ساعت دماسنج

نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 
+ زهره 

با سلام

ممنون از توجه و نقد دوستان به نوشته اي اينجانب ، اما در ابتدا ذكر اين نكته ضروري به نظر مي رسد كه بنده در اينكه كل اين حركت خير و لطف پروردگار است هيچ شكي ندارم اما بايد خدمت دوستان عرض كنم كه غرض بنده از بيان اين مساله كه در نگارش بايد قلب و قلم هر دو با هم حركت كنند نيز اين بود كه بايد با اخلاص بيشتري نوشت و براي رسيدن به اخلاص بايد بر روي خودمان كار كنيم لذا نوشته اي كه اين چنين نباشد دردي را دوا نمي كند . اگر نوشته هاي ما تنها بر اين اساس باشد كه چون نوبتمان است بايد بنويسيم و آمادگي روحي و ... خود را جهت نوشتن مطلب در نظر نگرفته باشيم اين نگارش واقعا مي شود اجبار نه لطف . من با شما موافقم نگارش يك پست قرآني لطف پروردگار به ماست و اصلا اصل نگارش خير است اما در كنارش نيز معتقدم كه آنچه را كه از دل برآيد لاجرم بر دل نشيند . هدف تنها نوشتن يك پست نيست بلكه هدف درست نوشتن و لذت بردن از نوشته هاي خودمان است وگرنه به راحتي مي توان يك پست را نوشت . زماني كه فرد تنها از ترس اينكه مورد مواخذه قرار نگيرد و ...... مي نويسد اين پست نمي تواند جذابيت خود را داشته باشد .

نكته ديگري كه بايد عرض كنم اين است كه من فكر نمي كنم هيچ كدام از دوستان از روي تعمد بخواهند بارشان را بر دوش ديگري بيندازند ، حال اگر زماني اين اتفاق افتاد ما به جاي ناراحت شدن و دنبال مقصر گشتن بايد بار بر زمين مانده را برداريم مگر نه اينكه ما يك گروه هستيم . مطمئناً روزي نيز خواهد رسيد كه ديگران كمك حال ما خواهند شد . پيشنهاد بنده براي تقسيم كردن پستهاي باقيمانده فقط از اين جهت بود كه ما هر روز سر اين مساله با هم مشكل نداشته باشيم .

بهر حال باز هم از راهنمائيهاي شما تشكر مي كنم

+ رحيم 

با سلام و عرض ادب

نوشته هاي دوستان رو که سر شار از محبت قلبي همگي نيسبت به هم بود همگي خوانديم و از دغدغه هاي فکري هم تا حدودي آشنا شديم و ديديم که اين بودن نياز همگي ماست و براي جمع بايد دعا کرد و به حق هم خداوند فرموده که دست او با جماعت است اما ما نبايد اين رو دست کم بگيريم و در آن هيچ اجباري رو نبايد ديد وقتي امري خير هست نا مهربانانه هست اگر بگوييم که اجباري در قلم و قدم نبايد باشد اگر خير هست پس خدا به تعبيري که قبولش ندارم ما رو به اين اجبار کشانده و يا به زبان لطف به ما لطف کرده پس چرا اون رو بايد اجبار بدونيم ؟؟ هنوز هم جوابي براي اين حرف تو ذهن عليل خودم پيدا نميکنم انشالله که درست بشه .

اما مهم اين است که يادمان باشد که همه با همه گرفتاريهاشون سعي در بودن دارن اگر بر اساس اين گرفتاري وظيفه من بر دوش ديگري سنگيني کرد بنظر شما چقدر قابل تحمل هست براي اون شخص فکر ميکنم بايد به جاي اينکه مسئوليت هاي خودمان رو به عهده ديگران بيندازيم و بگويم در آخر کار تقسيم کار ميکنيم بايد اينگونه بر خورد کنيم که مسئوليتي از دوش ديگران بر داريم اگر اين اتفاق مبارک بيفته همه براي مسئوليت خود جان فشاني هم ميکنند که نکند وظيفه اي از آنان ساقط شود اين رو از باب تذکر و تجربه اي که در اين مدت پيدا کرديم عرض کردم که انشالله به اميد خدا ديگر تکرار نشود البته بايد بگويم شرايط ها قابل درک هست هميشه و اگر مشکلي براي عزيزي پيش آمد حتما همه جمع کمک خواهند کرد اين فارغ از اون مسئله اي هست که عرض کردم ، به هر حال همه شرايط سخت و غير قابل پيش بيني رو با شرايط ديگر درک ميکنند چقدر خوب شد که بعد از مدتها تونستيم اينطوري با هم درد دل کنيم و نا گفته هايي رو بگيم براي شفاف تر شدن اين جمع و لطف خدا را که در بين ما در جريان هست بايد کوشش کنيم اين جربان هر لحظه قوي و قوي تر بشه انشالله موفق و سر بلند و سبز و شاد باشيد يا حق

