به نام خدا
اخلاص تغییر دهنده مقدرات ؟ به این عنوان کمی فکر کنیم ... آیا عنوان انتخاب شده می تواند به صورت دیگری اصلاح گردد ؟
هُوَ الَّذِی یُسَیِّرُکُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ حَتَّى إِذَا کُنتُمْ فِی الْفُلْکِ وَجَرَیْنَ بِهِم بِرِیحٍ طَیِّبَةٍ وَفَرِحُواْ بِهَا جَاءتْهَا رِیحٌ عَاصِفٌ وَجَاءهُمُ الْمَوْجُ مِن کُلِّ مَکَانٍ وَظَنُّواْ أَنَّهُمْ أُحِیطَ بِهِمْ دَعَوُاْ اللّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ لَئِنْ أَنجَیْتَنَا مِنْ هَذِهِ لَنَکُونَنِّ مِنَ الشَّاکِرِینَ (22)
او کسى است که شما را در خشکى و دریا مىگرداند تا وقتى که در کشتیها باشید و آنها با بادى خوش آنان را براند و ایشان بدان شاد شوند [بناگاه] بادى سخت بر آنها وزد و موج از هر طرف بر ایشان تازد و یقین کنند که در محاصره افتادهاند در آن حال خدا را پاکدلانه مىخوانند که اگر ما را از این [ورطه] بر هانى قطعا از سپاسگزاران خواهیم شد (22) یونس
قدر :اندازه کردن ،مقایسه کردن چیزی را به چیزی و بمقدار آن کردن آن چیز. فرمان . حکم ،از شبهای متبرک اسلامی است ،سرنوشت ، تقدیر
اوست خداوندی که انسان را در بحر وبر زندگی در کشتی عمر با بادهای موافق سیر می دهد
الف -قسمت ابتدای زندگی همان سرنوشتی که خدا بر بشریت نوشته ، تقدیر یعنی اندازه و حکم خداوند و ... می شود خداوند برای انسان تقدیر بد نوشته باشد ؟ بدی از خداوند برمی آید ؟ به هیچ عنوان بدی از خیر مطلق ( خداوند )ساطع نخواهد شد.
به ناگه بادی ناموافق در قسمتی از زندگی وزیدن می گیرد ، سوال علت باد نا موافق چیست ؟
ب -مرحله دوم زندگی ، بدون شک وبه طور یقین عمل انسان ایجاد کننده این تغییر است ، انسان با استفاده از اختیاری که خداوند در اختیار او نهاده توان بر هم زدن تقدیر خیر خداوند را دارد و این نیست مگر عصیان(( عصیان برای هر انسان ؛ در هر زمان و هر مکان و در هر شرایطی احتمال اتفاق افتادنش می باشد باید سخت نگران و مراقب بود و برای این تغییر تقدیر آمادگی بدست آورد انشالله .))انسان در برابر خواست خداوند ،شاید سوال ایجاد شود که این خواست خداوند که انسان با اختیار در مقابل ان عصیان می کند کدام است ؟
وَاللّهُ یَدْعُو إِلَى دَارِ السَّلاَمِ وَیَهْدِی مَن یَشَاء إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ
خدا [شما را] به سراى سلامت فرا میخواند و هر که را بخواهد به راه راست هدایت مىکند (25) یونس این تقدیر نوشته شده بر انسان استج - قسمت سوم زندگی :در ان لحظه سختی که زیرپای انسان خالی می شود ، انسان به فطرت خیر خویش باز می گردد وخداوند را با تما م وجود باور می کند، اخلاص وارد عمل می شود باعث تغییر بلای ایجاد شده از عصیان انسان می شود در این هنگام با خواست خالصانه از خداوند، انسان به فطرت خدا جوی خویش باز می گردد و توحید را با تمام وجود درک می کند ، درک توحید و قدرت بی حد پروردگار سبب توبه خالصانه شده و بخشش پروردگار را در پی دارد ، پس از نجات از دریای بلای زندگی انسانها به دو دسته تقسیم می شوند عده ائی که تعدادشان کثیر است لطف خداوند را فراموش کرده و به عمل ناشایست خود باز می گردنند
فَلَمَّا أَنجَاهُمْ إِذَا هُمْ یَبْغُونَ فِی الأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّمَا بَغْیُکُمْ عَلَى أَنفُسِکُم مَّتَاعَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا
ثُمَّ إِلَینَا مَرْجِعُکُمْ فَنُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ (23)
پس چون آنان را رهانید ناگهان در زمین بناحق سرکشى مىکنند اى مردم سرکشى شما فقط به زیان خود شماست شما بهره زندگى دنیا را [مىطلبید] سپس بازگشت شما به سوى ما خواهد بود پس شما را از آنچه انجام میدادید باخبر خواهیم کرد (23) یونس
دسته دوم مانند حضرت یونس (ع) به وسیله اخلاص نه تنها عصیان گذشته را جبران می کنند بلکه به مراتب بالای کمال راه می یابند .
