سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانش، گنج بزرگی است که فنا نمی پذیرد . [امام علی علیه السلام]
نُّورٌ عَلَى نُورٍ (یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَن یَشَاء)

 به نام خدا

إِنَّا أَنزَلْنَا إِلَیْکَ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ فَاعْبُدِ اللَّهَ مُخْلِصًا لَّهُ الدِّینَ 

ما [این] کتاب را به حق به سوى تو فرود آوردیم پس خدا را در حالى که اعتقاد [خود] را براى او خالص‏کننده‏اى عبادت کن  زمر 2

مخاطب این آیه پیامبر (ص) بوده است ، نزول قرآن بر پیامبر(ص) و توجه به حقانیت قرآن و تاکید بر اخلاص و دین نکات زیبا و فراوانی را در این آیه به ما گوشزد می کند

1- تاکید دوباره بر اصل توحید به عنوان اولین اصل مورد توجه و تاکید ( نزول فرمان توسط خداوند یگانه و صاحب اختیار )

2- تاکید بر اصل نبوت به عنوان دومین اصل مورد توجه و تاکید ( نزول قرآن بر پیامبر به عنوان برگزیده و راهنمای مردم )

3- تاکید بر وسیله مهم هدایت توسط پیامبر که به میزان اصل نبوت مهم و مورد توجه می باشد ( وسیله هدایت توسط پیامبر بی هیچ شکی قران است )

4- اعتقاد به این اصول و استفاده از وسیله هدایت انسان را به سوی بندگی خدا که مهمترین مقصد نبوت است هدایت می کند .

5- در پس رسیدن به بندگی برخی از انسانها به درجه خلوص می رسند ( عبد بودن درجاتی دارد که هر کس به نوبه عمل و اطاعات از قرآن به آن درجات می رسد آخرین حد این بندگی خلوص است )

6-الگو بودن پیامبر ( پیامبر به عنوان کاملترین انسان و مسئولترین انسان این فرمان را مستقیم از خداوند دریافت داشته است و باید بی هیچ کم و کاستی به مردم ابلاغ نماید ،‏پیامبر کل هستی است کل فرمان خدا امین خدا ... و به فراخور زبان انسان این کلام وحی را به مردم منتقل می سازد هر کس که می خواهد به این آخرین درجه بندگی یعنی اخلاص برسد باید گوش به کلام پیامبر دهد ، بنابراین اصل الگو بودن پیامبر اصل مهمی است که باید مورد توجه قرار گیرد .)

6- دین همان حق است ( در تعریف دین گفتیم یعنی راه و در تعریف حق هم گفتیم راه مستقیم بنابراین حق همان دین است و دین همان حق ) این آبه  می گوید برای رسیدن به مقصد باید از توحید به نبوت رسید و از پس تفکر به آیات قرآن عبد شد و به اخلاص رسید و این یعنی رسیدن به حق .

7- گفتیم خدا حق است  ،‏دین راه است و ان هم  حق است ،( نتیجه ساده : خدا دین است راه است نشان است حق است و خدا همه چیز است )

خدا ابتدا - وسط - انتها است

راه از توحید که خدا است شروع می شود ، مسیر که حق است با خدا تعریف می شود  ومقصد که عشق است با خدا پایان می پذیرد

همه چیز خدا است باقی بهانه



  • کلمات کلیدی :
  • مرزلن ::: دوشنبه 89/7/12::: ساعت 2:55 عصر

    بسم الله الرّحمن الرّحیم

     

    آیات : بقره 144 ، بفره 149 ، فرقان 33

     قَدْ نَرَى تَقَلُّبَ وَجْهِکَ فِی السَّمَاء فَلَنُوَلِّیَنَّکَ قِبْلَةً تَرْضَاهَا فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَحَیْثُ مَا کُنتُمْ فَوَلُّواْ وُجُوِهَکُمْ شَطْرَهُ وَإِنَّ الَّذِینَ أُوْتُواْ الْکِتَابَ لَیَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّهِمْ وَمَا اللّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا یَعْمَلُونَ ?????

