سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خدایا! به من بینش در دینت و فهم در حکمتت و فقه در دانشت عطا فرما . [امام زین العابدین علیه السلام]
نُّورٌ عَلَى نُورٍ (یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَن یَشَاء)

بسم الله الرحمن الرحیم



إِذْ یَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ غَرَّ هَؤُلاء دِینُهُمْ وَمَن یَتَوَکَّلْ عَلَى اللّهِ فَإِنَّ اللّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ             49 انفال


آنگاه که منافقان و کسانى که در دلهایشان بیمارى (شک) بود مى‏گفتند اینان (=مؤمنان) را دینشان فریفته (مغرور کرده) است و هر کس بر خدا توکل کند (بداند که) در حقیقت‏خدا شکست‏ناپذیر حکیم است (49)


النفاق : داخل شدن موش دو پا به لانه اش ، دورویی ،ظاهر ایمان با باطن کفر (نافقاء الیربوع : لانه موش که آن را مخفی میدارد و لانه دیگرش را که در آن نمیرود آشکار میکند ، چون که آدم منافق هم آنچه را که ظاهر میکند ،برخلاف چیزی است که در دل دارد)  


المنافق : دو رو ، دو چهره ، کافری که تظاهر به اسلام میکند ، ظاهر کردن ایمان با زبان و پنهان داشتن کفر  


غر : غرور، فریب



قلب المریض : دل کم دین و سست اعتقاد



عزیز : نیرومند ، قوی ، توانا و چیره و گرامی و ارجمند که هیچ کس از حیطه قدرت او خارج نمیشود و مثل و مانند ندارد و کسی را یارای مقابله با او نیست ، که از نامهای خدای متعال است



الحکیم : دارای حکمت (عدل ، علم ، دانش ، حلم ، بردباری ، فلسفه ، درستی و استوار و صواب بودن کار ، کلام مطابق با حق) ، دانشمند ، دانا، کسی که کارهایش از روی دانایی و بینایی است  


منافق :



خیانت پیشه ای که برای ترویج افکار مسموم خود از هیچ جنایتی فرو گذار نمیکند



اهل خلف وعده و عدم پایبندی به پیمان و منفعت طلبی موزیانه و منطق و اخلاق رندانه و ریاکارانه است



دل و روح مریض و خبیثش هیچگاه رنگ آرامش را به خود نمیبیند



دچار غرور و خود برتربینی کاذب و واهی است



قلبش جایگاه کفر و روحش بستر کریه ترین صفات و افکار است



تخم لجاجت درونش رشد کرده و ریشه ای محکم دوانده   



آگاهانه زیر لوای وسوسه ها و اندیشه های شیطانی پناه گرفته



خود را در مقابل خدایی قرار میدهد که چیرگی بر او معنایی ندارد


هیچ گاه در فهم و اندیشه اش ارزش اخلاق و ایمان نمیگنجد



در نهایت بینش و روح گناهکار و خائنش مایه هلاکتش میشود و روز قیامت بر طبل رسوایی اینان میکوبند و چه عاقبت دردناکی در انتظار کسی است که آگاهانه نعمت حیات و اندیشه ای را که از نعمات بسیار والا و ارزشمندی از جانب خداوند است برای رشد و تعالی انسان را در مسیر پوچی و شقاوت و نفاق و دورویی و سستی و نابودی قرار دهد .........  




متوکل :



 روحش از عصاره ایمان تغذیه میکند



اتکای او به ذات پاک حق ذهن و روحش را از افکار پلید و پوچ و بیمار گونه در امان نگه میدارد



 زیر لوای درستی و صداقت آرام گرفته اند


استغفار گویان گام بر میدارد


این حقیقت زیبا و عمیق که هیچ کس و هیچ چیز از حیطه قدرت لا یزال او خارج نیست و به هر شایسته دل پاکی که بخواهد عزّت و کرامت میدهد و روح ناپاک رابه هلاکت میکشاند و با علم عمیق خود همه چیز را برای بندگان صالحش در مسیر پاک قرار میدهد را باور دارد