حضور این ایه در سوره یونس (ع) برای ما سیر زندگی حضرت یونس (ع) را به یاد می آورد که با عصیان خود که ناشی از اصل اختیار بود به بلا مبتلا شد ( بر طبق اصل عدالت خداوند، هیچ عملی در دنیا بی اجر نخواهد بود اندازه عمل فرق نمی کند و کننده عمل نیز ،زیرا برای خداوند هیچ انسانی با انسان دیگر فرق نمی کند هر کس خطا کرد باید به مزد عملش برسد ) و بر طبق ایه ائی از قران که اگر یونس با اخلاص توبه نمی کرد خداوند تا ابد او را در شکم ماهی محبوس می کرد سیر دیگری از زندگی حضرت یونس اغاز شد و آن زیستن خالصانه برای خدا بود ...
نتیجه :
1- تقدیر نوشته شده از سوی خداوند برای انسان خیر مطلق است
2- این تقدیر خیر با عصیان انسان بر خداوند تغییر می کند
3-بلاها از عمل ما ناشی می شود ( عدل )
4- اخلاص راه نجات انسان از تغییر تقدیر انسان است
قُلْ اَمَرَ رَبّی بِالْقِسْطِ وَاَقیمُوا وُجُوهَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسجِدٍ وَ ادْعُوهُ مُخْلِصینَ لَهُ الدّینَ کَما بَدَاَکُمْ تَعُودُونَ
( 29 اعراف)
بگو: پروردگارم به عدالت فرمان داده و اینکه در هر مسجدی روی دل خود را به سوی او کنید و در حالی که دین
خود را برای او خالص گردانده اید وی را بخوانید ، همانگونه که شما را پدید آورد به سوی او بر می گردید
عدل : دادگری کردن ، دادگری ، ضدّ ظلم و جور ، پاداش/ سزا ، مساوی بودن ، هم سنگ و همتراز بودن ، کار میانه
و حدّ وسط ، صاف و راست بودن، مستقیم بودن، میانه روی و ترک افراط و تفریط در همه امور
درک و شناخت عدالت مستلزم اینست که تمام صفات نیک و فضائل را در وجودمان پرورش دهیم ( چون عدالت خود
در بر گیرنده جمیع نیکی ها و فضائل است و خود عین تمام آنهاست ) . اما چگونه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
وقتی عقل بر تمام وجودمان غالب شود باعث تعدیل تمام صفات و افعال و رفتار و حرکات و عقاید ما میشود ( این
شخص ، نفس و هوسهایش را میشناسد و آنرا به بند میکشد و کاملاً بر نفسش تسلط دارد و در امور میانه رو
است و از افراط و تفریط روی بر می گرداند و طبق احکام و آموزه های دین و همینطور عقل خودش که نعمت
گرانبهایی از جانب خداوند است در جامعه زندگی میکند ) ، این انسان وارسته است و عدل را در وجودش نهادینه
کرده و با روح عدل آشناست و آن در تمام وجودش و در رگهایش جریان دارد ( اینها چون روح عدل در وجودشان
به راحتی نَفَس میکشد لیاقت و توانایی اصلاح دیگران را نیز دارند ) پس پیروی از عقل در کنار آموزه های دینی
انسان را به علم ( جلوه ای از عدل ) که از دیگر جلوه های زیبای درک و شناخت خداوند است می رساند و آن
شخص را به مقام عادل و مروّج عدالت میرساند شخصی که روح اخلاص ذره ذره وجودش را در بر گرفته با عمل
به صفات و افعال زیبای الهی ( مثل عدل) ( با توجه به علمی که بدست آورد ) تلاش میکند به درک عظمت خداوند
و عظمت هر آنچه که از زیبایی ها هست و به ذات پاک یگانه ی مهرورز بر می گردد برسد و نه تنها با زبانش بلکه
در عمل با ذره ذره وجودش به شکر این نعمات عظیم ، که ما فقط ذره ای از عظمتشان را درک میکنیم بپردازد .