     نگاه‏های انتظار آمیز تو را به سوی آسمان (برای تعیین قبله نهائی) می‏بینیم، اکنون تو را به سوی قبله‏ای که از آن خشنود باشی باز می‏گردانیم، روی خود را به جانب مسجد الحرام کن، و هر جا باشید روی خود را به جانب آن بگردانید، و کسانی که کتاب آسمانی به آنها داده شده بخوبی می‏دانند این فرمان حقی است که از ناحیه پروردگارشان صادر شده (و در کتابهای خود خوانده‏اند که پیغمبر اسلام به سوی دو قبله نماز می‏خواند) و خداوند از اعمال آنها (در مخفی داشتن آیات غافل نیست. (???)

    وَمِنْ حَیْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَإِنَّهُ لَلْحَقُّ مِن رَّبِّکَ وَمَا اللّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ ?????

    از هر جا (و از هر شهر و نقطه‏ای) خارج شدی (به هنگام نماز) روی خود را به جانب مسجد الحرام کن، این دستور حقی است از طرف پروردگار تو و خداوند از کردار شما غافل نیست. (???)

      

    واژگان:

    نوّلی : بر می گردیم

    شطر : سمت ، جهت ، جزء ، پاره ، نیمه چیزی

    قبله : جهت ، سمت ، سمت نماز ، کعبه ، آنچه پیش رو گیرند

    تفسیر : توضیح

     حکایت تبین مسیر زندگی و عقاید دینی در همه ادوار تاریخ و بخصوص باورهای دینی همیشه ملاحظه شده است و در این آیه 144 بقره نیز از نگرانی پیامبر برای همسویی و هم قبله ای نبودن اهل کتاب خشنود نبوده و خداوند بشارت و مژده تغییر این مسیر زندگی و هم چنین عقاید را به پیامبر می دهد ، اما حال پیامبر را برای جذب عقاید مردم در نظر دارد و این یک حد و تعیین و مرز است که عقاید را کاملا تعیین نموده و اهل کتاب نیز خود به درستی این تعییر را میدانند و این حرف از آن جهت گفته شده که خدا بر باطن همه آگاه و گواه هست اما دو نوع سمت و سورا نام برده است اول (( شطر )) که با توجه به معنای آن نیمه راه و یا جزئی از راه می باشد و نه همه راه و مسیر تا زمانی که این جهت گیری کامل شده و برای سمت و سوی دیگر آماده شود و اما سمت و سوی دوم (( قبله )) را قبله بیان میکند که مسیر اعتقادی مسلمین خواهد شد برای همیشه ، تغییر قبله یکی از نشانه های پیامبر بودن بوده چون ریختن طاق کسری که خداوند از آن نیز یاد میکند .

    و اما در آیه 149 بقره تاکید بر این سمت و سو دارد که هر مسلمان از هر نقطه روی کره زمین که یاد خدا بنماید باید بر این سمت و سو روی بگرداند این روی گرداندن شامل بسیار مهم است زیرا شامل اتحاد مسلمین هست که همه افراد را در زمین یک سو می گرداند تا میزان گرایش و حقا نیت افراد مشخص شود اما همه این یکسو شدن باور و ایمان همه افراد نیست به همین جهت هم از واژه شطر نیز استفاده نموده است چون اعتقادات انسان در مرحله عمل هست که به ظهور می رسد .

    در آیه 33 فرقان نیز اشاره آیه به این است که نگران نباش پیامبر خدا هر چند ممکن است که عده ای سمت و سوی قبله شما روی آورند اما در باطن آنان این گرایش وجود نداشته باشد لذا می فرماید آنان مطلب حقی به شما نمیگویند و در عمل هم نشان نمیدهند بلکه بهترین توضیحات زیبا را از ما خواهی شنید و شنیدن این همه حق دلگرمی برای پیامبر خواهد بود که از او وجودی مبارک و مستحکم و استوار در دین ساخته است همین صحبت را خداوند در قرآن با نوع بشر دارد لذا چه جای نگرانی برای ما هست ؟ زیرا مهربانی او در آیات مبارکش نمایان است ، حقیقت قبله واقعا چیست ؟ و حق ما از دانستن یک سمت و سو برای برای رسیدن فوری و فوتی به خداچه می باشد ؟ پاسخ این سئوالات ادای حقوق در جهت گیری باورهای انسان و اعمال ما ست که تبین و تعیین گردیه است .

