به نام خدا
توبه 29 ، توبه 33 ، توبه 111 ، اسراء 33 ، فرقان 68
قَاتِلُواْ الَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَلاَ بِالْیَوْمِ الآخِرِ وَلاَ یُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَلاَ یَدِینُونَ دِینَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِینَ أُوتُواْ الْکِتَابَ حَتَّى یُعْطُواْ الْجِزْیَةَ عَن یَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ 29 توبه
با کسانى از اهل کتاب که به خدا و روز بازپسین ایمان نمىآورند و آنچه را خدا و فرستادهاش حرام گردانیدهاند حرام نمىدارند و متدین به دین حق نمىگردند کارزار کنید تا با [کمال] خوارى به دستخود جزیه دهند
هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَلَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ 33توبه
کسى است که پیامبرش را با هدایت و دین درست فرستاد تا آن را بر هر چه دین است پیروز گرداند هر چند مشرکان خوش نداشته باشند 33
إِنَّ اللّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الجَنَّةَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ فَیَقْتُلُونَ وَیُقْتَلُونَ وَعْدًا عَلَیْهِ حَقًّا فِی التَّوْرَاةِ وَالإِنجِیلِ وَالْقُرْآنِ وَمَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللّهِ فَاسْتَبْشِرُواْ بِبَیْعِکُمُ الَّذِی بَایَعْتُم بِهِ وَذَلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ 111 توبه
در حقیقتخدا از مؤمنان جان و مالشان را به [بهاى] اینکه بهشت براى آنان باشد خریده است همان کسانى که در راه خدا مىجنگند و مىکشند و کشته مىشوند [این] به عنوان وعده حقى در تورات و انجیل و قرآن بر عهده اوست و چه کسى از خدا به عهد خویش وفادارتر است پس به این معاملهاى که با او کردهاید شادمان باشید و این همان کامیابى بزرگ است111
وَلاَ تَقْتُلُواْ النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللّهُ إِلاَّ بِالحَقِّ وَمَن قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِیِّهِ سُلْطَانًا فَلاَ یُسْرِف فِّی الْقَتْلِ إِنَّهُ کَانَ مَنْصُورًا 33 اسراء نفسى را که خداوند حرام کرده است جز به حق مکشید و هر کس مظلوم کشته شود به سرپرست وى قدرتى دادهایم پس [او] نباید در قتل زیادهروى کند زیرا او [از طرف شرع] یارى شده است 33 اسرا
وَالَّذِینَ لَا یَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ وَلَا یَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ وَلَا یَزْنُونَ وَمَن یَفْعَلْ ذَلِکَ یَلْقَ أَثَامًا 68 فرقان کسانىاند که با خدا معبودى دیگر نمىخوانند و کسى را که خدا [خونش را] حرام کرده است جز به حق نمىکشند و زنا نمىکنند و هر کس اینها را انجام دهد سزایش را دریافتخواهد کرد 68
در بحث ((حق )) باید به این سوال پاسخ داده شود که دین حق کدامین دین است و برای رسیدن به آن چه مسیری را باید طی نمود؟ و اگر کسی از آن عدول کند مستحق چه عواقبی می شود ؟ در آیه 33 سوره توبه (( دین حق ))که باید به آن گروید به زیباترین صورت تعریف شده است :
دین حق : دین حق همان هدایت است
اگر قرار باشد که دین فرا گیر شود باید محتوای آن انسان را به سعادت هدایت کند و این دین حق است و اصول و فروعش با فطرت یکی است
پیامبر (ص) برای این مهم مبعوث گردیدند که راه رسیدن به این حق را نشان دهند ، تمام باید و نباید دین رسیدن به هدایت، که دین حق است تعریف می گردد ، حال سوال اینجا است عده ایی که به حقانیت دین و حقانیت رسول آگاهی دارند ولی به هر علت از فرامین دین حق سر باز می زنند وبه گفته قرآن حرام خدا را حلال و حلال خدا را حرام می کنند مستجوب چه حکمی هستند ؟ بر طبق گفته قرآن در آیه 33 سوره توبه برای اینان که اهل کتاب نیز هستند و به دین حق آگاه ، جهاد امر شده است ، این دستور مستقیما به پیامبر رسیده تا در پرتو این مبارزه پیامبر ، دست از این تحریف ها برداشته و با دادن جزیه دست از تبلیغ سو ء از دین حق بردارند ، لذا هر برخوردی از سوی پیامبر که این گروه را به سر نهادن دستور دین وادار کند جهادی است که انجام گرفته است.
