به نام خدا
لَقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْیَا بِالْحَقِّ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ إِن شَاء اللَّهُ آمِنِینَ مُحَلِّقِینَ رُؤُوسَکُمْ وَمُقَصِّرِینَ لَا تَخَافُونَ فَعَلِمَ مَا لَمْ تَعْلَمُوا فَجَعَلَ مِن دُونِ ذَلِکَ فَتْحًا قَرِیبًا 27 فتح
حقا خدا رؤیاى پیامبر خود را تحقق بخشید [که دیده بود] شما بدون شک به خواستخدا در حالى که سر تراشیده و موى [و ناخن] کوتاه کردهاید با خاطرى آسوده در مسجد الحرام درخواهید آمد خدا آنچه را که نمىدانستید دانست و غیر از این پیروزى نزدیکى [براى شما] قرار داد
از این آیه ما سه موضوع بسیار مهم را می توانیم به دست آوریم و بر روی آنها به دقت نفکر نمائیم
1-اولین مطلب رویای حق (صادقه ) پیامبر است که طبق این آیه و نص صریح قرآن خوابها می توانند صادق باشند واز آینده خبر دهند
2- موضوع دوم شک وتردید است که مومنان زمان پیامبر به این گفته و تعبیر خواب پیامبر داشتند زیرا این خواب بعد از یک سال تعبیر شد و باعث شد عده ایی در گفته پیامبر شک کنند در حالی که خداوند در سوره نجم می فرماید پیامبر تمام سخنانشان بر طبق وحی خداوند است
3- و مطلب سوم ارتباط حق و حج است .
در موضوع اول ( خواب حق ) لَقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْیَا بِالْحَقِّ یک توجه بسیار مهم لازم است صورت بگیرد که در اینجا خواب صادقه پیامبر مد نظر بود و این حقانیت خاص است نه عام ،خواب و تعبیر رویای صادقه با این دقت و حقیقیت در رویای پیامبر اتفاق افتاده و منظور از این نوشته خوابهای انسانهای دیگر نیست ، توقعی غیراز این هم نمی شود داشت ، انسانی که تا این حد خود را تزکیه کرده حتی رویاهایش هم صادقه باشد ، هر چه ما در طلب این نوع خوابها هستیم باید شبیه تر به پیامبر شویم ،واین برای همه انسانها ممکن است رخ دهد و یک امر نسبی است یعنی هر کس به فراخور ایمان وبازگشت به فطرت خود می تواند از این شیوه ارتباطی سود برد ... موضوع مهمی که باید به آن توجه شود این است که می توانیم بگوییم خواب نیز یک شیوه از رساندن پیام خداوند بر پیامبر بوده یعنی ارتباط خداوند با انسان ( که پیامبر نیز انسانی مانند ما بودند ) بوسیله خواب ممکن است صورت بپذیرد، خداوند همان طور که در سوره بقره فرموده هرگز ابا ندارد به پشه ایی مثال زند وهمین طور ابا ندارد مساله ایی را نه به وحی جبرئیل بلکه در قالب خواب به پیامبر بگوید، از آنجا که هیچ کار خداوند بی حکمت نیست حتما در این مهم نیز حکمتی بوده که شاید یکی ،اعتما د به خوابهای انسانهای مومن است، ویکی آزمایش مومنان زمان پیامبربرای اعتماد به گفته پیامبرکه دراینجا میرسیم به موضوع دوم که همان شک اطرافیان پیامبر به گفته ایشان بود زمانی که پیامبر این خواب را دیدند مکه در دست کفار بود و فتح ان در مدت یک سال غریب به نظر میرسید برای همین خیلی از افراد شک کردند، دلها لغزید و نجواها اغاز شد همانند جنگ بدر که خداوند می فرمایند نزدیک بود ایمانتان سست شود ... این مومنان که اینقدر به پیامبر نزدیک بودند دچار شک شدند و اگر نبود اتفاقی که به تعبیر انجامید شاید حتی از ایمان برمی گشتند ولی خداوند به داد ایمان آنها رسید ، شک وتردید در دین ممکن است برای هر کسی رخ دهد شک به قرآن که خداوند خود به این موضوع اشاره کرده است ، شک به پیامبر شک به معاد و شک به کلیه اصول دین ولی یک مهم وجود دارد و اینکه باید به حق به این شک نگریست وقتی انسانی به حق به این شکها بنگرد ودر پی پاسخ حقی آن برآید خدواند به داد او میرسد و شک به یقین تبدیل می شود ولی اگر این شک برای بستن راه خداوند صورت گیرد و برای عداوت با دین، خداوند مهر بر دل وگوش وچشم انان میزند که نه تنها هدایت نشوند بلکه حتی قرآن باعث می شود بر گمراهیشان افزوده شود .