    کتاب قرآن استدلال و برهان می باشد و همه انسانها آنرا می شنوند و میتوانند بخوانند لذا این کتاب برای مخالفین و موافقین با هم آورده شده است و هیچ فرقی در انسانها برای نعمت قرآن وجود ندارد زیرا هم سئوالاتی مومنین از پیامبر داشتند و هم اینکه شبهاتی را منافقین و کافران ایجاد می کردند و یا حتی ایراداتی را منافقین و مخالفین بر قرآن می گرفتند لذا برای تدریجی بودن نزول قرآن ادله ای هست که بیان میکنم

    اول دلیل برای تدریجی بودن قرآن این است که بیان این همه آیات مختلف را با عناوین مختلف در زمانها و مکانهای متفاوت انجام پذیرفته که همه اینها به شکل متحد آمدن و یا جا امکان نداشته هر چند ما نزول قرآن رو دفعی هم داشته ایم ولی منافاتی با هم ندارد .

    دوم دلیل این است که آیات برای برای حوادث مختلفه نازل شدن که دلیل محکمی بر نزول تدریجی قرآن است .

    سوم دلیل اینکه نزول یکباره قرآن عمل یکباره را طلب میکند در صورتی که اعمال دینی باید خوب خوانده و درک و فهعم شود آنگاه قابل اجرا گردد .

    چهارم دلیل هم گفته نشود که که دیگر این آیات زمانش به سر آمده و تکرار بعضی از مسائل در قرآن بیانگر همین است که باید احکام قرآنی همیشگی باشد .

    پنجم دلیل اینکه ارتباط وحی باید باقی بماند و این ارتباط در طول زمان باید محکمتر و قوی تر می گردید و قلب پیامبر در این ارتباط وحی توانمند تر می شد .

     لذا قرآن کتابی است که بتدریج و در سالیان دراز نازل شد و در هر موردی به تناسب شان نزول نگاتی بیان شده است که با در کنار هم قرار گرفتن همه آنها از نظر موضوع و بیان و هدف نهایی درک و عمل به آن روشن می شود

     



  • کلمات کلیدی :
  • مرزلن ::: دوشنبه 89/7/5::: ساعت 12:8 عصر

    به نام خدا

    توجه : حق ماهیت مادی ندارد ، اما در دنیای مادی و در پس زندگی مادی شکل می گیرد از برخوردها و ارتباطات گفتارها   این حقوق مشخص می شود ،‌

    حق مطلق تنها خداوند است بنابراین هر حقی که ما از آن نام می بریم و فرض می کنیم ، حقوق نسبی هستند که از برخوردهای ما در جامعه ایجاد می گردند .

    با توجه به دو نکته بالا به حقوق جامعه و مراتب آن با استفاده از آیات  قرآن می پردازیم ...

    حقوق و مراتب آن در جامعه در قرآن مجید به صورتهای مختلف بیان شده است در آیات 26 اسراء

    38 رم -19 ذاریات -24 معارج

    وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَالْمِسْکِینَ وَابْنَ السَّبِیلِ وَلاَ تُبَذِّرْ تَبْذِیرًا 26 اسرا

    فَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَالْمِسْکِینَ وَابْنَ السَّبِیلِ ذَلِکَ خَیْرٌ لِّلَّذِینَ یُرِیدُونَ وَجْهَ اللَّهِ وَأُوْلَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ 38 رم

    وَفِی أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ لِّلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ 19 ذاریات

    وَالَّذِینَ فِی أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَّعْلُومٌ 24 لِّلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ 25 معارج