اهل کتاب : چرا در این آیه اهل کتاب مورد اشاره قرار گرفته است و به پیامبر تاکید شده است که با اینان باید جهاد کرد ؟ در حالی که اهل کتاب در بسیاری از مسائل با مسلمین مشترکاتی دارند؟ از آن جهت که این اهل کتاب به دو امر مهم اعتقاد نداشته وآن را می پوشانند اول توحید یا مبدا و دوم معاد که این هر دو را تحریف میکننددیگر اینکه حرام خدا رو حلال جلوه میدهند و حلال خدا رو حرام و انتشار بی دینی و بی بند و باری می کنند اینان همان کسانی هستند که با اینکه حقیقت را می دانند ولی انکار می کنند اینان مستحق عذاب هستند هم در دنیا وهم در آخرت به این جهت برای آنان هم جهاد و هم گرفتن جزیه بر پیامبر (ص) امر شده است .
هنگامی که انسان با پیروی از دین روشن حق به هدایت رسید ،در اینجا خداوند پاداش این هدایت را به بهترین نحو میدهد و معامله با خداوند صورت می گیرد که جهاد در راه خدا و برای رسیدن به آن هدایت واقعی پاداشی می طلبد چون معامله با خدا که یک سویش خدا باشد با همه دارائیش و یک سو انسان تهی از همه چیز اینجا است که لطف خدا به اوج میرسد و وعده او محقق می شود که رسیدن به الْفَوْزُ الْعَظِیمُ است .
وعده حق خداوند : وعده حق در هیچ زمانی تغییر نمی کند درهمه اعصار وجود دارد و وعده ایی که در این آیه به آن شاره شده معامله با خداوند وپاداش این معامله کنندگان است
معامله با خدا با جان که شیرین ترین عنصر هستی است
در معامله 5 مقوله باید در نظر گرفته شود :
اول خریدار، دوم کالای مورد نظر، سوم فروشنده، چهارم قیمت و پنجم سند معامله که با دقت در آیه به این نتیجه می رسیم که به همه آن اشاره شده است
کشتن هیچ نفسی حق نیست ، یعنی کشتن انسانها در صراط مستقیم و کمال و ... نیست و هر کشتن بی حقی عدول از تعادل هستی است مگر در چند مورد که یکی از آنان قصاص است ،
در آیه 33 اسراء قصاص را به سه راه معنا میکند
می بنینم که عنوان پست جنگ و قتال با کسانی است که دین حق را نمی پذیرند و در آیه 33 اسراء نیز بیان نوعی قتال و قتل هست که خداوند در بسیاری از موارد و در ایات مختلف نوع سوم این برداشت یعنی عفو کردن و بخشیدن و طلب کار نبودن که از همه مهم تر هست چون وقتی قاتلی رو عفو میکنی بنظر میرسد که نوعی طلبکارانه به اون شخص نگریسته میشود که آیه توضیح واضح میدهد بر عفو و اینکه هیچ حق اضافه تری ندارد و زشتی اینکار برای آنکسی باقی میماند که این عمل قتل رو انجام داده است و حساب او با خود خدا
1- قصاص کند و قاتل رو بکشد2- خونبها بگیرد و یا دیه 3- عفو کند و حق بیشتری ندارد، قتل ناحق در کنار شرک به خدا و زنا قرار گرفته است (آیه 68 سوره فرقان ) و عجیت اینکه برای این سه عذاب مضاعف نوید داده شده است .