و موضوع سوم حقانیت حج است در فروع دین اسلام ، حج نیز چون رویای صادقه ای است برای هر انسان نرفته به این فریضه قبل از تشرف به حج و تعبیر آن برای هر مومنی نقش بیسار دارد در ایمان او ، مومنان موفق کسانی هستند که این رویا را به تعبیر زیبایش برسانند وبرای همه زندگی به ان جامعیت ببخشند حج مانند فروع دیگر نیست ماندد یک مهمانی رو در رو است با خد ا و حاجی از حج برگشته تا مدتها شرمنده حسن و جمال خداوندی است ،و این جمال را در خانه ای متجلی می بنید که حکم سنبلیک دارد،ولی یک واقعیت انکار نا پذیراست ،تاثیرات عمیق این سفر با همه سفر های انسان متفاوت است حتی متفاوت تر از سفر آخرت هر انسانی ،چون در سفر آخرت انسان مجالی ندارد ولی اینجا فرصت مناسبی به او داده میشود که دگر گون شود ،این اصل کاراست و اصل این سفر، این سفر مقدمات خاص خود را دارد
که باید به آن رسید : این اجازه را خود انسان فقط می تواند درک کند، چرا ؟؟؟؟؟چون این سفر حق هر انسانی است ،کسی با یک میلیون تومان مستطیع برای این سفر می شود ،ولی یکی هم با میلیونها تومان ثروت حتی مستطیع برای این سفر نمی شود پس اجابت این حق را هم خود انسان رقم می زند
بسم الله الرّحمن الرّحیم
آیات : 27 مائده ، 44 اعراف ، 45 هود ، 79 هود
وَاتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ ابْنَیْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبَا قُرْبَاناً فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِمَا وَلَمْ یُتَقَبَّلْ مِنَ الآخَرِ قَالَ لَأَقْتُلَنَّکَ قَالَ إِنَّمَا یَتَقَبَّلُ اللّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ (27)
و داستان دو پسر آدم را به درستى بر ایشان بخوان ، هنگامى که[ هر یک از آن دو، ]قربانیى پیش داشتند .پس ، از یکى از آن دو پذیرفته شد و از دیگرى پذیرفته نشد[ .قابیل ]گفت> :حتما تو را خواهم کشت[ <.هابیل ]گفت> :خدا فقط از تقواپیشگان مى پذیردو داستان دو پسر آدم را به درستى بر ایشان بخوان ، هنگامى که[ هر یک از آن دو، ]قربانیى پیش داشتند .پس ، از یکى
وَنَادَى أَصْحَابُ الْجَنَّةِ أَصْحَابَ النَّارِ أَنْ قَدْ وَجَدْنَا مَاوَعَدَنَا رَبُّنَا حَقّاً فَهَلْ وَجَدْتُمْ مَا وَعَدَ رَبُّکُمْ حَقّاً قَالُوا نَعَمْ فَأَذَّنَ مُؤَذِّنٌ بَیْنَهُمْ أَن لَعْنَةُ اللّهِ عَلَى الظَّالِمِینَ (44)
بهشتیان ، دوزخیان را آواز مى دهند که> :ما آنچه را پروردگارمان به ما وعده داده بود درست یافتیم ، آیا شما[ نیز ]آنچه را پروردگارتان وعده کرده بود راست و درست یافتید؟ <مى گویند> :آرى <.پس آوازدهنده اى میان آنان آواز درمى دهد که> :لعنت خدا بر ستمکاران باد.