     

     خداوند به طور مستقیم به این حقوق و کسانی که باید به این حقوق برسند اشاره داشته است ،‌ خداوند می فرمایند حقوق نزدیکان ، خویشاوندان ، در راه ماندگان ، محرومان ، پدر و مادر و... را بدهید. یعنی اینها حقی دارند  و ما باید این حقوق را بپردازیم،  این حقوق شامل همه شئونات زندگی می شود مثل حقوق اقتصادی ، اجتماعی ، دینی ،‌حتی حقوق سیاسی در واقع  در برخورد با گروه های یاد شده که تقریبا همه جامعه اطراف ما را در بر می گیرد توجه به چگونگی ارتباط با آنها جزء حقوقی است که باید رعایت شود و منصفانه نیز باید رعایت گردد ،‌ نگاه و دقت به روابط ما با دیگران نه یک مساله ساده بلکه حقوقی است که خداوند بر آن تاکید کرده که همه زندگی را چون چتری در برمی گیرد ، کجا می توان رفت که گروهی که خداوند به آن اشاره کرده و باید حقوقشان رعایت شود حضور نداشته باشند ؟ در محیط خانواده ،‌اقوام حتی در محیط کار که فردی  به ما مراجعه می کند این نه کاری است که برای او انجام می دهیم بلکه حقی است که بر گردن داریم و باید ادا شود بنابراین منتی بر کسی برای هر کاری باقی نمی ماند  و اینجا است که منیت از بین میرود و در جایی که منیت وجود داشته باشد حقها ضایع می گردد و حقوق ها  در جامعه از بین میرود و عده ایی در پس این منیت ها برخدا سرکشی می کنند و تکبر می ورزند واین یکی از آسانترین راه های غلبه شیطان بر انسان است که خداوند وعده عذاب و آتش را بر آن داده است .

    تعریف حق : از مطالب فوق نتیجه می گیریم هر رفتار و کرداری که ما را به سر منزل مقصود که حق مطلق یعنی خداوند است برساند حق معنی می گیرد

    در بیان این مطالب یک تصویر ساده می توان در ذهن آورد ، حق خداوند است و لاغیر خداوند برای آرامش وآسایش انسان در دنیا و وضع قوانینی که برای زندگی ما لازم است حقوقی را معین نموده که از همان حق مطلق سرچشمه می گرد رعایت حقوق پدرو مادر علاوه بر اینکه باعث آسایش این عده می گردد و سبب آرامش ذهن انسان به عنوان پدر و مادر در آینده  می گردد به دلیل رحمت خداوند گامی به سمت رسیدن به حق مطلق هم حساب می گردد به بیان دیگر ما با رعایت حقوق دیگران با یک تیر دو نشان می زنیم هم آسایش خود و دیگران را تامین می کنیم ( خود به این دلیل که دیگران هم باید این حقوق را در ارتباط با ما رعایت کنند ) هم گامی جهت رسیدن به خداوند بر می داریم .

    کسانی که این حقوق را رعایت نمی کنند اولا خود را  به خطر انداختند، در رابطه با عدم رعایت حقوق خودشان و هم جامعه را به بی حقی کشاندند ، ترازوی حق را از میزان خود دور ساختند و کل جامعه از میزان عدالت دورمی شود  اینها هم حقوق دیگران تا ابد بر گردنشان است و هم راه رسیدن خود را از حق مطلق دور ساختند گاهی وقتی به آیه ایی برخورد می کنیم که خداوند هشدار می دهد به کسانی که راه دین را مسدود می کنند شاید این سوال به ذهن بیاید که اینها چه کسانی هستند ؟ و حالا می توان دریافت که کسانی که حقوق دیگران را رعایت نمی کنند همان کسانی هستند که راه دین خدا را مسدود ساخته اند و آیا عذابی که خداوند در آیه 20 سوره احقاق آنان را به آن بشارت داده شایسته آنان نیست ؟

