سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانشمندان، پیشوا و پرهیزگاران، سروراند و همنشینی آنها، مایه فزونی است . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
نُّورٌ عَلَى نُورٍ (یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَن یَشَاء)

به نام خدا


عدل وشهادت و گواهی


سوره های 8 مائده و 135 نساء


یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ کُونُواْ قَوَّامِینَ لِلّهِ شُهَدَاء بِالْقِسْطِ وَلاَ یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلاَّ تَعْدِلُواْ اعْدِلُواْ هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَاتَّقُواْ اللّهَ إِنَّ اللّهَ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ ?8? مائده


 کسانى که ایمان آورده‏اید براى خدا به داد برخیزید [و] به عدالت‏شهادت دهید و البته نباید دشمنى گروهى شما را بر آن دارد که عدالت نکنید عدالت کنید که آن به تقوا نزدیکتر است و از خدا پروا دارید که خدا به آنچه انجام مى‏دهید آگاه است (8)


یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ کُونُواْ قَوَّامِینَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاء لِلّهِ وَلَوْ عَلَى أَنفُسِکُمْ أَوِ الْوَالِدَیْنِ وَالأَقْرَبِینَ إِن یَکُنْ غَنِیًّا أَوْ فَقَیرًا فَاللّهُ أَوْلَى بِهِمَا فَلاَ تَتَّبِعُواْ الْهَوَى أَن تَعْدِلُواْ وَإِن تَلْوُواْ أَوْ تُعْرِضُواْ فَإِنَّ اللّهَ کَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرًا ?135? نساء


اى کسانى که ایمان آورده‏اید پیوسته به عدالت قیام کنید و براى خدا گواهى دهید هر چند به زیان خودتان یا [به زیان] پدر و مادر و خویشاوندان [شما] باشد اگر [یکى از دو طرف دعوا] توانگر یا نیازمند باشد باز خدا به آن دو [از شما] سزاوارتر است پس از پى هوس نروید که [درنتیجه از حق] عدول کنید و اگر به انحراف گرایید یا اعراض نمایید قطعا خدا به آنچه انجام مى‏دهید آگاه است (135)


ای اهل ایمان ( شهادت در دنیا ) قیام کنید ( به پا خیزید )برای خدا ( یعنی چه ؟) شهادت دهید به قسط ( به عدالت ) و عداوت ودشمنی ( یکی از حجابهای رسیدن به ملکه عدالت ) نباید از عدالت شما جلوگیری کند حتی اگر دشمن باشد ، این عدل به تقوی نزدکتر است ( راه کمال تقوی است و عدالت شاهراه تقوی ) خدا آگاه است .


نکته : راه رسیدن به به خدا خدمت به خلق است اگر چه دشمن شما باشد ،‌ کن عدالت به شکلی است که به دلیل جاری بودن در جهان هستی با حضور خود در هر جا بدیها و عداوتها را کنار می زند وجایگزین آن می شود ، اگر عدالت رعایت شود این دشمنی جای خود را به ملکه عدالت می دهد .


رعایت این حد ،همه دنیا را تبدیل به مدینه فاضله ایی می کند که همه جهانیان منتظر آن هستند ... پرچم دار این مدینه فاضله بدون معجزه قرآن می تواند همه هستی را به سوی کمال ره نمون سازد ؟


 اجر این عمل ( رعایت عدالت برای همه ) آرامش انسان در دنیا است ولی خدای رحمان در آیه بعد پاداش این عمل را اجر عظیم و آمرزش قرار داده  ، عدالت باعث آمرزش خطا می شود . 9مائده


وَعَدَ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ عَظِیمٌ ?9? مائده


135 نساء


ای اهل ایمان قیام کنید برای خدا و شهادت دهید اگر به ضرر خود و یا والدین شما یا نزدیکان شما باشد چه غنی باشد چه فقیر ( عدل حق جاریه همه هستی است ) وپیروی از هوای نفس خود ( یکی از حجابهای رسیدن به ملکه عدالت ) شما رابازنگرداند از عدل ( توجه همیشگی در مورد رعایت حق که، هیچ کس از بازگشت به بی عدالتی مصون نیست ) که خدا بر هر چه می کنید دانا است .