+ زهره 

با سلام و نيريك سال نو خدمت دوسنان

ياز هم ناخير بنده را به يزرگواري خودتان ببخشيد . نمي دانم چه بايد يگويم در رابطه با مدت زماني كه در نوشتنها تاخير افتاد اما بحر حال لازم بود كه از نوشتن دور ياشيم . من قبلا هم خدمت دوستان عرض كردم مهم نوشتن است بدون توجه به نوبت اگر مي تويسيم , و به ديگران چيزي مي آموزيم که لطف بزرگي کرده ايم و چتاتچه مشکلي داشنيم و موفق يه نگارش نشديم به هم اطلاع بدهيم . آيات جا مانده در انتها بين دوستان نقسيم مي گردد و .....

براي موفق بودن بايد شرايط هم را درک کنيم . درست است همه ما درگيريم اکا کاقيست کمي بيشتر براي هم وقت بگذاريم . از نظر من نگارش اجباري هيچ گاه موفق نمي شود قلب و قلم هر دو بايد آماده نوشتن باشند بدون آمادگي هر کدام از اينها نگارش ما ناقص است

بحر حال اميدوارم سال نو حرکتي نو را به دنبال داشته باشد .

+ مائده 
بنام مهربانترين مهربانان
با سلام و احترام
با وجود تمام کوتاهي هايي که کرديم اما بازم هيچکدوم راضي به جدايي نيستيم و اين لطف خداوند هست که با وجود تمام مسائلي که پيش مياد باز هم کمک ميکنه تا همه چيز مهيا بشه براي دوباره با قرآن و در کنار هم بودن ..انشالله ..همه اينها امتحاني هست بسيار سنگين ، ظاهرا بعضي از ما از جمله خودم گاهي خيلي غافل ميشيم و خداوند اينطور ما رو متجه قدر نشناسي ها و ناشکريهامون ميکنه . هر کدوممون سعي ميکنيم انشالله با هماهنگي بيشتر در مجموعه فعاليت کنيم و با توجه به شرايط خاص خودمون مسوليت قبول کنيم و شرايط و مسائل همديگرو در نظر بگيريم و نذاريم هيچ خدشه اي به اين حرکت و مجموعه اش وارد بشه . اگر خداوند بخواد انشالله من هم دوست دارم مثل قبل در کنار شما دوستان عزيز باشم و براي همتون در سال جديد بهترينها رو آرزو ميکنم ...
+ لاله 

سلام

با تبريک سال نو و آرزوي سالي نوراني براي همه دوستان خوبم:

فرصت اندک است و مجالي نيست... نميدونم فرصتهاي زندگي و بودن در اين سراي دنيايي چقدر هست و چطور ميشه فرصتهايي که از دست رفته رو جبران کرد ... ولي همينقدر ميدونم که خداوند مهرباني که اين محبت رو به ما داشت و اين جمع نوراني رو گرد هم جمع کرد، قطعا توانايي ادامه رفتن و رسيدن به مقصد رو هم انشاء الله به همه ما عطا خواهد کرد...