    وَیَوْمَ یُعْرَضُ الَّذِینَ کَفَرُوا عَلَى النَّارِ أَذْهَبْتُمْ طَیِّبَاتِکُمْ فِی حَیَاتِکُمُ الدُّنْیَا وَاسْتَمْتَعْتُم بِهَا فَالْیَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهُونِ بِمَا کُنتُمْ تَسْتَکْبِرُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَبِمَا کُنتُمْ تَفْسُقُونَ 20 احقاف

    ولی این حقوق نسبی که خداوند برای انسان قائل شده حد و حدودی دارد ،‌ این حقوق باید بر اساس عدم اسراف و تبذیر ورعایت ان صورت بگیرد 26 اسراء وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَالْمِسْکِینَ وَابْنَ السَّبِیلِ وَلاَ تُبَذِّرْ تَبْذِیرًا ،‌ دادن حق به دیگران خصوصا حقوق اقتصادی نباید باعث تنبل پروری در جامعه گردد بلکه در درجه اول باید اسباب رسیدن انسانها به حقوق خود ایجاد شود ،‌به طور مثال ( ولی) در یک جامعه با برپایی عدالت باعث جاری شدن حق در جویبار جامعه می گردد ولی اگر این  بستر عدالت توسط ولی ایجاد نگردد اسباب رسیدن انسانها به حقوق تامین نمی گردد ، و این قصه تا مراتب  پایین اجتماع نیز ادامه می باید ، از این رو است که انسانها تنها با  نشستن و دست نیاز به سوی غیر دراز کردن نه باید نه می توانند به حق حقه خود برسند این جامعه به سوی نیستی سوق پیدا می کند و مسئولیت این نیستی با کسانی است که یا اسباب رسیدن انسانها را ایجاد نکردند یا با بخشش بی مورد تن پروری را در جامعه اشاعه دادند

    هر جا حق حضور نداشته باشد و انسانها با رفتارها و گفتارها و... باعث از بین رفتن حق و حقوق شدند ناچارا باطل جایگزین آن شده است باطل چیز عجیب و غیر قابل فهمی نیست عدم رعایت حق و عدم ر ساندن حقوق به صاحبان حق باطل را ایجاد می کند ،‌ که این یک سیکل دائمی در جامعه است هر گوشه این جامعه حقی نباشد باطلی حضور دارد که باید با جایگزینی حق باعث رفتن آن باطل شد و این شدنی نیست مگر در پس تلاش افراد همان جامعه. منتظرماندن که کسی از خارج بیاید این حق را به صاحبش برساند و نشستن و دست نیاز دراز کردن برای رسیدن به حق چیزی است بسیار خنده دار که در هیچ جای قرآن کریم ومکتب اسلام مورد تائید قرار نگرفته است ، اگر قرار است جامعه امام زمانی داشته باشیم تلاش در رسیدن به حق حرف اول را می زند نه نشستن و منتظر ماندن ...

    وَقُلْ جَاء الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ کَانَ زَهُوقًا 81 اسرا

    اما راه های شناخت حق : اینکه ما بدانیم میزان حق چقدر است یا در یک ارتباط د وسویه ترازوی حق به کدام سمت بیشتر جهت گیری دارد ؟ تنها راه این مهم سعی در رسیدن به حق مطلق است هر چه انسان به حق مطلق نزدیکتر باشد شناخت این حق ها راحتتر می گردد خداوند خود کمک می کند تا برای شناخت این حق ادله کافی داشته باشیم پیامبران و امامان معصوم از این جهت در داوریها و قضاوت ها دچار مشکل نبودند که بسیار به حق مطلق نزدیک شده بودند ... هر قدر به حق که نماد زیبای آن در فطرت انسان وجود دارد نزدیکتر شویم چشمان حق بین ما روشنتر می شود و در جهت حق گام برخواهیم داشت.



  • کلمات کلیدی :
  • مرزلن ::: یکشنبه 89/6/7::: ساعت 12:51 عصر

    <   <<   11   12   13   14   15   >>   >

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