شهادت در ذات خود خنثی است بر عکس عدل که در ذات خود ره به سوی کمال دارد .این انسانها هستند که به شهادت ارزش وهویت می دهند .شهادت زمانی دارای هویت می شود که به وسیله انسان عادل ادا شود


ازاین رو شهادت دو سیر را در جهان هستی طی می کند .


1-    شهادت مثبت ( به لسان ما ) که به سوی کمال نظر دارد .عدل وقتی به شهادت می رسد به آن ارزش کمالی می دهد ونماد خوب بودن ان،انجامش به وسیله انسان عادل است ، پس تنها انسان عادل به مقام شاهد می رسد و هر صفتی که برای شهادت کمال گرا در قرآن وجود دارد نمادی است از عدل ... انسان دارای عدل در مقام شهادت زیبنده به صفات زیر است


مسلم – مربی – حافظ کتاب الله – حافظ حدود الله – مجاهد در راه خدا – نمازگزار – متوسل        78حج


وَجَاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ هُوَ اجْتَبَاکُمْ وَمَا جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ مِّلَّةَ أَبِیکُمْ إِبْرَاهِیمَ هُوَ سَمَّاکُمُ الْمُسْلِمینَ مِن قَبْلُ وَفِی هَذَا لِیَکُونَ الرَّسُولُ شَهِیدًا عَلَیْکُمْ وَتَکُونُوا شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ فَأَقِیمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّکَاةَ وَاعْتَصِمُوا بِاللَّهِ هُوَ مَوْلَاکُمْ فَنِعْمَ الْمَوْلَى وَنِعْمَ النَّصِیرُ


رعایت حد وسطی ( اعتدال ) 144 بقره 


 


بالغ و عاقل    282 بقره


یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ إِذَا تَدَایَنتُم بِدَیْنٍ إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى فَاکْتُبُوهُ وَلْیَکْتُب بَّیْنَکُمْ کَاتِبٌ بِالْعَدْلِ وَلاَ یَأْبَ کَاتِبٌ أَنْ یَکْتُبَ کَمَا عَلَّمَهُ اللّهُ فَلْیَکْتُبْ وَلْیُمْلِلِ الَّذِی عَلَیْهِ الْحَقُّ وَلْیَتَّقِ اللّهَ رَبَّهُ وَلاَ یَبْخَسْ مِنْهُ شَیْئًا فَإن کَانَ الَّذِی عَلَیْهِ الْحَقُّ سَفِیهًا أَوْ ضَعِیفًا أَوْ لاَ یَسْتَطِیعُ أَن یُمِلَّ هُوَ فَلْیُمْلِلْ وَلِیُّهُ بِالْعَدْلِ وَاسْتَشْهِدُواْ شَهِیدَیْنِ من رِّجَالِکُمْ فَإِن لَّمْ یَکُونَا رَجُلَیْنِ فَرَجُلٌ وَامْرَأَتَانِ مِمَّن تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَدَاء أَن تَضِلَّ إْحْدَاهُمَا فَتُذَکِّرَ إِحْدَاهُمَا الأُخْرَى وَلاَ یَأْبَ الشُّهَدَاء إِذَا مَا دُعُواْ وَلاَ تَسْأَمُوْاْ أَن تَکْتُبُوْهُ صَغِیرًا أَو کَبِیرًا إِلَى أَجَلِهِ ذَلِکُمْ أَقْسَطُ عِندَ اللّهِ وَأَقْومُ لِلشَّهَادَةِ وَأَدْنَى أَلاَّ تَرْتَابُواْ إِلاَّ أَن تَکُونَ تِجَارَةً حَاضِرَةً تُدِیرُونَهَا بَیْنَکُمْ فَلَیْسَ عَلَیْکُمْ جُنَاحٌ أَلاَّ تَکْتُبُوهَا وَأَشْهِدُوْاْ إِذَا تَبَایَعْتُمْ وَلاَ یُضَآرَّ کَاتِبٌ وَلاَ شَهِیدٌ وَإِن تَفْعَلُواْ فَإِنَّهُ فُسُوقٌ بِکُمْ وَاتَّقُواْ اللّهَ وَیُعَلِّمُکُمُ اللّهُ وَاللّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ ?282?