با نظر دوستان قرار بود بيام و درصد خطاهام رو بنويسم... در ميان اين جمع تنها کسي که هميشه عقب تر از همه حرکت ميکرده من بودم و شايد بزرگترين سهم از اشتباهات در اين ميان با من بوده و هست... با دوستان که صحبت ميکردم ، خدمتشون عرض کردم که شايد اون بعد خدايي مهرباني و گذشت و عفو دوستان خوبي چون شما باعث ميشد که با وجود اون همه قصور باز هم رويي براي برگشتن و نوشتن ((((هر چند اندک)))) داشته باشم.. هر چند که هميشه با مطالب همراه بودم و گاهي حتي لمس ميکردم ولي شايد به قول اين عزيز" ومدعي شديم که ما هم هستيم که از اول نبوديم سايه وار خود را براي رفتن به کسي چسبانده بوديم حال هر کسي هر راهي دارد برود همه به زندگيشان برسند ،‏هيچ کس وقت ندارد که فکر کند ، بنويسد يا بخواند ... " درسته شايد سايه وار ، ولي سعي کرديم باشيم و استفاده کنيم و ميدونم که حتي اگر به زور هم خودم رو اضافه کرده باشم باز هم راضي بودم که هستم... گاهي فقط سکوت... و گاهي فقط تفکر... که خدايي نکرده دوست نداشتم اون هم به عنوان منت تلقي بشه ، در هر صورت شايد از طرف من نوعي وسواس به خرج ميرفت تا از بين متون و تفاسيري که ميخوندم مطالب در خور و شايسته و مناسبي رو با نوشته هام همراه کنم ، بعد هم کمبود وقتي که به خاطر شرايط خاص خودم داشتم يکي از علل بود... ماشاء الله همه دوستان خيلي خوب و گاه با داشتن زمان کافي و تفکر خيلي ناب مطالبي رو مينوشتند که باعث وسواس بيشتر در انتخاب مطالب از طرف ساير دوستان ميشد.. مشکلات بزرگ ديگري هم باعث اين قصور و کوتاهي از طرف من بوده که مجال ديگري رو ميطلبه براي بيانشون... مطمئنم زماني که نياز به توکل داشتم خداوند اين توفيق رو داد که با توکل همراه بشم..همونطور که در بحث عدل و صبر و علم و قسم هم همينطور بود... به مصداق اون آيه معروف"والذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا.." مطمئنا راهها رو خداوند به ما نشان داده و خواهد داد... به شرطي که "واعتصموا بحبل الله ولا تفرقوا..." اميدوارم که هيچوقت همه و از جمله اين جمع، به اندازه ذره اي هم از حبل الهي دور نشيم... (معناي حبل رو نوشتند: عبارتست از چيزي كه امتداد داشته و طولانى باشد، و وسيله رسيدن بمقصد و برآوردن مطلوبى بشود، در امور مادّى باشد يا معنوى...) پس به کم چيزي متصل نشديم که بخواهيم به راحتي ازش جدا بشيم... همه هستيم و نياز داريم به بودن و ماندن...

راه حلي که فعلا به ذهنم ميرسه: با توجه به اينکه دوستان قراره مطالبي رو در اون واژه هاي خاص بنويسند ، مثل اوايل فقط آيات مربوط به واژه استخراج بشه و هر کدام از دوستان اون تعداد آياتي رو که از کل آيات انتخابي ميتونن و علاقه دارن، براي نوشتن اعلام آمادگي کنن و با يکي از دوستان که فعالتر از بقيه هستند هماهنگ کنند که در چه فاصله زماني توانايي ارائه اون مطلب رو دارند ، اگر در اين فاصله زماني نتونستند و يا مشکلي پيش اومد که تا زمان مورد نظر قادر به ارائه مطلب نشدند به نماينده يا عضو فعال گروه اعلام کنند تا نفر بعد مطلبشون رو بگذارند و به همين ترتيب... هر چند که در اين پيشنهاد سهمهاي نوشتن مساوي نيستند ولي حداقل مزيت اين روش اينه که با طيب خاطر اون مطلب آماده ميشه ... اگر چيز ديگري به نظرم رسيد حتما با وجود عدم دسترسي به نت اعلام خواهم کرد...

منو ببخشيد و حلال کنيد که باعث عقب افتادن اين قافله نور بودم...

همه شما رو به خداوند بزرگ ميسپارم... محتاج دعاي خير همه دوستان هستم...