رابطه و پیوستگی اصول دین و رابطه اخلاص با اصول دین :
اگر عدالت وجود نداشت آیا اصلاً صفت کامل و زیبایی مانند اخلاص معنا پیدا میکرد؟؟ بنده مخلص هدفش فقط قرب
به خداست پس بنده مخلص در زندگی قانع و راضی هست و چون صفات رذیله ای مانند طمع و .. دروجودش نیست
به کسی ظلم نمیکند و حقی را پایمال نمیکندو به دنبال پاداش هم نیست پس اگر عدل نباشد اخلاص معنایی پیدا
نمیکند و مخلص بودن بدون وجود عدل فایده ای ندارد ( عدم عدل = ظلم) . برای درک درست و اصولی ِدینمان باید
هر کدام از آنها (اصول دین) را به خوبی درک کنیم مثلاً با درک حقیقت توحید میتوانیم حقیقت عدل را درک کنیم اما
اگر توحید را درک نکردیم ذره ای از عظمت و حقیقت عدل را نمیتوانیم درک کنیم و اخلاص و نیّت خالص و پاک راه
را برای شناختن حقیقت ِ این اصول به رویمان باز میکند و برای شناخت ودرکشان باید فقط زیبایی ها را در درونمان
پرورش دهیم چون این اصول در جهان جاری هستند و این ما هستیم که برای شناختو درکشان باید به درجات تقوا
و اخلاص برسیم .
عدل افضل فضائل و اشرف کمالات است
عدالت :
- عدالت میان بنده و خالق (عدالت در عبادت ) خداوند سبحان نعمت حیات را به تمام موجودات به طرق مختلف
عنایت فرمود اماارزنده ترین نوع زیستن را به بشرعنایت کرد نه تنها دراین دنیا خوانی از نعمات مادی و معنوی
رابه زیباترین شکل ممکن گسترد بلکه برای آخرتمان مراتب و نعمات و درجاتی والاتر و متعالی ترمهیّا نمود پس
وقتی خداوند انسان را به عدل امر میکند به خاطر حقّی است که برای خداوند بر گنده بنده است .
اما خداوند که بی نیاز مطلق است (این خود عین عدل است )(اساس خلقت خداوند بر پایه عدل و اعتدال بوده
«7 الانفطار» ) پس این حق چه نفعی برایش دارد ؟؟ آیا غیر از اینست که پیمودن این راه و اَدای این حق مارا
به سعادت و کمال که غایت و هدف ما در زندگیست میرساند ؟؟ مگر غیر از اینست که با نافرمانی از فرمان
خداوند ، خودمان در حق خودمان ظلم میکنیم ؟؟ خداوند بزرگ آنقدر لطف و رحمتش بی کران است و آنقدر
بنده اش را دوست دارد که فقط زیباییها را آفریده و فقط زیبایی ها را برای بنده اش می پسندد (جلوه عدل)
و دوست دارد بندگانش راه سعادت و کمال را در پیش گیرند . و تنها بندگان مخلص خداوند میدانند که بر بنده
واجب است که این حق را با تمام ذرات وجودش با به جا آوردن خالصانه طاعات و عبادات ، تلاش در جهت
کسب علم و معرفت و پرورش زیباترین خصائص و فضائل در وجودشان ، دوری و پرهیز از معصیت و گناه ،
تلاش برای قرب و نزدیکی به خالق یکتا ، جای دادن حُب و محبت پیامبر گرامی اسلام واهل بیت مطهّرش
در روح و جان ، اطاعت و پیروی از احکام و آداب دین و شریعت ،تلاش در جهت شناخت ذات پاکش و عشق
ورزیدن به او که یگانه سزاوار ِعشق است ،ادا کنند و شکر گذار وسپاس گذار به درگاهش باشندو میدانند
که هر روز مسئولیت و تعهّدشان بیشتر و بیشتر میشود .
از دست و زبان که برآید کز عهده شکرش به در آید
- عدالت میان مردم (بین بندگان خدا) : همه ما بنده یک خالق هستیم و از یک ماده بوجود آمده ایم منتها به
اقتضای علم و حکمت و قدرت خداوند ، با خصوصیات اخلاقی و ظاهری متفاوت .