ثابت قدم در فرمان الهی ( نبرد با دشمنان به طور اخص ) 140 آل عمران


إِن یَمْسَسْکُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِّثْلُهُ وَتِلْکَ الأیَّامُ نُدَاوِلُهَا بَیْنَ النَّاسِ وَلِیَعْلَمَ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُواْ وَیَتَّخِذَ مِنکُمْ شُهَدَاء وَاللّهُ لاَ یُحِبُّ الظَّالِمِینَ ?140?


ومبرا از این صفات :


تهمت – دروغ    4 نور


وَالَّذِینَ یَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ ثُمَّ لَمْ یَأْتُوا بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاء فَاجْلِدُوهُمْ ثَمَانِینَ جَلْدَةً وَلَا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهَادَةً أَبَدًا وَأُوْلَئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ ?4?


نفاق   13 نور 


ترس و واهمه در شهادت به حق  44 مائده


إِنَّا أَنزَلْنَا التَّوْرَاةَ فِیهَا هُدًى وَنُورٌ یَحْکُمُ بِهَا النَّبِیُّونَ الَّذِینَ أَسْلَمُواْ لِلَّذِینَ هَادُواْ وَالرَّبَّانِیُّونَ وَالأَحْبَارُ بِمَا اسْتُحْفِظُواْ مِن کِتَابِ اللّهِ وَکَانُواْ عَلَیْهِ شُهَدَاء فَلاَ تَخْشَوُاْ النَّاسَ وَاخْشَوْنِ وَلاَ تَشْتَرُواْ بِآیَاتِی ثَمَنًا قَلِیلاً وَمَن لَّمْ یَحْکُم بِمَا أَنزَلَ اللّهُ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الْکَافِرُونَ ?44?


پیروی از هوای نفس  135 نساء


انجام گناه 107 مائده


فَإِنْ عُثِرَ عَلَى أَنَّهُمَا اسْتَحَقَّا إِثْمًا فَآخَرَانِ یِقُومَانُ مَقَامَهُمَا مِنَ الَّذِینَ اسْتَحَقَّ عَلَیْهِمُ الأَوْلَیَانِ فَیُقْسِمَانِ بِاللّهِ لَشَهَادَتُنَا أَحَقُّ مِن شَهَادَتِهِمَا وَمَا اعْتَدَیْنَا إِنَّا إِذًا لَّمِنَ الظَّالِمِینَ ?107?


چنین انسانی به مقام عدل می رسد و به شهادت مفتخر می گردد ( قبلا هم گفتیم عدل خلاصه همه صفات حسنی خلقت است ) 


گناه انسان را از شهادت کمالگرا باز می دارد 107 مائده


 


2-     شهادت منفی : الف  عدم شهادت


                               ب    شهادت بر بدیها


الف :خداوند به صراحت فرموده شهادت حق خود را پنهان نکنید که گناه است ومستوجب جزا  44 مائده


107 مائده


283 بقره


ب:  شهادت بر اعمال بد که اوج قباحت و سرپیچی از فرمان خداوند است ، انسان با علم به عمل ناشایست و غیر صادقانه  خود  شهادت می هد که فاقد شهادت کمالگرا است ،یکی از تفاوتهای دنیا و آخرت که در پست گذشته به آن پرداخته شد نوع این شهادت در این دو جهان است ، در دنیا شهادت می تواند در مسیر مثبت یا منفی ( عدم شهادت یا شهادت دروغ ) گام بردارد ولی در جهان آخرت به دلیل اینکه شهادت در برابر پروردگاری صورت می گیرد که دانای همه اسرار است حتما شهادت بر اساس صداقت است و هیچ کس از صحنه شهادت پروردگار بیرون نمی تواند برود


99 آل عمران


قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ لِمَ تَصُدُّونَ عَن سَبِیلِ اللّهِ مَنْ آمَنَ تَبْغُونَهَا عِوَجًا وَأَنتُمْ شُهَدَاء وَمَا اللّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ ?99?