با علم به اقتدار، درایت ، حکمت ،عزّت ، کرامت و عظمت خداوند عالی مرتبه دل و روحش را با رایحه خوش توکل مطهّر و معطر میکند و به لطف و محبت و اراده معبود یکتا از افکارپوچ و گناه آلود ، نیّات قبیح و نفاق آلود در امان می ماند و به زیبایی از حق حیاتی که نعمت و عنایت پروردگار بود بهترین بهره را میبرد  ودر پیشگاه حق سربلند و سرفراز با تقدیم جان و روح پاک و زلالش حق بندگی را صادقانه و خالصانه بجا میآورد


 



  • کلمات کلیدی :
  • مرزلن ::: پنج شنبه 87/8/16::: ساعت 8:27 صبح

    به نام خدا


    إِیَّاکَ نَعْبُدُ وإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ


    وَلَوْ شَاء اللّهُ مَا أَشْرَکُواْ وَمَا جَعَلْنَاکَ عَلَیْهِمْ حَفِیظًا وَمَا أَنتَ عَلَیْهِم بِوَکِیلٍ  107 انعام


     اگر خدا مى‏خواست آنان شرک نمى‏آوردند و ما تو را بر ایشان نگهبان نکرده‏ایم و تو وکیل آنان نیستى


    شرک :‏ سهیم وشریک


    کفر :‏پوشاندن ،‏کرنش کردن ، کفر الملوک ،‏پادشاه تاج گذاشت تا او را کرنش کنند


    نفاق : دور رویی ، کار را ارجاع دادن 


    شرک


    پیامبر به واسطه انسان بودنش وکیل هیچ انسانی نیست ،و خداوند تنها وکیل انسانها است ،‏پیامبر تنها مبشر و منذر است برای انسانها .


    خداوند انسان را آفرید و خوبی وبدی رو به او وحی کرد ،سپس او را در برابر پذیرفتن هر کدام آزاد قرار داد در حالی که می توانست همه را به توحید هدایت شود ولی به دلیل ارزشی که برای انسان و اختیار او قائل بود حق انتخاب را به او داد ، و هنگامی که انسان با اختیار خویش از وجود چراغ هدایت یعنی پیامبر (ص) استفاده نکرد دیگر کسی نگهبان و وکیل او بر دوری از گناه نیست .برای همین امر مهم است که ما به تنهایی در پیشگاه پروردگار پاسخگو هستیم .


     


    قَدِ افْتَرَیْنَا عَلَى اللّهِ کَذِبًا إِنْ عُدْنَا فِی مِلَّتِکُم بَعْدَ إِذْ نَجَّانَا اللّهُ مِنْهَا وَمَا یَکُونُ لَنَا أَن نَّعُودَ فِیهَا إِلاَّ أَن یَشَاءَ اللّهُ رَبُّنَا وَسِعَ رَبُّنَا کُلَّ شَیْءٍ عِلْمًا عَلَى اللّهِ تَوَکَّلْنَا رَبَّنَا افْتَحْ بَیْنَنَا وَبَیْنَ قَوْمِنَا بِالْحَقِّ وَأَنتَ خَیْرُ الْفَاتِحِینَ  89 اعراف


    اگر بعد از آنکه خدا ما را از آن نجات بخشیده [باز] به کیش شما برگردیم در حقیقت به خدا دروغ بسته‏ایم و ما را سزاوار نیست که به آن بازگردیم مگر آنکه خدا پروردگار ما بخواهد [که] پروردگار ما از نظر دانش بر هر چیزى احاطه دارد بر خدا توکل کرده‏ایم بار پروردگارا میان ما و قوم ما به حق داورى کن که تو بهترین داورانى  89 اعراف


    کفر


    کفر یعنی پوشاندن مطلبی با آگاهی ، این آیه از لسان کسانی است که ایمان آورند و بر این ایمان علم دارند، و اعتراف می کنند اگر بعد از این علم باز حقیقت را بپوشانیم وکفر بورزیم نشانه آن است که دورغ به پروردگار بسته ایم ،و چه ظلمی عظیمتر از این ؟


                        کافران کسانی هستند که به پروردگار دروغ می بندند .


