سفارش تبلیغ
صبا ویژن
پرهیزگارى سر خلقهاست . [نهج البلاغه]
نُّورٌ عَلَى نُورٍ (یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَن یَشَاء)

به نام خدا


إِیَّاکَ نَعْبُدُ وإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ


وَلَوْ شَاء اللّهُ مَا أَشْرَکُواْ وَمَا جَعَلْنَاکَ عَلَیْهِمْ حَفِیظًا وَمَا أَنتَ عَلَیْهِم بِوَکِیلٍ  107 انعام


 اگر خدا مى‏خواست آنان شرک نمى‏آوردند و ما تو را بر ایشان نگهبان نکرده‏ایم و تو وکیل آنان نیستى


شرک :‏ سهیم وشریک


کفر :‏پوشاندن ،‏کرنش کردن ، کفر الملوک ،‏پادشاه تاج گذاشت تا او را کرنش کنند


نفاق : دور رویی ، کار را ارجاع دادن 


شرک


پیامبر به واسطه انسان بودنش وکیل هیچ انسانی نیست ،و خداوند تنها وکیل انسانها است ،‏پیامبر تنها مبشر و منذر است برای انسانها .


خداوند انسان را آفرید و خوبی وبدی رو به او وحی کرد ،سپس او را در برابر پذیرفتن هر کدام آزاد قرار داد در حالی که می توانست همه را به توحید هدایت شود ولی به دلیل ارزشی که برای انسان و اختیار او قائل بود حق انتخاب را به او داد ، و هنگامی که انسان با اختیار خویش از وجود چراغ هدایت یعنی پیامبر (ص) استفاده نکرد دیگر کسی نگهبان و وکیل او بر دوری از گناه نیست .برای همین امر مهم است که ما به تنهایی در پیشگاه پروردگار پاسخگو هستیم .


 


قَدِ افْتَرَیْنَا عَلَى اللّهِ کَذِبًا إِنْ عُدْنَا فِی مِلَّتِکُم بَعْدَ إِذْ نَجَّانَا اللّهُ مِنْهَا وَمَا یَکُونُ لَنَا أَن نَّعُودَ فِیهَا إِلاَّ أَن یَشَاءَ اللّهُ رَبُّنَا وَسِعَ رَبُّنَا کُلَّ شَیْءٍ عِلْمًا عَلَى اللّهِ تَوَکَّلْنَا رَبَّنَا افْتَحْ بَیْنَنَا وَبَیْنَ قَوْمِنَا بِالْحَقِّ وَأَنتَ خَیْرُ الْفَاتِحِینَ  89 اعراف


اگر بعد از آنکه خدا ما را از آن نجات بخشیده [باز] به کیش شما برگردیم در حقیقت به خدا دروغ بسته‏ایم و ما را سزاوار نیست که به آن بازگردیم مگر آنکه خدا پروردگار ما بخواهد [که] پروردگار ما از نظر دانش بر هر چیزى احاطه دارد بر خدا توکل کرده‏ایم بار پروردگارا میان ما و قوم ما به حق داورى کن که تو بهترین داورانى  89 اعراف


کفر


کفر یعنی پوشاندن مطلبی با آگاهی ، این آیه از لسان کسانی است که ایمان آورند و بر این ایمان علم دارند، و اعتراف می کنند اگر بعد از این علم باز حقیقت را بپوشانیم وکفر بورزیم نشانه آن است که دورغ به پروردگار بسته ایم ،و چه ظلمی عظیمتر از این ؟


                    کافران کسانی هستند که به پروردگار دروغ می بندند .


راه دوری از این کفر ؟ علاوه بر آگاهی که ذکر شد ،توکل به عالمترین موجود، که همه علوم حقه از او نشات گرفته راه دوری از کفر است ، که علم با این شرط پایدار خواهد بود ، هر علمی غیر از داشتن این شرط ممکن است منحرف گردد مانند علمی که کافران دارند ، این توکل است که باعث کاربردی شدن علم به سرچشمه حقیقت می گردد ،‏هر علمی بی شرط توکل باعث کفر و طغیان انسان می گردد .