144-150  انعام


 


شهادت در دنیا و در آخرت در طول یکدیگر قرار می گیرد ، همان طور که در دنیا گناه انسان را از مقام شهادت دور می کند (107 مائده ) و عدم آن انسان را به مقام شهادت می رساند در آخرت هم همین مراقبت ها سبب می شود انسان به مقام حکمیت  برسد ودر کنار انبیاء و صلحا  گواهان روز جزا باشند ...و این میسر نمی شود مگربا رسیدن      ( به ملکه عدالت )  حدید 19


وَالَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ أُوْلَئِکَ هُمُ الصِّدِّیقُونَ وَالشُّهَدَاء عِندَ رَبِّهِمْ لَهُمْ أَجْرُهُمْ وَنُورُهُمْ وَالَّذِینَ کَفَرُوا وَکَذَّبُوا بِآیَاتِنَا أُوْلَئِکَ أَصْحَابُ الْجَحِیمِ


69 نساء


وَمَن یُطِعِ اللّهَ وَالرَّسُولَ فَأُوْلَئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَیْهِم مِّنَ النَّبِیِّینَ وَالصِّدِّیقِینَ وَالشُّهَدَاء وَالصَّالِحِینَ وَحَسُنَ أُولَئِکَ رَفِیقًا ?69?




  • کلمات کلیدی :
  • مرزلن ::: شنبه 87/3/4::: ساعت 8:59 صبح

    بسم الله الرحمن الرحیم


     


    سوره انعام آیه 1 :


    الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَجَعَلَ الظُّلُمَاتِ وَالنُّورَ ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُواْ بِرَبِّهِم یَعْدِلُونَ (1)


    ستایش براى خداوندى است که آسمانها و زمین را آفرید، و ظلمتها و نور را پدید آورد؛ اما کافران براى پروردگار خود، شریک و شبیه قرارمى‏دهند [با اینکه دلایل توحید و یگانگى او، در آفرینش جهان آشکار است‏]!  «1»  


    سوره انفطار آیه 7 :


    الَّذِی خَلَقَکَ فَسَوَّاکَ فَعَدَلَکَ (7)


    همان خدایى که تو را آفرید و سامان داد و منظّم ساخت‏،  «7»


     


    واژگان آیات :


     


    سوی : برابر و همانند ، بی عیب ، همواریی که کجی نداشته باشد ، راست و درست ، جایی که وسط دو حد باشد ، برابر با انصاف ، داد گستری


    خلق : آن را آفرید ، آن چیز را نرم و هموار ساخت ، آفرینش ، طبیعت ، سر شت ، خلقت ، آفریدگان ، هر چیز نرم و صاف


    حمد : ستایش ، سپاسگزاری ، ضد نکوهش ، ستوده


    ظلمات : چیزی را در غیر محل خود گذاشتن ، کسی که از گرگ چوپانی بخواهد ، زمین را از جای نا مناسب حفر کردن ، بر او ستم کرد ، حق کسی را کم داد ، از راه منحرف شد


    نور : روشن کرد ، روشنایی داد ، فللانی را راهنمایی کرد ، کار را روشن و آشکار ساخت ، خدا دل او را روشن و به سوی حق راهنمایی کرد


    کفر : کافر شد ، به وحدانیت و شریعت و نبوت بی ایمان شد ، خدا را انکار کرد ، نعمت را انکار کرد ، نمک ناشناسی ، شب آن چیز را پوشاند


    رّب : مالک ، سرور ، سیّد ، مصلح ، از نامهای خدا ، صلح آورنده


     


     


    در واژه های این دو آیه آنچه که به چشم میخورد تعجب و انگشت گزیدن است ، در مجموع واژه ها چیزی که هست تعریف عدالت  است و یک  ترازو و یک  صاحب  ترازو  و   در     نهایت ( انجام یک عمل ) یعنی ( سوی ) و ( رّب ) و ( خلق ) و هم چنین چهار واژه پر معنا و مرتبط با عدالت که عبارتند از .


