درب کنسرو بازکن برقی

نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 
+ رحيم 

با سلام

من بيشتر براي روشن شدن مطلب پاسخي رو عرض ميكنم والا در مقام پاسخگويي به سئوالات نيستم كه تصور شه ميخوام ايراد بگيرم اما ، تو پست نوشته شده وقتي اين حقوق را شناخت بايد ادا كند لذا خداوند كه نبايد به جاي حقوق ما را ادا كند اصلا اين بي معناست اگر خداوند اينكار رو بكنه ؟ پس باور قيامت و اداي حق و حقوق در قيامت چي مشه ؟ اما اينكه بگيم از چه زماني اين حقوق به اسان وارد ميشه بايد بگم از زمان تولدش صاحب حقوقي ميشه اما به جهت ضعف كودكي حقوقي رو نميتونه ادا كنه بلكه مسئوليت و حقوقي رو به گردن ديگران ميگذاره كه اونها بايد ادا كنند تا زمان اينكه بتونه حقوق خودش رو بشناسه آخه انسان تنها موجودي است كه صاحب تفكر هست و تفكر در طول زمان رشد پيدا ميكنه و اما چقدر بايد صبر بكنه ؟ بنظر من اصلا صبر نبايد بكنه براي اداي حقوق و اگر در اين ميان دست به كار بد و ناشايست زد خوب مسلما حقوق رو جا گذاشته ما هم توضيح داديم كه تا جايي پيش ميره كه پيامبران را نيز به قتل ميرسونه لذا بايد هركسي از خودش به اندازه توان و سعش انتظار داشته باشه نه بيشتر كه دچار اذيت بشه

+ زهره 

سلام ، باز هم زحمت همه ما بر دوش شما افتاد و از اين بابت تشكر مي كنم اما در بخشي از پست آمده است كه : انسان به تناسب خلقت خود که در جهان دارد بايد حق هر چيز را و يا هر کس را به نحو احسنت بداند و ادا کند وقتي اين مطلب از انسان مخفي ماند آنگاه بسياري از حقوق از انسان به جا مي ماند .

حال اين سوال مطرح مي شود كه چه فايده وقتي انسان به حق خود و ديگران آگاه مي شود اما نمي تواند كمترين ظلمي را از خود دور كند ؟ راستش من هنوز با واژه حق مشكل دارم نمي دانم اين حق و حقوق چه زماني به انسان داده مي شود ؟ تا كي بايد صبر كرد ؟ چه بسا بسياري اوقات انسان به خاطر ديدن نا حقي ها دست به كارهاي خطرناك مي زند !!!!!

درسته كه ايمان ما و كفر ما به خدا چيزي از وجود مباركش كم نمي كند اما از وجود خودمان كه مي كاهد !!! البته نمي دانم مصلحت چيست كه افراد هر چه باايمان تر بدبخت تر و هر چي بي ايمان تر ........

به اميد آن روز كه خداوند ما را هم پيروز كند

+ رحيم 

با سلام و ادب

پست نوشته شده به جهت اينكه تو شرح وظايف من نبوده و تعهد دوست و همراهي است كه به گفته هاي خويش هم متعهد نماند به اين رو در نهايت به نوشتن اجبار شدم و اين ضعف در نوشتار را كه خواهيد خوند از آن من است ، ايكاش نقد بر نوشتار رو ميتونستم بنويسم و شاهد حضوري بالنده از ايشان مي بودم ولي همه جمله هايي كه با (( ايكاش و شايد )) شروع ميشوند بوي نا اميدي و ياس فضا دل رو پر ميكند فكر ميكنم زبانم بسيار تلخ و گزنده است لذا به همين اندك بسنده ميكنم با آرزوي سلامت برا ي همگي