سفارش تبلیغ
صبا ویژن
یارى خدا آن اندازه رسد که به کار دارى . [نهج البلاغه]
نُّورٌ عَلَى نُورٍ (یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَن یَشَاء)
بنام خداوند مهرورز

تفاوت های اعتقادی و فکری و عقلی و عملی مخلصین با کفّار :

_ کافر حق را انکار میکند اما مخلص همواره در جستجوی حق است ( راههای رسیدن
به خدا)
_
کفر ریشه  تمام گناهان و اعمال زشت است ( عده ای ظاهراً دین دار هستند اما
غفلت بارزترین  خصوصیت اینهاست و
اعمالشان با شخص بی دین هیچ فرقی نمیکند
و به راحتی گناه میکنند و خداوند را نادیده میگیرند )
_
خداوندرابا مفاهیمی که درذهن محدود آنهاست توصیف میکنندامابنده مخلص خداوند
مهرورز رابااوصافی وصف
میکند که لایق ساحت مقدّس اوست و اگربازبان وصف میکند
بدنبالش اعتراف میکند که زبان وبیان انسان ازتوصیفِ 
عظمت و علم و قدرت ...  خداوند
عاجز و قاصر است و فقط او راشایسته عشق ورزیدن ودوست داشتن میدانند
_
کافر خداوند را بی نیاز مطلق  نمی داند و تمام بهانه تراشی هایش به خاطر همین
کوته نظری اوست
_
حامی مخلصین و مؤمنین ، خداوند مهرورز و حامی کفّار ، شیطان است
_
پناه و بهترین دوست و یار وعشق بنده مخلص خداوند است بنابراین رحمت خداوند
هر روز وهر لحظه بیشتر شامل حال
او میشود اما کافربا خروار خروار گناه ،گمراهی
را می خرد و با اعمال زشتی که مرتکب میشود هر روز گمراه تر میشود
_
اینها از خداوند بیزارند درحالیکه نمیدانند که خداوند آنقدر بزرگ و بلند مرتبه است که
حتی به اینها هم فرصتو مهلت
توبه و بازگشت میدهد اما وای به حال کسی که به
خودش نیاید
_
مخلصین حقیقت عبادت و تکالیف دینی را درک میکنند و با عشق به آنها عمل میکنند 
اما کفّار(یا از روی علم و کینه ، یا
جهالت )آیات و نشانه ها و عبادات و تکالیف الهی را
نادیده
میگیرند وهمیشه به بهانه های گوناگون خواسته ها و تقاضا
های غیرمعمولی
 و غیر متعارفی دارند
_
کافر به شدت از مرگ هراسان است زیرا به همین دنیا دل خوش کرده و این دنیای
پست را هدف و غایت خودقرار داده و
مرگ را پایان زندگی شیرین  و دلچسب خودش
میداند و لی در درونش در مورد بعضی گفته ها  در موردآخرت و عذاب
دچار ترس و
تشویش میشود در حالیکه مخلص صبر و تقوا و عملصالح را توشه راه میکندو در
آرزوی لقای یار
بی مثالش لحظه شماری میکند
_
کفّار شخصیت های متزلزل و ناپایداری دارند و این به خاطر فاصله گرفتن از خداوند
مطلق و پایدار است و اینها  محکوم به  
نابودی و فنا  هستند  در حالیکه  شخصیت
مخلصین عزّت  و  کرامت دنیوی و اخروی را از خداوند  هدیه گرفته است
_
کافر گویا با انکار وجود خدا میخواهد خداوند را بپوشاند اما بنده مخلص در تمام
اعمال ورفتارو سکناتش وجود و حضور و
 عظمت و حکمت خداوند را نشان میدهد
_
کافرمیخواهد با کفران و پوشانیدن نعمت و ناسپاسی دخالت خداوند را در دادن
نعمت بپوشاند و مخفی کندوهیچ حقی
برای خداوند قائل نشوداما مخلصین تمام
هستی و وجودشان و تمام ذرات عالم را نعمات پاک الهی میدانندو با اعمال
صالح
و تقوا و عبادت خالصانه شکر
این نعمات بی پایان را به جا می آورند و آنرا انجام وظیفه
میدانند
_
کافران سرگرم زیبایهای دنیوی می شوند اما مخلصین عمق دنیا را مطالعه می کنند
و مشغول آخرت
هستند
                                                                                                         