اما همه ما انسان هستیم و حقوق مشخصی داریم و نسبت به یکدیگر حقوقی بر گردن داریم که برای
رعایت مساوات و برابری و اجرای عدل الهی باید به حقوق یکدیگر احترام بگذاریم(جلوه عدل) و دیگران را
از حقوقشان محروم نکنیم ،حقوقی مثل حفظ امانات یکدیگر ،رعایت انصاف در معاملات و مسائل اقتصادی ،
حفظ کردن شان و احترام یکدیگر ؛خصوصاً بزرگان ، در حدّ بضاعت کمک و دستگیری از دوستان و نیازمندان ،
احقاق حقّ مظلومان ، تقدیم مهر و محبت بی غل و غش و بدون ریا به یکدیگر و ...
بنده مخلص خداوند به حقّ خود راضی و قانع است و روحش از طمع و زیاده خواهی و صفات رذیله که
مقدمه ارتکاب به صفات و گناهان زشت دیگر است خالی است و این را یک وظیفه و واجب بر خود میداند
که برای قرب به خداوند به انجام وظایف و مسئولیت های انسانی خود در قبال سایر بندگان خداوند در
حدّ بضاعت و توانش از هیچ کوششی فروگذار نکند .
پیامبر گرامی اسلام میفرماید ، برادران مؤمن نسبت به یکدیگر 30 حق دارند :
1-اگر در حقِّ او از برادر مؤمنش گناهی سر زند ، او را ببخشد (2) اگر غریب باشد با مهر و محبت از او
دلجویی کند (3) عیب های یکدیگر را بپوشانند (4) اگر لغزشی از او سر زد از آن چشم پوشی کند
(5)اگر از او عذر خواهی کرد عذرش را بپذیرد (6) اگر کسی غیبت برادر مؤمنی را میکرد او را منع نماید
(7) آنچه به خیر و صلاح اوست به او بگوید و پند و نصیحت را از او دریغ ننماید (8) در دوستی وفادار
باشد و شرایط دوستی را به جا آورد (9) او را از حقوقش محروم نکند و حقوقش را محفوظ داشته
باشد (10) در هنگام کسالت او را عیادت کند (11) به جنازه او حاضر شود (12) هر وقت او را بخواند
اجابت کند و دست رد به سینه اش نزند (13) اگر هدیه ای تقدیمش کرد قبول کند (14) اگر به او نیکی
کرد قدردان و سپاس گذار باشد و مکافات کند (15) اگر نعمتی از او برسد شکر آنرا به جا آورد (16)
او را یاری نماید (17) ناموس و آبروی او را در اهلش ( بمعنی فامیل ، خانواده ،خاندان و کسانی که
در یک جا اقامت دارند) محافظت کند (18) حاجت او را بر آورد (19) آنچه از او سؤال نماید رد ننماید
(20) اگر عطسه کند تحیّت او نماید (21) گمشده ی او را راه نماید (22) سلام او را جواب گوید (23)
با او به گفتار نیک تکلّم گوید(24) کمک ها و نعمت های او را نیکو شمارد (25) قَسَمهای او را تصدیق
کند (26) با او دوستی کند و از دشمنی او احتراز و دوری کند (27) او را یاری کند خواه ظالم باشد
یا مظلوم و یاری او در وقت بودن اینست که او را از ظلم مخذول ( بی بهره ) و منکوب ( رنج دیده ،
سختی کشیده ) بکند (28) او را تسلیم دشمن نکند و او را با تنها گذاردنش خار نگرداند (29) هر چه
رااز نیکی ها برای خود می پسندد برای او نیز بپسندد (30) هر چه را از بدیها برای خود نمی پسندد
برای او نیز نپسندد
- عدالتی که بعد از مرگِ بنده مخلص در عالم برزخ نیز به زیبایی شامل حالش میشود و گناهان و
ناپاکی هایی را که ممکن است قبل از رسیدن به اخلاص ، یا ناخواسته مرتکب شده باشد را محو
میکند
عدالت در جهان جاریست و تمام جنبه های زندگی ما را در بر میگیرد اما ما در هیچ حالت و شرایطی
حق نداریم به بهانه راهنمایی یا هدایت یا بازداشتن یا تنبیه کسی ، از حدودی که در قرآن و سنّت
پیامبر و احکام و شرع بیان شده تخطّی بکنیم .
