سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کسی که اندیشه اش را به کار اندازد، به پاسخ خود می رسد . [امام علی علیه السلام]
نُّورٌ عَلَى نُورٍ (یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَن یَشَاء)

بسم الله الرّحمن الرّحیم

آیات 26 سوره بقره و 116 سوره مومنون  

إِنَّ اللَّهَ لاَ یَسْتَحْیِی أَن یَضْرِبَ مَثَلًا مَّا بَعُوضَةً فَمَا فَوْقَهَا فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُواْ فَیَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّهِمْ وَأَمَّا الَّذِینَ کَفَرُواْ فَیَقُولُونَ مَاذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَذَا مَثَلًا یُضِلُّ بِهِ کَثِیرًا وَیَهْدِی بِهِ کَثِیرًا وَمَا یُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفَاسِقِینَ ????

 

فَتَعَالَى اللَّهُ الْمَلِکُ الْحَقُّ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْکَرِیمِ ?????

خداى را از اینکه به پشه‏اى یا فروتر [یا فراتر] از آن مثل زند شرم نیاید پس کسانى که ایمان آورده‏اند مى‏دانند که آن [مثل] از جانب پروردگارشان بجاست ولى کسانى که به کفر گراییده‏اند مى‏گویند خدا از این مثل چه قصد داشته است [خدا] بسیارى را با آن گمراه و بسیارى را با آن راهنمایى مى‏کند و[لى] جز نافرمانان را با آن گمراه نمى‏کند (??)

پس والاست‏خدا فرمانرواى برحق خدایى جز او نیست [اوست] پروردگار عرش گرانمایه (???)

 

خداوند را شاکرم که دو باره توفیق نوشتن در جمع را نصیب من کرد امیدوارم در این وقفه چند ماهه توفیق این را داشته باشم که قدر این دوری را دانسته و از کاستیهای خود به درگاهش برای نعمت مجددی که داده استقبال شایسته ای داشته باشم .

حق در لغت معانی بسیاری را در بر می گیرد که به ترتیب عبارتند از : راست ، درست ، ضد باطل ، یقین ، عدالت ، نصیب و بهره ، و یکی از نامهای خداوندی .

اما معنای اصطلاحی حق عبارت است از : (( مجموعه قواعدی که بر اساس عقل و عدالت باشد ))  با کمی دقت به این نتیجه میرسیم که این تعریف جامع واژه واژه با دل و روح انسان آشنایی دارد .

واژه حق از جنبه های مختلف قابل بحث است 1- جنبه لغوی 2- جنبه حقوقی 3- جنبه معنوی واژه  ، که هر یک تعابیر مختلفی از حق را به نمایش می گذارد اما در این پست که خداوند آنرا  در یک مثال طرح نموده صحبت خواهیم کرد تا حقانیت خداوندی اثبات شود که هم جنبه معنوی و هم جنبه حقوقی داشته و با توجه به توضیحات و توجه به آیه 26 سوره بقره در میابیم که قدرت و علم خداوند در همه هستی به چشم میخورد از ریز ترین تا بزرگترین موجودات لذا به نظر میرسد برای نشان دادن عظمت خود عبایی ندارد که مثال پشه را بزند اما باید دید که بالاترین منظور از این مثال چه بوده 1- گفته شده یالاترین منظور همانا کوچکترین موجود هست که اندازه و مقام کوچکی  آن مطرح است 2- و بعضی گفته اند که بالاتر از نظر بزرگی است یعنی هم مثال بزرگ میزند و هم کوچک که بنظر میرسد که تعبیر اولی قوی تر است زیرا در اینجا ایمان انسانها را به مثال ها توجه میدهد و از آن توجه و تدّبر  چند مطلب بدست میاید و به خداوند نزدیکتر میگردد  چون  اهل ایمان مثال را حق میدانند .

اما انسانهای لجباز چه ؟ زبان به شکوه باز میکنند و می گویند منظور خدا چیست از این مثالها زیرا چیز شگفت انگیزی در خلقت نیست .

اما مثال کوچکترین و بزرگترین قدرت فقط برای تدّبر در آیات خداوندی است و بس و باعث هدایت و تحکیم ایمان می باشد اما وقتی نگاه می کنیم ومی بینیم که با همین مثالها چه کسانی و چه عده زیادی را گمراه می کند به واسطه ( تدبر نکردن خودشان ) ، این بدین معناست که اصل خود انسان هست که هم با یک مثال می تواند هدایت شود و هم به ضلالت رود و بنا به فرمایش قرآن فقط فاسقین به گمراهی میروند( که لازم است در مورد فاسقین کمی تحقیق کنیم ) و درس لازم را از جهان هستی نمیگیرند ، در چنین مواردی خدا هم اسباب هدایت را نمی دهد اما این ندادن از بابت اجبار نیست بلکه برای انتخاب راه درست و غلط است توسط افراد و باید بدانیم هدایت یعنی فراهم شدن وسایل درک جهان هستی و فهم درست از آن و ضلالت یعنی فراهم نشدن این هدایت باز به دست خودمان .

اگر وسایل هدایت را خود فراهم  نکردیم و امری باعث شود  تا هدایت آید که هدایت شویم آنرا ( توفیق ) تعبیر کرده و توفیق  نداشتن  برای هدایت  را ( سلب اسباب ) هدایت بدانیم برای روشن شدن مطلب به این مثال توجه کنید .

چاه و یا پرتگاهی را تصور کنید که هر یک از ما در کنار آن باشیم فاصله گرفتن از چاه و پرتگاه با اندیشه انسان شکل میگیرد و باعث سقوط نمی شود اما نزدیک شدن به پرتگاه و چاه نیز با اندیشه ما صورت میگیرد لذا آنچه که توفیق میشود با راده خود انسان است و آنچه که باز باعث ضلالت میشود باز با فکر انسان هست و قسمت سوم هم ممکن هست که اندیشه ما در کار نباشد و خداوند به نوعی ما را حفظ کند که این هم به نوبه خود قابل تعمق هست و این هم توفیقی است از جانب خدا که باید تمام این شرایط شناخته بشود توسط ما  لذا هر چه که این معقولات عقلی و فکری را به مثالهای محسوس و قابل مشاهده نزدیک کنیم فهم مسئله آسان شده و زحمت استدلالات فلسفی کمتر بکار خواهد آمد لذاست که در قرآن اینگونه مثالهای ساده زیاد به چشم میخورد برای فهم و درک و نماندن در ضلالت و گمراهی و این مثالها فهم مسائل را بهتر و شیرین تر و جالبتر و موثر می کند انشالله .

 



  • کلمات کلیدی :
  • مرزلن ::: دوشنبه 88/1/31::: ساعت 1:33 عصر


    لیست کل یادداشت های این وبلاگ