(نهج البلاغه)
از برکت وجود مخلصین قرآن استوار میماند و به وسیله قرآن آنان پابرجا هستند
                                                                                                         
(نهج البلاغه)
_ مخلصین امیدی بالاترازآنچه امیدوارندو ترسی بالاترازآنچه از آن میترسند نمیشناسند 
                                                                                                         ( نهج البلاغه)
_ بنده مخلص خداوند با عشق به خداوند ، نه از آینده می هراسد و نه حزنی نسبت
به گذشته دارند (در بعد مادیات)                                                          
( نهج البلاغه)
دل های کفّار متکبّر و سخت است و جایگاه زشتی هاست،اما دل مخلصین سرشار
از تواضع و افتادگی و خضوع و ...  تجلیگاه زیباترین صفات اخلاقی و عرفانی است





  • کلمات کلیدی :
  • مرزلن ::: شنبه 87/3/4::: ساعت 9:11 صبح

    بسم الله الّرحمن الّرحیم



     


    آیات 65 سوره عنکبوت ‘ 32 سوره لقمان ‘ 14 و 65 سوره مومن


    فَإِذَا رَکِبُوا فِی الْفُلْکِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذَا هُمْ یُشْرِکُونَ ?65?



     


    و هنگامى که بر کشتى سوار مى‏شوند خدا را پاکدلانه مى‏خوانند و[لى] چون به سوى خشکى رساند و نجاتشان داد بناگاه شرک مى‏ورزند (65)



     


    وَإِذَا غَشِیَهُم مَّوْجٌ کَالظُّلَلِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ فَمِنْهُم مُّقْتَصِدٌ وَمَا یَجْحَدُ بِآیَاتِنَا إِلَّا کُلُّ خَتَّارٍ کَفُورٍ ?32?



     


    و چون موجى کوه‏آسا آنان را فرا گیرد خدا را بخوانند و اعتقاد [خود] را براى او خالص گردانند و[لى] چون نجاتشان داد و به خشکى رساند برخى از آنان میانه‏رو هستند و نشانه‏هاى ما را جز هر خائن ناسپاسگزارى انکار نمى‏کند (32)



     


    فَادْعُوا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ وَلَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ ?14?



     


    پس خدا را پاکدلانه فرا خوانید هر چند ناباوران را ناخوش افتد (14)



     


    هُوَ الْحَیُّ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ فَادْعُوهُ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ ?65?



     


    اوست [همان] زنده‏اى که خدایى جز او نیست پس او را در حالى که دین [خود] را براى وى بى‏آلایش گردانیده‏اید



     


     بخوانید سپاس[ها همه] ویژه خدا پروردگار جهانیان است (65)



     


    واژگان :


     


    عدو :  یکبار خوندن و صودا زدن ‘ فرا خوان ‘ دعا کردن ‘ نیایش ‘ سوگند ‘ مهمانی کردن


     


    فلک :  کشتی ‘ صدفی کوچک وخوراکی با کپه های سفید


     


    نجی :  اورا از فلان چیز نجات داد ‘ آن را بر زمین بلند رها کرد


     


    ختّار :  حیله گر ‘ عذر کننده ‘ کفران ورز ‘ مکار ‘ فریبنده


     


    جحد:  او را تکذیب کرد ‘ به او نا سپاسی کرد ‘ خق او را با علم به آن انکار کرد ‘


     


    او را بخیل و کم خیر یافت


     


    غشی :  خلاف آنچه را در دل داشت ابراز کرد ‘ آنچه را که شایسته نبود آراسته کرد ‘


     


    او را فریب داد



     


    کره :  رنج ‘ سختی ‘ هر چیز زشت و ناپسند را به زور به آن وادارند


     


     


    در پستهای قبل به طور اشاره به این دو ویژگی اشاره شده است آنچه را که


     


      بیان میکنیم از باب اهمیت موضوع می باشد .