    راه دوری از این کفر ؟ علاوه بر آگاهی که ذکر شد ،توکل به عالمترین موجود، که همه علوم حقه از او نشات گرفته راه دوری از کفر است ، که علم با این شرط پایدار خواهد بود ، هر علمی غیر از داشتن این شرط ممکن است منحرف گردد مانند علمی که کافران دارند ، این توکل است که باعث کاربردی شدن علم به سرچشمه حقیقت می گردد ،‏هر علمی بی شرط توکل باعث کفر و طغیان انسان می گردد .


    نتیجه : هر علمی پس از کسب، نیاز به راهبر توکل دارد تا از مسیر خویش گمراه نگردد ، توکل به علمِ عالم مطلق تا منحرف نگردد و باعث ازیاد علم از سوی منبع نور علم گردد .


    عدم توکل به قادر مطلق سبب انحراف قدرت می گردد


    عدم توکل به عالم مطلق سبب انحراف علم می گردد و...


    نتیجه : هر صفت زیبا و نیکی بدون توکل به منبع فیض خداوند نه تنها سبب رشد و کمال نمی گردد بلکه ضلالت را در پی خواهد داشت که توکل رشد دهنده جمیع صفات حسنه است .


    وَلَا تُطِعِ الْکَافِرِینَ وَالْمُنَافِقِینَ وَدَعْ أَذَاهُمْ وَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ وَکَفَى بِاللَّهِ وَکِیلًا  48 احزاب


     کافران و منافقان را فرمان مبر و از آزارشان بگذر و بر خدا اعتماد کن و کارسازى [چون] خدا کفایت مى‏کند  48 احزاب


    نفاق و کفر


    صفت بارز منافقین و کفار آزار رسانی است ( هر کس دارای این صفت باشد در دایره کفر ونفاق جای می گیرد ).


    خداوند به پیامبر دستور می دهد که ،پیرو ی از کفار و منافقین نکن ... و در آخر آیه تاکید می کند بر اصل توکل .


                            پیروی از کفار و منافقین یعنی این که


    ((خداوند برای انسان کفایت نمی کند )) و انسان نیازمند از پیروی عده دیگری است ... منافقین انسانهای آگاهی هستند که  به وجود خداوند اعتقاد و یقین قلبی ندارند وبرای باقی ماندن، مجبور به پوشاندن واقعیتهایی می شوند که خود به صداقت آن ایمان دارند،  خداوند را کافی نمی دانند.


     با دانستن این صفت منافقین و کفار ،به راحتی به صفت مومنین می رسیم که:


     مومنین کسانی هستند که به یقین و آرامش رسیده اند و خداوند را به عنوان تنها نیروی لایزال همه هستی باور دارند و او را کافی می دانند به این دلیل از آزار کفار و منافقین در می گذرند و از آنان پیروی نمی کنند و تحت سرپرستیشان قرار نمی گیرند .


    منافقین ومشرکان وکفار دارای مشترکاتی هستند که از مهمترین آنان انحراف از فطرت پاک انسانی وانحراف از اصل دین است ولی نوع این انحراف از فطرت و دین در هر کدام با دیگری متفاوت است ،‏


    مشرکین به اصل وجود خدا اعتقاد دارند ولی او را کافی نمی دانند برای اعتماد، و بت وهوای نفس و... در کنار خدا می خوانند


    کفار همه واقعیت وجود خدا را انکار می کنند و منافقین نمی توانند خود را به خدا بسپارند .


    مهمترین نشانه منافق ترس است .چون ناکثین


    مهمترین نشانه کفر سختی قلب آنان است ( که به دلیل مهر بر قلب و چشم و گوش ... انان رخ داده ) چون قاسطین


    و مهمترین نشانه مشرک عدم علم و آگاهی است . چون خوارج


    که در یک نگاه کلی هر سه طایفه ،هر سه مشخصه را به نسبت کم و زیاد همراه دارند .


    امام در خطبه شقشقیه مى‏فرماید: «فلمّا نهضت بالامر»: همین که من بپا خواستم و زمام حکومت را بدست گرفتم، «نکثت طائفة»: گروهى پیمان خویش را شکستند و «مرقت اخرى»: و طائفه دیگرى که به دین گرویده بودند ولى از کوته فکرى و بینش سست و منش نا استوار، به حق پایدار نماندند و برداشتها و سلیقه‏هاى خود را بر ضوابط دین تحمیل کردند، و «قسط اخرون»: و دیگرانى هم حق تعیین شده را ادا نکردند و ستم کردند.