بسم الله الرّحمن الرّحیم
آیات :: 105 نساء ، 122 نساء ، 105 اسراء ، 29 کهف ، 20 جاثیه ، 95 واقعه
إِنَّا أَنزَلْنَا إِلَیْکَ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ لِتَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ بِمَا أَرَاکَ اللّهُ وَلاَ تَکُن لِّلْخَآئِنِینَ خَصِیمًا
ما این کتاب را به حق بر تو نازل کردیم تا میان مردم به [موجب] آنچه خدا به تو آموخته داورى کنى و زنهار جانبدار خیانتکاران مباش 105 نساء
استفاده از تمام آیات
واژه ها :
خائن : خیانتکار
خصیم : دشمن ، کسی که زیاد دشمنی و نزاع کند ، حامی و مدافع یعنی کسی که برای دفع از کسی دعوا کند
قیل : گفتار
علی مکث : به آرامی و درنگ
کنا نستنسخ : نسخ ، نسخه بر میداشتم ، عینا می نوشتیم
اهمیت اصلی و مهم در آیه اول بیانگر اهتمام خود قرآن در معرفی خود و هم چنین در نظر گرفتن مناسبات اجتماعی کاملا مشهود است ، این مناسبات بسیار مهم را فقط می توان از جاری ساختن احکام قرآن در جامعه بدست آورد و فهمید لذا کاملا مشخص است که (( حکم صحیح انجام دادن از اهداف نزول قرآن )) بوده است و برای سلامت در حکم فقط باید از خود قرآن و خدا استمداد طلبید ، زیرا که در قضاوت بین مردم که به ظواهر امر است و قوانین جاریه حتی ممکن است پیامبر خدا را نیز دچار اشکال کند ((،، این اشکال نه از باب عصمت پیامبر و امام هست بلکه اهمیت حکم را در بین مردم نشان میدهد ،،)) برای مثال طبق قانون در یک مشاجره بین طرفین هر کس که مدعی است پس شاکی باید برای بیان خودش بر این شکایت شاهد بیاورد و اگر حق حتی به جانب او باشد و نتواند که شاهد بیاورد که این قبیل اتفاقات کم هم نیست باید بدانیم حکم بین آنان مجازت کسی است که نتوانسته شاهد(( اقامه )) کند و اگر امام معصوم هم بخواهد حکم کند باید این فرد در عین بی گناهی مجازات شود برا این اساس گفته شده نه از باب عصمت پیامبر و امام ، و کسی که انکار این ادعا را دارد باید سوگند یاد نماید ، حال اگر این شخص هم قسم دروغ خورده باشد قاضی و یا پیامبر و یا حتی خود قرآن باید طبق قانون عمل کند و به این شهادت و یا سوگند عمل نماید در چنین صورتی هست که حکم مطابق واقع انجام نمی پذیرد و این هم حتی به عصمت پیامبر و امام ربطی ندارد زیرا (( بیّنه و یمین یا سوگند )) این چنین حکم میکند حال ببینیم طبق قوانین مدنی کدام یک از جوامع توانسته اند بغیر از اسلام حکمی داشته باشند در این زمینه بر این اساس است که ما مدعی می شویم (( حکم کردن یکی از اهداف نزول قرآن است )) است اما با توجه به این موضوع مهم ، مواردی را در ایات ذکر میکند که باید حتما آنرا در نظر گرفت مانند این موضوع که در آیه نام می برد و آنها را انحراف حکم برای قاضی می شمارد مانند ، جانبداری نکردن از خائن ، که شاه بیت این معما و موضوع است که طرح نموده است و تمام معضلات اجتماعی دقیقا از این ناحیه شروع می شود که حقی نا حق شده و حکمی به باطل انجام پذیرد .
در قسامه یا قسم یاد کردن چون دیگر قسم را به ذات مقدس خداوند باید یاد کرد دیگر هر چند نوعی حق الناس زیر پا گذاشته شده آنهم از طرف شخص بنظر میرسد که حق الله شده باشد ، در صورتی که مجازات چنین انسانهایی را خداوند بسیار سنگین و غیر قابل تحمل از دیدگاه بشری بیان می کند و عذابهای متذکر آن این چینین است ، ریختن مس گداخته شده در حلقوم چنین انسانی که قسم دروغ خورده است و دنیای این آدم را خداوند مسطوری نموده و می پوشاند اما همین خدای ستار العیوب وعده عذاب سنگین را نوید میدهد ، و از طرفی هم در کنار وعده های عذاب خدا وند بر داشتن ایمان و عمل صالح تاکید فراوان دارد و پاداش چنین ایمان و عمل صالحی را نیز جنت خویش قرار داده است ، راستی کسی که ایمان به خدا داشته باشد و همواره عمل صالح انجام دهد می توان گفت که این شخص دچار بی عدالتی و انصاف و امر نا حقی شود ؟ مسلما راههای گریز از باطل همانا ایمان به خداست که هم اقرار است و هم اعتقاد به قلب و هم عمل صالح این راهها به کرات در قرآن بیان شده و از روی سادگی آن گاه از دیده ها پنهان می ماند و به نظر نمی آید ، اما آنچه که توضیح آن لازم می اید این است که همه ما در قالب ایمان به خداوند بیان زیبایی را از خود داریم اما بروز عینی آین ایمان در رفتارهای ما هست که متجلی می شود ، بنظر می رسد که همه این ایمان در مرحله عمل لنگ میزند و صاحب به اصطلاح ایمان را در چنین مواردی به رسوایی می کشد ، پس بیان ساده از قرآن در آیه به آیه های نورانی این کتاب هویداست اما یافتن و دست یازیدن به آن بسیار سخت و در بسیاری از موارد غیر ممکن می نماید ، دست یافتن به ایمان حقیقی و واقعی حق تک تک افراد بشر می باشد و این حق تلاش برای رسیدن را مطلبد و هر کسی خود ضامن این رسیدن و نرسیدن است .