     


     


    حمد و کفر :


     


    اگر این دو واژه را در نظر داشته باشیم و در دو کفه ترازوی عدالت قرار بدهیم تا زمانی که هیچ اتفاقی نیفتاده و عملی انجام نپذیرفته هر کدام از این دو عمل و صفت  کفه های ترازو را بطور مساوی نگهداری می کنند و این حرف به این معناست که جهان خود به خود و با حضور همه واژه های مثبت و منفی در مدار عدالت قرار دارند ، آنچه که باعث بروز بی عدالتی و بر هم خوردن نظام هستی می شود همانا اعمال ما انسانهاست ، که خداوند در بدو خلقت همه این صفات را باالقّوه در وجود ما نهاده و فعلّیت آن بستگی به تربیت ما درحضور  این قرآن دارد . معانی  حمد و کفر نشان دهنده آن است که ظرفیت وجودی ما انباشته از اعمال (( خیر و شر است )) و (( یک انتخاب )) .


    خوب به درستی روشن است که همه خلقت بر میزان ترازوی خداوندی و عدل او پایه گذاری شده است ، یعنی هیچگاه نخواهد بود که خورشید تخطی از رفتارش کند و یا ماه با ما قهر کرده و پیدایش نشود ، و زمین برای زندگی ما به دور خود و خورشید نچرخد ، و آفتاب گرم نباشد و آسمان همواره رفیع و دست نیافتنی بنظر نیآید ، و خلقت تمام حیوانات و گیاهان و اشیاء حیرت بر انگیز نباشند ، همه اینها باید در مقابل چه چیزی ارزشمند و بی ارزش نشان داده شوند جز ((( عمل انسان )))؟  اینکه باور کنیم جهان هستی محضر اوست در صورتی که این نوع باور خود عین عدالت است از ما چه موجودیتی خواهد ساخت ؟؟ آیا این چین انسانی از مدار هستی و عدالت عدول خواهد کرد ؟؟.


    اگر حمد و کفر را که دوکفه ترازو بسنجیم در کنار دیگر واژگان معانی مختلفی پیداخواهد کرد که گاه معنی ضد خودش را نیز میدهد ، این چین است که که واژگاه در کنار هم سنجیده میشوند . این از چند لحاظ اهمیت دارد


    1-    آیا بار واژه عدل خود در اصل منفی است و یا برای نمایش واژگان منفی و نمایش زشتی آنان بکار میرود


    2-  عدل در رفتار ها و گفتار ما تجلی می کند و نمود عینی و بیرونی آن فقط با خود عدل قابل تصور نبوده و با اعمال ما متجلی میگردد


    3-    حمد و ستایش و سپاسگزاری خداوند فقط با وحدانیت و شریعت و نبوت قابل درک است


     


     


    ظلمت و نور :


     


    این دو واژه هم مانند حمد و کفر که جلوه های بیرونی و درونی دارند ظلمت و نور را به تعبیر روشنایی تجربه می کنند ، اما در نهایت نوعیت و جنسیت همه این صفات ما به ازاء خارجی در بیرون ذهن ما ندارد بلکه با توّجه به باور و اعتقاد ماست که این مفاهیم معنای عدالت را جان می بخشد .


    تربیت هر انسانی با قرآن این مجال را برای هر کسی پیش می آورد تا عدالت را با همه شیرینیش در ذائقه جان خویش احساس نموده و نظام خلقت انسان و عالم را در مسیر کمال عدالت یافته و رفتن در این کانال بر همه حسرتهای انسان و همه آرزوهای دست نیافتنی او جامعه عمل بپوشاند و هستی دور را آنچنان نزدیک مشاهده نماید هم چون وجود خداوند خویش که این حس جز نزدیکی نوع بشر به خداوند نیست ، و این سلوک همه مردان و زنان خدا جوی آشنا ی قرآن است      


     



  • کلمات کلیدی :
  • مرزلن ::: شنبه 87/3/4::: ساعت 8:58 صبح

    بسمه تعالی


     


