظالم نیست از ظلمت نفسی ما همه آنچه را داشتیم از دست دادیم ... هیچ کس غیر خدا یارای کمک به ما را ندارد ... در همه سالهایی که نوشتیم یک بار فکر نکردیم که چرا ما ؟ این همه نه به اعتبار ما بود که به لطف او بود، غرور ما را چنان گرفت که بر قرآن منت نهادیم از تلاوت چند آیه و تفکر در آن  ... که خدا فرمود شمابر اسلام منتی ندارید این اسلام است که بر شما منت دارد ... هیچ فرقی نمی کند بهانه را چه بنامیم... ترس از تفسیر به رای ... نداشتن علم ... نداشتن امکانات و یا هر  چیز دیگر ..و همه بهانه بود خدا بی نهایت صبر کرد تا باز گردیم به حرمت همان قلمهایی که در قران زده بودیم ... اما تعویض وبلاگ بهانه بود ... تعویض هر نوع نوشتن .. یکی را التماس کردیم با یکی راه امدیم به قول دوستی مگر بهشت زورکی است ؟ نه زوری نیست ... خدا حتی در صورت تکبر از پیامبر نیز می گرفت ما که جای خود داریم ... راه رسیدن به خدا تنها اینجا نبود حالا هر کسی راه خود را برود ... دیگر نه منتی برکسی است از باب نوشتن ... نه برکسی اصراری است ... این تصمیم هیچ کس نیست که کسی هم بخواهد مدعی شود چرا ما بودیم ... نوشتن در باب قران شوخی نیست که یک بار باشیم بار دیگر نباشیم .... اگر تفسیر به رای ما حاصلش جهنم است برای ننوشتن این تفسیر به رای کسی ناراحت نشود ... اینجا اگر همه زندگی کسی بود لطفا زندگی را از جای دیگری شروع کنید ... تنها یک دل تپنده بود برای نوشتن در باب قران که خداوند به همان دل ما را گرد اورده بو.د ما این دل  رابارها شکستیم ومدعی شدیم که  ما هم هستیم که از اول نبودیم سایه وار خود را برای رفتن به کسی چسبانده بودیم حال هر کسی هر راهی دارد برود همه به زندگیشان برسند ،‏هیچ کس وقت ندارد که فکر کند ، بنویسد یا بخواند ... حالا این ما و این بقیه زندگی ما ... به زندگی خود برسیم .. با خیال راحت و هیچ کس هم یادش نباشد که در روز حسرت وقتی حسرت این خواندنها و نوشتن ها راکشیدیدم باید سر به زیر بیافکنیم و ان زمان هیچ کس حق سخن ندارد و وای بر ما عالمان بی عمل باید در حضور حضرتش بهانه بیاوریم بهانه بهانه و وای بر ما و وای بر ما در حضور رحمتی که داد خود در بستیم و ...

این پست برای من است و هر چه دلم بخواهد در ان می نویسم و هیچ کس حق اعتراض ندارد همان طور که کسی حق اعتراض به نوشته ها ی  شما  را نداشت ... و در انتظار می مانیم تا ببینیم چسبیدن به  این متاع قلیل دنیا چقدر شعف بخش و مهم بود که بهشت خدا ، قران را رها کردیم ... رها کردیم  رها کرده بودیم ،به عشق قران کسی در این جمع مانده بودیم ... و حال این قران را از ما گرفتند ... هیچ اتفاقی نیافتاده هیچ کس نگرا ن نباشد ثانیه ها در گذر است زمان می گذرد دنیا را دریابیم این عروس هزار چهره را که همه ما کاری دنیایی داریم نه اخرتی نقد دنیا است نقد را بچسبیم ...

مگر انان که قران نمی خوانند زندگی نمی کنند؟ مگر قران فقط در دسترس علامه ها نیست ؟پس نگران چه باشیم ؟چند روز یا حتی چند دقیقه دیگر یادمان می رود این وبلاگ هم بوده اصلا نام ما انسان است نسیان صفت ما است ...

این پست توسط من ،یک دیوانه نوشته شده ،کسی نگران نباشد، چون کسی نخواند دلتنگیهای عاشق قران را در نیمه شبی که رفت تا جای دیگری بتابد از هر کسی که این مهم را از من گرفت نخواهم گذشت ،زمانی نه چندان دور باید در پیشگاه پروردگار حق من را بدهد اگر در این مدت در این جمع حقی داشتم ... من همه حقم را می دهم چون خودم نیز از کسانی بودم که با بهانه هایم دل ،شکستم ... و حالا لایق شنیدن کلام قران نیستم ... چگونه خدا از من باید بگذرد در باب حق قران ؟ نمی دانم ...

چقدر حس خوارج را دارم زیر تیغ علی (ع)

خاک بر سر من ودنیایی که قرآن تنها بهشت ماندگار را از من گرفت



  • کلمات کلیدی :
  • مرزلن ::: یکشنبه 87/12/4::: ساعت 5:4 عصر


    لیست کل یادداشت های این وبلاگ