     



  • کلمات کلیدی :
  • مرزلن ::: دوشنبه 87/7/29::: ساعت 8:3 صبح

    بسم الله الرحمن الرحیم


     


    وَکَذَّبَ بِهِ قَوْمُکَ وَهُوَ الْحَقُّ قُل لَّسْتُ عَلَیْکُم بِوَکِیلٍ (66)


    و قوم تو آن [=قرآن] را دروغ شمردند در حالى که آن بر حق است بگو من بر شما نگهبان نیستم (66) انعام


    وفای به عهد یکی از مهمترین و اصلی ترین اصولی است که فرد مومن و در واقع سالک باید به آن پایبند باشد و در قرآن نیز به آن اهمیت زیادی داده شده است و یکی از خصوصیات افراد با ایمان وفای به عهد می باشد و در اهمیت آن همین بس که خداوند آنگاه که می خواهد از حضرت اسماعیل به عظمت نام ببرد وفای به عهد او را یادآور می شود :


    و در این کتاب از اسماعیل یاد کن زیرا که او درست‏وعده و فرستاده‏اى پیامبر بود (54/مریم )


    در ابندای این آیه خداوند از قومی یاد می کند که قرآن را که در اینجا با عنوان حق از آن یاد شده تکذیب می کنند و سبک می شمارند که از خصوصیات این افراد این است که : 1) از نعمت هدایت خداوند محروم می شوند 2) عادل نیستند 3 )مردم به آنها اعتماد نمی کنند و ....


    این افراد عهد شکن نه تنها از نعمت وکالت خداوند محروم می شوند بلکه باعث ایجاد نفاق و بی نظمی و هرج و مرج در جامعه می شوند و در واقع اعتماد مردم را از یکدیگر سلب می کنند و حتی سبب ایجاد بی اعتمادی به خداوند می شوند کمااینکه امروزه خود به وفور شاهد این مساله هستیم که مردم روز به روز توکلشان به خدا کمتر و کمتر می شود و مشکلات موجود را اکثر اوقات به گردن خدا می اندازند در حالی که اگر کمی دقیق تر باشیم خواهیم فهمید که تمام آنچه در زندگی ما رخ می دهد ناشی از توکل نکردنمان به خداست . ما در ظاهر با خدا عهد می بندیم اما در باطن اینگونه نیست که این نکته در آیات قبلی به زیبایی بیان شده است آنجا که انسانها در نهان از خداوند با زاری طلب نجات از مشکلات را می نمایند و با خداوند عهد می بنندند که اگر نجات یابند تا آخر عمر سپاسگزار او خواهند بود اما متاسفانه پس از رهایی به عهد خود پشت پا زده و همه چیز را فراموش می کنند و از یاد می برند که چه کسی بوده که آنها را نجات داده و عهد خود را فراموش می کنند . از زیبائیهای این آیه در نزدیک بودن نفاق و عهد شکنی است که این مرز تنها به باریکی یک تار مو می باشد و این بخشی از همان پل صراطی است که باید از آن عبور کنیم که اگر ما به عهد خود وفادار باشیم خداوند نیز بر پیمانی که با ما می بندد وفادار خواهد بود (اسراء /34) و زیبا تر و تکان دهنده ترین بخش این آیه آخر آن است که خداوند به پیامبر می فرماید به آنها بگو اگر عهد شکن باشند نه تنها من وکالت آنها را قبول نمی کنم بلکه تو نیز ای پیامبر نمی توانی وکالتی بر آنها داشته باشی و آنها با اینکار خویش تنها شیطان را به وکالت گرفته اند که همانا شیطان چیزی نیست جز نفس اماره که همواره ما را به سمت بدیها سوق می دهد .


     


     





  • کلمات کلیدی :
  • مرزلن ::: چهارشنبه 87/7/17::: ساعت 10:1 صبح

    <      1   2   3   4   5   >>   >

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