در پناه خالق خوبيها سلامت، پيروز و مستدام باشيد... انشاء الله

+

سلام

شايد يك كم فكر ... شايد هم ذره ايي بيشتر از كم و شايد فكر زياد ...ولي بالاخره بايد فكر كرد ... به همه آنچه گذشته ... انچه هست و آنچه پيش رو داريم ... دلم مي خواست جمع را زنجيري فرض كنم كه بي يك حلقه از هم گسسته مي شود ولي اجازه اين تمثيل را ندارم ... ولي خوب مي شد اگر اين گونه بود نه براي كسي كه دارد و مي رود براي كسي كه مي خواهد داشته باشد ونياز به بودن دارد ، مثل من ... ولي واقعيت اين است كه دلمان اينقدر مي خواهد در مسير قرآن باشيم كه شايد فرق نكند اين جمع چه ناميده شود ...

قرآن هست ... جمع هست خدا كند ما هم باشيم ... آيا فرقي مي كند اين راه با هم مثل يك زنجير ادامه يابد يا هر حلقه برود تا در مقصد به هم بپيوند؟

+ رحيم 

سلام و صلوات خدا بر پيامبر رحمت

آنچه را كه خواهم نوشت نظر شخصي خودم بوده و در قبال همه آن خود رو به همه دوستان پاسخگو ميدانم .

زماني را نمي شناسم كه از دغدغه هاي وبلاگ و دوستان فراغت بال داشته باشم لذا به همين اندازه خود را براي مسائل پيش آمده مقصر ميدانم و براي خود سهمي به اندازه 100 در 100 اشتباه در نظر ميگيرم اين را نه از بابت تعارف كه از بابت همه مسئوليتي كه در قبال اين وبلاگ حس ميكنم گفتم و براي اين ادعا بزرگم بايد تلاش داشته باشم اين اقرار نيست كه من از بابت آن از حضور دوستانم خجالت بكشم كه اگر مسئوليتم رو در نظر بگيرم براي گفتن همين اندازه هم افتخار ميكنم كه نزد دوستاني لب به سخن گشوده ام كه آنانرا با توجه به انس با قرآن مانند پروردگارم ستار العيوب خويش ميدانم .

+ رحيم 

با سلام و تبريك سال نو

اصلا بنا ندارم از كسي گلايه كنم كه اگر گلايه اي هم باشه از خودم هست من هيچوقت سعي نداشتم به قضايا منفي نگاه كنم و الانم اين سعي رو ندارم اما .

فرصتي است كه حداقل خودم به آنچه كه گذشت مستدل فكر كنم و بنا دارم در اين فرصت ميزان تقصير خودم رو بررسي كرده و با خودم به حقيقت قضاوت كنم و اين اطمينان رو به همه دوستاني كه زماني با آنان همفكري ميكردم بدم كه ميزان تقصير خودم رو شفاف بيان كنم هيچ يك از ما به قول دوستان بي تقصير نبوده و مهم تر اينكه ذره ذره به اينجا رسيديم خوب در بين راه هم خيلي سعي شد كه نواقص كار گفته بشه و گفته هم شد به هر دليل موجه و يا غير موجه اما باز شد همين كه الان هست .

ميدونيد هيچكسي نيمتونه ادعا كنه كه تقصير كمتر و يا بيشتر از ديگران داشته پس منطقي نيست در چنين شرايط يكساني كه همه نسبت بهم دارن دنبال مقصر بگرديم و خدايي نكرده كسي را مقصر قلمداد كنيم شايد ما ديگر هيچگاه نتوانيم كنار هم بنويسيم شايد هم نوشتيم ولي اگر بتونيم براي اين شايد ها ميزان تقصيرمان را بدانيم راحت تر تصميم خواهيم گرفت .

در الفاظي كه مسلما از روي دلسوزي يوده و نگراني شايد انگشت اشاره به سوي كسي دراز شده باشه ولي منم اين حرفها را به اندازه شما به خود گرفتم ولي در اون(( سهم يكسان اشتباه براي همه )) اين بار دلم ميخواد انگشت اشاره ام رو به نفس سركش خودم داشته باشم و اون رو به مسلخ قضاوتهام ببرم بياييم اين بار اينگونه فكر كنيم كه دوستانمان هم از سر دلسوزي و جا ماندن از غافله قرآن قرار است كه خود نقّاد رفتار هاي خودشان باشند البته پر واضح هست كه ما اينبار بايد خود رو در مقابل قرآن پاسخگو بدانيم نه ديگر دوستان هر چندتعبيرم از همه دوستان اين است كه هنوز هم قرآني هستند وقرآني هم فكر ميكنند لذا بيان مشكلات در نزد همديگر به ارزشهاي هم ارج نهادن است نه كوچك شدن در مقابل هم خدا را به تمامي گفتارم شهادت ميگيرم و به صراحت بيان ميكنم و عبايي هم ندارم كه اين چنين بگويم كه هرگز فكر نكردم كه هنوز از جمع بريده ام .