    رابطه قسط و عدل


     


    همان طور که قبلاً اشاره کردیم عدل کلیتی است جهان شمول ، و انسان عادل زیبنده به تمام صفات خوب است ، عدل محک انسان است در رسیدن به کمال ، همه اعمال انسان عادل نشان دهنده عدل است ، یعنی عدل در درتمام زوایای زندگی او رسوخ کرده است ، بنابراین در موارد خاص به کار برده نمی شود . ولی قسط تاکید بر موارد خاص دارد به دلیل جز بودنش ، خداوند در آیات قرآن تاکید می کند که اعمال خاص را بر طبق قسط انجام دهید مثل شهادت دادن ،


     


    282 بقره


    رعایت حق یتیم  


    وَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تُقْسِطُواْ فِی الْیَتَامَى فَانکِحُواْ مَا طَابَ لَکُم مِّنَ النِّسَاء مَثْنَى وَثُلاَثَ وَرُبَاعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُواْ فَوَاحِدَةً أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ ذَلِکَ أَدْنَى أَلاَّ تَعُولُواْ   


    و اگر در اجراى عدالت میان دختران یتیم بیمناکید هر چه از زنان [دیگر] که شما را پسند افتاد دو دو سه سه چهار چهار به زنى گیرید پس اگر بیم دارید که به عدالت رفتار نکنید به یک [زن آزاد] یا به آنچه [از کنیزان] مالک شده‏اید [اکتفا کنید] این [خوددارى] نزدیکتر است تا به ستم گرایید [و بیهوده عیال‏وار گردید] (3) نساء


    هر عادلی دارای قسط است ولی هر قائم به قسطی لزوما عادل نیست ، کلیت عدل بقدری است که یکی از اصول دین معرفی شده است ، در مقایسه عدل و قسط می توان مثال علم و حکمت را بیان نمود که قبلا به آن  آن اشاره شده است هر حکیمی عالم است ولی لزوما هر عالمی حکیم نیست .


    در معنی لغوی قسط نیز به این جزء بودن اشاره می شود ، اگر در هر کار ی به طور مجزا خود را وادار کنیم قائمین به قسط باشیم این مراقبت ما را در طولانی مدت مزین به صفت عدل می کند .


    ( جزء ) در عالم هستی دارای ارزش و مقام است زیرا با در کنا رهم قرار گرفتن آنها کلیت قابل احترام کسب می شود و انجام اعمال جزء پاداش خود را نیز دارد .


     


    سَمَّاعُونَ لِلْکَذِبِ أَکَّالُونَ لِلسُّحْتِ فَإِن جَآؤُوکَ فَاحْکُم بَیْنَهُم أَوْ أَعْرِضْ عَنْهُمْ وَإِن تُعْرِضْ عَنْهُمْ فَلَن یَضُرُّوکَ شَیْئًا وَإِنْ حَکَمْتَ فَاحْکُم بَیْنَهُمْ بِالْقِسْطِ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ


    پذیرا و شنواى دروغ هستند [و] بسیار مال حرام مى‏خورند پس اگر نزد تو آمدند [یا] میان آنان داورى کن یا از ایشان روى برتاب و اگر از آنان روى برتابى هرگز زیانى به تو نخواهند رسانید و اگر داورى مى‏کنى پس به عدالت در میانشان حکم کن که خداوند دادگران را دوست مى‏دارد (42) مائده


    لَا یَنْهَاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقَاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَلَمْ یُخْرِجُوکُم مِّن دِیَارِکُمْ أَن تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ


    [اما] خدا شما را از کسانى که در [کار] دین با شما نجنگیده و شما را از دیارتان بیرون نکرده‏اند باز نمى‏دارد که با آنان نیکى کنید و با ایشان عدالت ورزید زیرا خدا دادگران را دوست مى‏دارد (8) ممتحنه


    ضمن آگاهی به ارزش والای قسط باید توجه به کلیت عدل مد نظر قرار گیرد و هدف غائی انسان رسیدن به ملکه عدل باشد .


