بسم الله الرحمن الرحیم
الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِن دِیَارِهِمْ بِغَیْرِ حَقٍّ إِلَّا أَن یَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لَّهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِیَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ یُذْکَرُ فِیهَا اسْمُ اللَّهِ کَثِیرًا وَلَیَنصُرَنَّ اللَّهُ مَن یَنصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ
همان کسانى که بناحق از خانههایشان بیرون رانده شدند [آنها گناهى نداشتند] جز اینکه مىگفتند پروردگار ما خداست و اگر خدا بعضى از مردم را با بعض دیگر دفع نمىکرد صومعهها و کلیساها و کنیسهها و مساجدى که نام خدا در آنها بسیار برده مىشود سخت ویران مىشد و قطعا خدا به کسى که [دین] او را یارى مىکند یارى مىدهد چرا که خدا سخت نیرومند شکستناپذیر است. 40 حج
لاَ تَقُمْ فِیهِ أَبَدًا لَّمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوَى مِنْ أَوَّلِ یَوْمٍ أَحَقُّ أَن تَقُومَ فِیهِ فِیهِ رِجَالٌ یُحِبُّونَ أَن یَتَطَهَّرُواْ وَاللّهُ یُحِبُّ الْمُطَّهِّرِینَ 108توبه
هرگز در آن جا مایست چرا که مسجدى که از روز نخستین بر پایه تقوا بنا شده سزاوارتر است که در آن [به نماز] ایستى [و] در آن مردانىاند که دوست دارند خود را پاک سازند و خدا کسانى را که خواهان پاکىاند دوست مىدارد 108 توبه
وَرَفَعَ أَبَوَیْهِ عَلَى الْعَرْشِ وَخَرُّواْ لَهُ سُجَّدًا وَقَالَ یَا أَبَتِ هَذَا تَأْوِیلُ رُؤْیَایَ مِن قَبْلُ قَدْ جَعَلَهَا رَبِّی حَقًّا وَقَدْ أَحْسَنَ بَی إِذْ أَخْرَجَنِی مِنَ السِّجْنِ وَجَاء بِکُم مِّنَ الْبَدْوِ مِن بَعْدِ أَن نَّزغَ الشَّیْطَانُ بَیْنِی وَبَیْنَ إِخْوَتِی إِنَّ رَبِّی لَطِیفٌ لِّمَا یَشَاءُ إِنَّهُ هُوَ الْعَلِیمُ الْحَکِیمُ 100 یوسف
اقامه حق : حق اقامه می شود مثل نماز ،نماز اقامه می شود ،خوانده نمی شود ، برپا می شود ، این حکم الهی است
اما در باب حق این اقامه به چه صورت انجام می گیرد ؟حق جاری است در جهان هستی و در همه خلقت و این به چند جهت است اول اینکه خدا خود حق است ،بنابراین همه خلقت او جز حق نیست ،ثانیا اگر زندگی بی حق را تصور کنیم به جاری بودن آن بیشتر پی می بریم حق ستون، بودن وماندن جهان هستی است زیرا بی این ستون همه چیز به هم می ریزد .حق مطلق خدا است ، همه افعال او حق است هر چه از خداوند به جهان میرسد حق است ،وبرای اینکه در جهان جریان همیشگی داشته باشد اسباب و وسایلی نیاز دارد مانند انسان وطبعیت ،احقاق حق همواره در دنیا توسط اسباب و علل صورت می پذیرد ، این احقاق حق همیشگی است و در همه جا ، اگر بدترین شرایط را در نظر بگیریم باز وسایل دنیوی ره به سوی احقاق حق دارند چنان که هفت سال قحطی در مصر ره به سوی حق وصل فرزندی به پدر گشت .
میزان در حق ؟ حق تعیین حق ؟آن معیار که فرا سوی آن ناحق است ؟ اینها چیست ؟ فطرت پاک انسان میزان و معیار حق است و هر چقدر این فطرت پاکتر باشد معیار بودن آن ارزشمند تر است چنان که می بینیم برای میزان حق بودن یا ناحق بودن معصومین به واسطه فطرت پاکشان مورد توجه قرار گرفتند .
در درک حق بودن یک حادثه همان بس که به فطرت پاک رجوع شود ،فطرتی که به سوی حق مطلق نظاره گر است ... حق در همه هستی جاری است و وجود انسان مظروفی است که به تناسب اندازه خود از آن سود می گیرد، کسی که در پی حق باشد به میزان تلاش خود به این حق میرسد به این دلیل است که خداوند می فرماید ما از هر کسی به میزان توانش انتظار داریم ولی حد این میزان را تعین نمی کند چون تلاش هر آدمی حد و میزان توانایی او است برای رسیدن به حق ،برای احقاق حق، خدا همیشه انسان را همراهی می کند واسباب وعلل را در اختیارش می گذارد آیه 40 سوره حج، که خدا حتی برای احقاق حق مومنین وسیله جنگ را نیز برایشان نهاده است .
از هر کس سوال شود حق چیست چنان وجودش به قلیان می افتد که گویی همه ذرات بدنش به این سوال پاسخ میدهد ولی وقتی قرار به تعریف کلامی باشد زبان بسته می شود و قلم از نوشتن باز می ماند هر انسانی خود تعریفی است از حق بدون بیان .
همه چیز در دنیا آبستن حق است اگر به دیده حق نگرانه به آن نگریسته شود .
سلام بر اهل هدایت
اگر خدا میخواست همه هدایت می شدند
ادامه عناوین هدایت
عناوین هدایت
[عناوین آرشیوشده]
بازدید دیروز: 26
کل بازدید :263783
بررسی آیات صبر در قرآن
بررسی آیات علم در قرآن
بررسی آیات عدل در قرآن
بررسی آیات اخلاص در قرآن
بررسی آیات قسم در قرآن
برسی آیات توکل در قرآن
بررسی آیات حق در قرآن
بررسی آیات هدایت در قرآن
متن قرآن
متن کامل قرآن
مرکز جهانی اطلاع رسانی آل بیت
دانشنامه موضوعی قران
نمایش کامل قرآن با امکانات جستجو
دسترسی به قرآن
تفسیر المیزان
تفسیر نمونه
قرآن با دو ترجمه
قرآن-حافظ- مولوی-سعدی- شاهنمامه