بايد بدانيم كه بيان مشكلات چشم انداز روشني رو براي تصميم به تصوير خواهد كشيد زير سايه ولايت حضرت امير انشالله سلامت باشيد و پيروز .

+

سلام

بهار مبارك

نوك پيكان به سمت من رفته ... شايد حق داشته باشيد اينقدر از من دلخور باشيد چون حس مي كنيد اين خير به دست من از شما دور شده ... همه عصبانيت ها را شنيدم همه سعيم را انجام دادم تا صبورانه در مقابل اين دلخوريها برخورد كنم ... ولي اين مسير ذره ذره به اينجا رسيد ... هيچ كس به تنهايي مقصر نيست ... همه ما تقصيرهاي خودمان را داشتيم ... هر كس به يك شيوه ... همه ما در رسيدن به اين نقطه دست به دست هم داديم ... نمي دانم من چه راهي را بستم براي ننوشتن بچه ها لطفا بگيد تا بتونم كاري كنم ...عزيز من ... حق باشما است مثل هميشه ولي اگر كوتاهي كردم حاضرم جبران كنم ...

سال خوبي داشته باشيد

+ مائده 

بنام خدايي که همين نزديکيست
سلام
من هر روز پنجره اين وبلاگ رو باز ميکنم و بهش نگاه ميکنم با حسرت و آه حسرتي دردناک تر از بي وفايي هااااااااااااااااااا........
من حقم را از اين وبلاگ و تمام کساني که چون خواهرانم دوستشان داشتم به خدا سپردم اما اين به اين معنا نيست که دست کشيده باشم هنوز هم اميدوارم روزي بشنوم که حتي دو دوست دوباره قلم فرقان را بدست گرفتند اگر خودم ميتوانستم اين کار را ميکردم ولي افسوس که همه راهها را برويم بستند و در اين خفقان و روز و شبهاي مملو از دلتنگي و نگراني رهايم کردن تا طعم بي وفايي دنيا و حتي دوست داشتني ترين (از ديد خودم) آدمهايش را به تلخي بچشم . دلگيرم .. دلگيرم .. از همه حتي از خودم ... دلگيرم از اونهايي که ميشنيدم اينها عاشق قرآن هستند دلگيرم ازت که تنها اونرو براي خودت خواستي .... فرقان قرباني خودخواهي ها و ندانم کاريهاي ما شد .... خداوند به ما رحم نکند که به هم رحم نکرديم .. حرمت ها را شکستيم .. عشق را نفهميديم و به حريمش بي حرمتي کرديم .. قران بازيچه عواطف و احساسات و خودخواهي هاي ما نيست .. اگر عاشقيم حتي تنهاي تنها هم اگر ميشديم باز هم انقدر راحت و بي مهابا و خودخواهانه با رها کردن فرقان به قرآن بي احترامي نميکرديم و حداقل حق ديگران رو ازشون دريغ نميکرديم .. قرآن رو کرديم بازيچه احساسات خودمون هر روز بهانه اي و ....وقتي قرآن بين ماست کسي بر ديگري برتري نداره همه حقي دارند از اين محفل به اندازه خودشون که اندازه اونرو هم فقط خداوند ميدونه . حق همديگه رو از هم گرفتيم و به راحتي به هم تهمت زديم ...

+ رحيم 

با سلام

چقدر خوب شد كه فهميديم همگي هيچكس دغدغه خاطري نداشت براي نبودن در جمع و هيچ اعتراضي هم نشد چون اعتراض ها همه براي بودن بود با توّجه به همه مشغله هاي زندگي كه دوستان كم و بيش هم از آن آگاهند و هم به آنان اشراف دارند انشّالله كه نبودن هايمان موّجه براي خودمان باشد نه حتّي قرآن