    اگر در دنیا توجه به اجرای قسط در هر کار است ، میزانها در آخرت نیز بر اساس قسط بر پا می شود ، اینگونه نیست که خدا فرمان به قسط داده باشد و در آخرت قسط میزان نباشد .


     


    وَلِکُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولٌ فَإِذَا جَاء رَسُولُهُمْ قُضِیَ بَیْنَهُم بِالْقِسْطِ وَهُمْ لاَ یُظْلَمُونَ


     


    هر امتى را پیامبرى است پس چون پیامبرشان بیاید میانشان به عدالت داورى شود و بر آنان ستم نرود (47) یونس


     


    وَلَوْ أَنَّ لِکُلِّ نَفْسٍ ظَلَمَتْ مَا فِی الأَرْضِ لاَفْتَدَتْ بِهِ وَأَسَرُّواْ النَّدَامَةَ لَمَّا رَأَوُاْ الْعَذَابَ وَقُضِیَ بَیْنَهُم بِالْقِسْطِ وَهُمْ لاَ یُظْلَمُونَ


     


    و اگر براى هر کسى که ستم کرده است آنچه در زمین است مى‏بود قطعا آن را براى [خلاصى و] بازخرید خود مى‏داد و چون عذاب را ببینند پشیمانى خود را پنهان دارند و میان آنان به عدالت داورى شود و بر ایشان ستم نرود (54) یونس


     


    وَنَضَعُ الْمَوَازِینَ الْقِسْطَ لِیَوْمِ الْقِیَامَةِ فَلَا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیْئًا وَإِن کَانَ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِّنْ خَرْدَلٍ أَتَیْنَا بِهَا وَکَفَى بِنَا حَاسِبِینَ


     


    و ترازوهاى داد را در روز رستاخیز مى‏نهیم پس هیچ کس [در] چیزى ستم نمى‏بیند و اگر [عمل] هموزن دانه خردلى باشد آن را مى‏آوریم و کافى است که ما حسابرس باشیم (47) انبیاء


     


    نکته : در روز حساب کلیت انسان به خوب و بد تقسیم نمی شود . بلکه اعمال ذره ذره مورد بررسی قرار می گیرد که خداوند در آیه 47 سوره انبیاء هم اشاره به حسابرسی بر اساس اجزاء اعمال می کند که این حسابرسی عین عدل است و عین رحمت که اگر کلیت ما ابتدا مورد مواخذه قرار می گرفت چه بسیار از آدمیان در ابتدا شایسته دوزخ می شدند . این عدل پروردگار است که ترازوی حسابرسی خود را بر پایه قسط بنا نهاده ، و در اینجا به نتیجه زیبای عدل می رسیم که عدل پروردگار عین رحمت اوست و شایسته سپاس .


    با توجه به نکات عنوان شده در مورد برخی از امور دنیوی خداوند در قرآن کریم مستقیما فرمان بر اجرای عدل داده است :


     


    1-      طلاق


    2-     ذبح در حج


    3-   وصیت


    4-   قضاوت


    5-   عدل بین زنان


    6-    یتیمان و خویشاوندان


    7-   سخن گفتن


    8-   معامله


     


    با کمی توجه به موارد فوق می بینیم که خداوند در مورد حقوق بین فردی ( حق الناس ) و ا مور بین انسان و هستی فرمان به عدل می دهد ، اگر چه نمی توان به نهایت عدل رسید ولی در موارد فوق باید حداکثر سعی در اجرای عدل انجام گیرد و انسانهای مسئول در موارد فوق به عدل نزدیکترین انسانها باشند .


    آیا اگر در هر یک از موارد فوق ، عدل رعایت شود مدینه فاضله مورد نظر انسانها ایجاد نخواهد شد ؟ آیا با رعایت عدل در موارد فوق تبعیضهای موجود برقرار خواهد ماند ؟


     


     


                          سوال : بی عدالتی در هر امری از امور دنیا از ما است یا از جانب خدا ؟


     



  • کلمات کلیدی :
  • مرزلن ::: شنبه 87/3/4::: ساعت 8:57 صبح

    <      1   2   3   4   5   >>   >

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