اخلاص و توبه
إِلاَّ الَّذِینَ تَابُواْ وَأَصْلَحُواْ وَاعْتَصَمُواْ بِاللّهِ وَأَخْلَصُواْ دِینَهُمْ لِلّهِ فَأُوْلَئِکَ مَعَ الْمُؤْمِنِینَ وَسَوْفَ یُؤْتِ اللّهُ الْمُؤْمِنِینَ أَجْرًا عَظِیمًا ?146?
مگر کسانى که توبه کردند و [عمل خود را] اصلاح نمودند و به خدا تمسک جستند و دین خود را براى خدا خالص گردانیدند که [در نتیجه] آنان با مؤمنان خواهند بود و به زودى خدا مؤمنان را پاداشى بزرگ خواهد بخشید (146) نساء
این دو واژه آنقدر مهم بودند که خداوند دو سوره را به نام آنها نهاده و سوره توحید یا اخلاص به زیبایی نامگذاری شده چرا که اخلاص با توحید در ارتباط است تا تو توحید نداشته باشی و نتوانی چشمهایت را بر روی دیگران ببندی به اخلاص نمی رسی چرا که اخلاص چیزی نیست جز فقط او را دیدن و فقط از او یاری جستن . حال تو به توحید رسیده ای و اخلاص پیدا کرده ای پس باید تنها به سوی او رجوع کنی و فقط راه رسیدن در بازگشت به سوی اوست . در اینجا سفری آغاز می شود اول شناخت خدا و رسیدن به خود و چون به خود رسیدی دوباره حرکتت را به سمت خدا آغاز می کنی . با نگاهی به آیه 149 سوره نساء نیز در میابیم که تنها توبه ای پذیرفته است که در آن اخلاص باشد و اگر تو با تمام وجود برنگردی بخششی در کار نیست .
وَمَن تَابَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَإِنَّهُ یَتُوبُ إِلَى اللَّهِ مَتَابًا ?71?
هر کس توبه کند و کار شایسته انجام دهد در حقیقت به سوى خدا بازمىگردد (71)
تَو : فرد – تک – تنها – طناب یک رشته بافته شده . تصمیم قطعی گرفت .
تَوَب : تاب؛ بسوی خدا بازگشت
با نگاهی کلی به این دو کلمه می توان به برداشت های جالبی رسید که انسان در مسیر توبه باید به صورت فردی و تک و تنها شروع کند که اگر خود را ساختی می توانی همچون ریسمان محکمی به او متصل شوی . اگر خود را خالص کردی و از همه چیز دور شدی و توبه کننده واقعی شدی می توانی جامعه خود را بسازی و راهنمای دیگران شوی .
نکته جالب اینکه سوره توبه تنها سوره ای است که با بسم الله الرحمن الرحیم شروع نمی شود . نمی دانم علت واقعی آن چه می تواند باشد ؟ اما شاید بتوان گفت چون تو نیت بازگشت کردی خداوند راه را باز می کند ، نیت تو همان بسم الله آغاز راه است .
در مسیر توبه باید ابتدا 4 گام اصلی را برداشت
1- رسیدن به توحید
2- اخلاص
3- نیت
4- حرکت سپس از دوازده نور ( تعداد آیات سوره توبه 129 است که با حساب عرفان عبارت است از 9+2+1 که می شود 12 ) گذشت تا به خودش که سر منشاء نور است رسید .
سلام بر اهل هدایت
اگر خدا میخواست همه هدایت می شدند
ادامه عناوین هدایت
عناوین هدایت
[عناوین آرشیوشده]
بازدید دیروز: 26
کل بازدید :263719
بررسی آیات صبر در قرآن
بررسی آیات علم در قرآن
بررسی آیات عدل در قرآن
بررسی آیات اخلاص در قرآن
بررسی آیات قسم در قرآن
برسی آیات توکل در قرآن
بررسی آیات حق در قرآن
بررسی آیات هدایت در قرآن
متن قرآن
متن کامل قرآن
مرکز جهانی اطلاع رسانی آل بیت
دانشنامه موضوعی قران
نمایش کامل قرآن با امکانات جستجو
دسترسی به قرآن
تفسیر المیزان
تفسیر نمونه
قرآن با دو ترجمه
قرآن-حافظ- مولوی-سعدی- شاهنمامه