نتیجه : هر علمی پس از کسب، نیاز به راهبر توکل دارد تا از مسیر خویش گمراه نگردد ، توکل به علمِ عالم مطلق تا منحرف نگردد و باعث ازیاد علم از سوی منبع نور علم گردد .


عدم توکل به قادر مطلق سبب انحراف قدرت می گردد


عدم توکل به عالم مطلق سبب انحراف علم می گردد و...


نتیجه : هر صفت زیبا و نیکی بدون توکل به منبع فیض خداوند نه تنها سبب رشد و کمال نمی گردد بلکه ضلالت را در پی خواهد داشت که توکل رشد دهنده جمیع صفات حسنه است .


وَلَا تُطِعِ الْکَافِرِینَ وَالْمُنَافِقِینَ وَدَعْ أَذَاهُمْ وَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ وَکَفَى بِاللَّهِ وَکِیلًا  48 احزاب


 کافران و منافقان را فرمان مبر و از آزارشان بگذر و بر خدا اعتماد کن و کارسازى [چون] خدا کفایت مى‏کند  48 احزاب


نفاق و کفر


صفت بارز منافقین و کفار آزار رسانی است ( هر کس دارای این صفت باشد در دایره کفر ونفاق جای می گیرد ).


خداوند به پیامبر دستور می دهد که ،پیرو ی از کفار و منافقین نکن ... و در آخر آیه تاکید می کند بر اصل توکل .


                        پیروی از کفار و منافقین یعنی این که


((خداوند برای انسان کفایت نمی کند )) و انسان نیازمند از پیروی عده دیگری است ... منافقین انسانهای آگاهی هستند که  به وجود خداوند اعتقاد و یقین قلبی ندارند وبرای باقی ماندن، مجبور به پوشاندن واقعیتهایی می شوند که خود به صداقت آن ایمان دارند،  خداوند را کافی نمی دانند.


 با دانستن این صفت منافقین و کفار ،به راحتی به صفت مومنین می رسیم که:


 مومنین کسانی هستند که به یقین و آرامش رسیده اند و خداوند را به عنوان تنها نیروی لایزال همه هستی باور دارند و او را کافی می دانند به این دلیل از آزار کفار و منافقین در می گذرند و از آنان پیروی نمی کنند و تحت سرپرستیشان قرار نمی گیرند .


منافقین ومشرکان وکفار دارای مشترکاتی هستند که از مهمترین آنان انحراف از فطرت پاک انسانی وانحراف از اصل دین است ولی نوع این انحراف از فطرت و دین در هر کدام با دیگری متفاوت است ،‏


مشرکین به اصل وجود خدا اعتقاد دارند ولی او را کافی نمی دانند برای اعتماد، و بت وهوای نفس و... در کنار خدا می خوانند


کفار همه واقعیت وجود خدا را انکار می کنند و منافقین نمی توانند خود را به خدا بسپارند .


مهمترین نشانه منافق ترس است .چون ناکثین


مهمترین نشانه کفر سختی قلب آنان است ( که به دلیل مهر بر قلب و چشم و گوش ... انان رخ داده ) چون قاسطین


و مهمترین نشانه مشرک عدم علم و آگاهی است . چون خوارج


که در یک نگاه کلی هر سه طایفه ،هر سه مشخصه را به نسبت کم و زیاد همراه دارند .


امام در خطبه شقشقیه مى‏فرماید: «فلمّا نهضت بالامر»: همین که من بپا خواستم و زمام حکومت را بدست گرفتم، «نکثت طائفة»: گروهى پیمان خویش را شکستند و «مرقت اخرى»: و طائفه دیگرى که به دین گرویده بودند ولى از کوته فکرى و بینش سست و منش نا استوار، به حق پایدار نماندند و برداشتها و سلیقه‏هاى خود را بر ضوابط دین تحمیل کردند، و «قسط اخرون»: و دیگرانى هم حق تعیین شده را ادا نکردند و ستم کردند.


 



  • کلمات کلیدی :
  • مرزلن ::: دوشنبه 87/7/29::: ساعت 8:3 صبح


    لیست کل یادداشت های این وبلاگ