    از ویژگیهای دو صفت مهم که در انسان بالقوه و بطور مستقل وجود دارد را در آیات چنین نامبرده است .



     



    1-یا آوری خدا در فطرت خویش که هنگام بروز بلا و خطر به بهترین وجه


     


     و شکل ممکنه از خدا یاد می کند تا آنجایی که بر خلوص آن فرد نسبت


     


     به خدا نمی شود ذره ای شک کرد اما  فرد به شکل خالص ترین انسان


     


     نسبت به خدا جلوه گری می کند در صورتی که حقیقت بغیر از آن است ‘


     


     این صفت که خود فرد به جهاتی آن را در ضمیر آگاه خویش مدفون


     


    می نماید ‘ برای دور اندیشی و فرار از لحظه های خطر در نظر گرفته


     


     می شود اما قباحت کار زمانی آشکار می گردد که فرد از بحران به


     


     وجود آمده رهایی پیدا کرده


     


    (( و خود را دخیل در بر طرف نمودن خطر می بیند )) و بدین


     


    وسیله خدا را با همه مهربانیش فراموش نموده و خود را جانشینی برای


     


    خدا می بیند ‘ این نوع تفکر علاوه بر تکبر نوعی نفاق پنهان را نیز در


     


     شخص پرورش می دهد


     


    ( و آغاز ویرانی نفس با خود بزرگ بینی فرد پایه گذاری شده )


     


    و نجات فرد امری بسیار نشدنی بنظر می رسد .



     


    همه این مراحل نشان میدهد که خود فرد در فراهم آوردن این گودال


     


    هلاکت بیشترین سهم را داشته و اگر هم اندیشه های بیرونی کمک


     


     به این منجلاب نموده است در نهایت این خود شخص است که می پذیرد


     


    و بدین صورت است که خداوند بر چشمو گوش و دل چنین انسانی


     


    مهر زده و آنرا ختم می نماید .


     


    و این در صورتی است که که  حتی با تمسک به خدا قصد تقرب وجود


     


    ندارد و اطاعت و شکر گذاری که می تواند این فرد را از هلاکت


     


     برهاند نهادینه نشده است بلکه آنچه که از صورت اخلاص می بینیم


     


    ظاهری است آراسته شده بدون باطنی که باید ساخته می شد .



    2- یاد آوری خدا در فطرت خویش هنگام بروز بلاومصیبت اما



     


    با قصد نجات  خویش که نه با قصد بدست آوردن اخلاص ‘ این افراد با سه ویژگی نهفته شده در یک صفت قابل


     شناسایی هستند این صفت را خداوند در ایه 32 سوره لقمان


     


     با نام (( غدّار )) متذکر میشوید که این صفت سه ویژگی منفی را


     


     با خود حمل می کند .




     


    1- عهد شکنی : چنین انسانی نه ( اندرز پذیر ) است و نه


     


     ( وفا داربه میثاق و پیمان خود ) و نه ( به سوگندی که خود یاد کرده است )


     


    و هم چنین نه ( اهل مودت و یاری رساندن ) است و نه از آن بعنوان


     


    ( ضامن ) می شود استفاده کرد .


     


    2- کافری : این فرد حقیقت موجود را پوشش می دهد از این رو به او


     ( کافر )  نام گذاشته شده است در نتیجه چنین فردی


     


    (( سیاه دل ‘ بی رحم ‘ ستمگر )) است .