برای رسیدن به حق واقعی باید مسیر حرکت انسان در جهت دست یافتن به ژرفای عمیق و پر معنای قرآن باشد بنا به گفته خود قرآن که تنها مسیر و راه قرآن است که حق است و لاغیر و مسیر مطهر این رسیدن در این مدت گذشته از نزول وحی بقدری روشن و معین و بیّن است که نیازی به اثبات آن نیست با اندک مطالعه در این زمینه حق نزول 1400 ساله این کتاب به وضوح دیده می شود و خود این کتاب آرشیو یا لوح محفوظ جهان هستی است که به دور از هر نوع (( انکاری )) با وجود شاهدان به (( حق الیقین )) خواهد رساند ، حقی که هیچ نقطه ابهامی ندارد و علمی که هرگز به شک نمی انجامد و مطابق واقع بوده و تاکید بر حق دارد ، کتابی که به حق نازل شده یعنی از هر گونه باطلی مصون می باشد چون از سر چشمه حق است و در نزول آن نیز کمال دقت انجام پذیرفته و در رسیدن آن نیز به مردم از پاک ترین انسانها بهره گرفته شده که از هر باطلی مصون می باشند
خدایا ایمان ما را مانند کتاب استوارت محکم بدار
بسم الله الرحمن الرحیم
الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِن دِیَارِهِمْ بِغَیْرِ حَقٍّ إِلَّا أَن یَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لَّهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِیَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ یُذْکَرُ فِیهَا اسْمُ اللَّهِ کَثِیرًا وَلَیَنصُرَنَّ اللَّهُ مَن یَنصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ
همان کسانى که بناحق از خانههایشان بیرون رانده شدند [آنها گناهى نداشتند] جز اینکه مىگفتند پروردگار ما خداست و اگر خدا بعضى از مردم را با بعض دیگر دفع نمىکرد صومعهها و کلیساها و کنیسهها و مساجدى که نام خدا در آنها بسیار برده مىشود سخت ویران مىشد و قطعا خدا به کسى که [دین] او را یارى مىکند یارى مىدهد چرا که خدا سخت نیرومند شکستناپذیر است. 40 حج
لاَ تَقُمْ فِیهِ أَبَدًا لَّمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوَى مِنْ أَوَّلِ یَوْمٍ أَحَقُّ أَن تَقُومَ فِیهِ فِیهِ رِجَالٌ یُحِبُّونَ أَن یَتَطَهَّرُواْ وَاللّهُ یُحِبُّ الْمُطَّهِّرِینَ 108توبه
هرگز در آن جا مایست چرا که مسجدى که از روز نخستین بر پایه تقوا بنا شده سزاوارتر است که در آن [به نماز] ایستى [و] در آن مردانىاند که دوست دارند خود را پاک سازند و خدا کسانى را که خواهان پاکىاند دوست مىدارد 108 توبه
وَرَفَعَ أَبَوَیْهِ عَلَى الْعَرْشِ وَخَرُّواْ لَهُ سُجَّدًا وَقَالَ یَا أَبَتِ هَذَا تَأْوِیلُ رُؤْیَایَ مِن قَبْلُ قَدْ جَعَلَهَا رَبِّی حَقًّا وَقَدْ أَحْسَنَ بَی إِذْ أَخْرَجَنِی مِنَ السِّجْنِ وَجَاء بِکُم مِّنَ الْبَدْوِ مِن بَعْدِ أَن نَّزغَ الشَّیْطَانُ بَیْنِی وَبَیْنَ إِخْوَتِی إِنَّ رَبِّی لَطِیفٌ لِّمَا یَشَاءُ إِنَّهُ هُوَ الْعَلِیمُ الْحَکِیمُ 100 یوسف
اقامه حق : حق اقامه می شود مثل نماز ،نماز اقامه می شود ،خوانده نمی شود ، برپا می شود ، این حکم الهی است
اما در باب حق این اقامه به چه صورت انجام می گیرد ؟حق جاری است در جهان هستی و در همه خلقت و این به چند جهت است اول اینکه خدا خود حق است ،بنابراین همه خلقت او جز حق نیست ،ثانیا اگر زندگی بی حق را تصور کنیم به جاری بودن آن بیشتر پی می بریم حق ستون، بودن وماندن جهان هستی است زیرا بی این ستون همه چیز به هم می ریزد .حق مطلق خدا است ، همه افعال او حق است هر چه از خداوند به جهان میرسد حق است ،وبرای اینکه در جهان جریان همیشگی داشته باشد اسباب و وسایلی نیاز دارد مانند انسان وطبعیت ،احقاق حق همواره در دنیا توسط اسباب و علل صورت می پذیرد ، این احقاق حق همیشگی است و در همه جا ، اگر بدترین شرایط را در نظر بگیریم باز وسایل دنیوی ره به سوی احقاق حق دارند چنان که هفت سال قحطی در مصر ره به سوی حق وصل فرزندی به پدر گشت .
میزان در حق ؟ حق تعیین حق ؟آن معیار که فرا سوی آن ناحق است ؟ اینها چیست ؟ فطرت پاک انسان میزان و معیار حق است و هر چقدر این فطرت پاکتر باشد معیار بودن آن ارزشمند تر است چنان که می بینیم برای میزان حق بودن یا ناحق بودن معصومین به واسطه فطرت پاکشان مورد توجه قرار گرفتند .
در درک حق بودن یک حادثه همان بس که به فطرت پاک رجوع شود ،فطرتی که به سوی حق مطلق نظاره گر است ... حق در همه هستی جاری است و وجود انسان مظروفی است که به تناسب اندازه خود از آن سود می گیرد، کسی که در پی حق باشد به میزان تلاش خود به این حق میرسد به این دلیل است که خداوند می فرماید ما از هر کسی به میزان توانش انتظار داریم ولی حد این میزان را تعین نمی کند چون تلاش هر آدمی حد و میزان توانایی او است برای رسیدن به حق ،برای احقاق حق، خدا همیشه انسان را همراهی می کند واسباب وعلل را در اختیارش می گذارد آیه 40 سوره حج، که خدا حتی برای احقاق حق مومنین وسیله جنگ را نیز برایشان نهاده است .
از هر کس سوال شود حق چیست چنان وجودش به قلیان می افتد که گویی همه ذرات بدنش به این سوال پاسخ میدهد ولی وقتی قرار به تعریف کلامی باشد زبان بسته می شود و قلم از نوشتن باز می ماند هر انسانی خود تعریفی است از حق بدون بیان .
همه چیز در دنیا آبستن حق است اگر به دیده حق نگرانه به آن نگریسته شود .
سلام بر اهل هدایت
اگر خدا میخواست همه هدایت می شدند
ادامه عناوین هدایت
عناوین هدایت
[عناوین آرشیوشده]
بازدید دیروز: 26
کل بازدید :263715
بررسی آیات صبر در قرآن
بررسی آیات علم در قرآن
بررسی آیات عدل در قرآن
بررسی آیات اخلاص در قرآن
بررسی آیات قسم در قرآن
برسی آیات توکل در قرآن
بررسی آیات حق در قرآن
بررسی آیات هدایت در قرآن
متن قرآن
متن کامل قرآن
مرکز جهانی اطلاع رسانی آل بیت
دانشنامه موضوعی قران
نمایش کامل قرآن با امکانات جستجو
دسترسی به قرآن
تفسیر المیزان
تفسیر نمونه
قرآن با دو ترجمه
قرآن-حافظ- مولوی-سعدی- شاهنمامه