     


    3- نا سپاسی و قدرناشناسی  : چنین شخصی هرگز


     


    ((احسان ، نیکویی و خدمتی )) را که در باره او می کنند منظر نظر نداشته


     


    و قدر نمی داند



     





    مراقب باشیم تا حّمال این صفت نباشیم که دور ماندن



     


    از اخلاص ‘ هلاکت است



  • کلمات کلیدی :
  • مرزلن ::: شنبه 87/3/4::: ساعت 9:10 صبح

    بسم الله الرّحمن الرّحیم


     


    اخلاص و معاد


     


    وَمَا تُجْزَوْنَ إِلَّا مَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ ?39? إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ ?40?


    و جز آنچه مى‏کردید جزا نمى‏یابید (39) مگر بندگان مخلص خدا (40)


     


    هر کس زرع و زارع و مزرعه خویش است؛ به عبارت دیگر مهمان سفره خود است. بسیاری از آنچه در آخرت به انسان روی می‌آورد بروز و ظهور صفات و ملکاتی هستند که انسان در مزرعه وجود خویش کاشته است.


    در پستهای قبلی در رابطه با اخلاص سخن بسیار گفته شده و ما در این پست قصد آن داریم که رابطه بین اخلاص و معاد را شرح دهیم .


    معاد تجلی نفس درونی انسان است با تمام آنچه در درون خود داشته ، یعنی آنچه در زمین وجودمان می کاریم در معاد نشان داده می شود .


    معاد : برگردیدن ، بازگشتن ، جای بازگشت ، آخر جهان و به طور کلی معاد از عود به معنای بازگشت می آید


    خداوند در قرآن کریم بارها و بارها به بازگشت ما انسانها به سوی خودش سخن گفته است و ما نیز همه به این باور رسیده ایم که روزی از روزها درون ما آشکار می شود و چهره اصلی ما نمایان می شود . ما معتقدیم معاد ما از همین دنیا شروع می شود . معاد بازگشت است ،‌توبه نیز بازگشت است و ما با همین بازگشتها کارمان را شروع می کنیم و حرکتمان را آغاز می کنیم. اما یک سوال از شما عزیزان بازگشتی که در توبه است با بازگشتی که در معاد است غیر از بعد مکانی آن چه می تواند باشد ؟


     


     هر چند بین اصول دین نمیشود تقّدم و تاخّری قائل شداما بنظر می رسد معاد آخرین مرحله اصول دین باشد و ما برای رسیدن به آن باید از توحید و عدل و ..... بگذریم تا به معاد برسیم و اگر بخواهیم به این سرمنزل با موفقیت برسیم تنها و تنها باید اخلاص داشته باشیم . خداوند در آیات 82 و 83 سوره ص به زیبایی این نکته را بیان می کند آنجا که می فرماید :


    قَالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ ?82? إِلَّا عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ ?83?


    [شیطان] گفت پس به عزت تو سوگند که همگى را جدا از راه به در مى‏برم (82) مگر بندگان مخلص خدا (83)


    زیبایی این ارتباط در این است که خداوند نمی گوید مومنین بلکه می گوید مخلصین و این نشان از مقام بالای آنها در نزد خداوند است . اعلاترین درجه تقرب اخلاص است و تنها گروهی که خداوند آنها را از عذاب جهنم خلاصی می دهد همین مخلصین هستند 


    فَانظُرْکَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُنذَرِینَ?73?إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ ?74?


    پس ببین فرجام هشدارداده‏شدگان چگونه بود (73) مگر بندگان مخلص خدا (74)


    همانطور که دوستان در پستهای قبلی اشاره کردند این مقامی است که ما تنها با تلاش خود بدان می رسیم و در پایان می توان بدین نتیجه رسید که بهشت را به بها دهند نه بهانه هر قدر مخلص تر جایگاهت بالاتر .


     




  • کلمات کلیدی :
  • مرزلن ::: شنبه 87/3/4::: ساعت 9:9 صبح

    <   <<   6   7   8   9      >

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