واژگان :
اتل : تلاوت کن
نباء : خبر مهم
قربان : قربانی ، هر عمل صالحی که موجب تقرب خدا شود
نرید : آنچه می خواهیم
نادی : صدا کردن ، ندا دادن به خدا ( ندا همواره در حالت استیصال است )
اذّن : اعلام کرد ، آواز داد
کلمه وتل را ( در اول آیه 27 سوره مائده ( در نظر داشته باشیم که به پیامبر دستور داده می شود که تلاوت کن و بخوان این آیات ما را این امر به تلاوت کردن به منزله این است که خداوند به پیامبر فرمان می دهد که برو و برای ((مردم بخوان و بگو)) به این جمله معترضه دقت کنیم (( رابطه ای عمیق و دوست داشتنی که بین کلام خدا برای نزول وحی و مردم هست همانا جان شریف و منزه پیامبر گرامی اسلام می باشد )) و باید بدانیم که این پاکیزگی روح پیامبر باعث نزول وحی بر جان پیامبر می شود واین رابطه بر قرار می گردد لذا (هر چه جان انسان پاک ترو شریف تر شود ارتباط آن با قرآن مستحکم تر می شود) و این رابطه (پاکیزه ترین رابطه هستی است برای بیان پاک ترین کلام هستی )که همانا کلام حق قرآن است .
اما نکته مهم این است که خداوند در آیه واژه (( نباء )) را بکار برده و نباء یعنی خبری مهم در این جا این پرسش پیش میاید که این خبر مهم چیست ؟ آیا (( قربانی )) باید بدانیم که معنای متعددی برای قربانی هست از جمله اینکه گفته می شود قربانی یعنی ( هر عمل صالحی که موجب تقرب به خدا شود ) باید دید که این عمل صالح که یه واژه کلی است
چقدر شامل همه رفتارهای شایسته انسان می گردد ، و انسان چگونه باید همواره این جان خویش را به مسلخ عشق خداوندی ببرد تا شامل عمل صالح گردد که در این آیه شریفه خداوند آن را بعنوان نباء بکار برده است ، البته باید گفت حق هم همین است برای تقرب به خداوند . آیا این خبر و مژده بزرگی برای انسان نیست ؟ .
بنظرم همین یک آیه برای ادای حق خداوندی که بر گردن انسان است کفایت میکند که ما انسان شایسته ای باشیم در جهت کسب رضایت خداوند آنگاه خواهید دید که خدا این انسان را با چه بوق و کرنایی به همه جهانیان می شناساند بر همین اساس است که پیامبر توانسته است از یه شبه جزیره کوچک ( دین جهانی ) خویش را به تمام دنیا صادر نماید و معرفی کند و عجیب اینکه همه دنیای آن روز پذیرای آن شوند حال می توان قضاوت کرد آیا این خبر یه خبر کوچکی است ؟ .
عظمت آیات قرآن چون گوهر شب چراغی همه تاریکی های جهان هستی را نمایان می کند و حق شنیدن این اخبار روشن الهی نصیب انسانی است که پاکی روح دارد
در آیه 44 اعراف تایید اهل بهشت و جهنم از همدیگر برای وعده های حق خداوندی است که هر دو طرف نیز تایید نموده و بر آن صحه می گذارند
در ایه 45 هود نیز وعده حق خدا برای هلاکت فرزند حضرت نوح است و این حق بودن وعده خداوند را با توجه به پیامبرش حضرت نوح نشان میدهد
در آیه 79 هود نیز عمل زشت قوم لوط است که عذاب خداوند را وعده حق خود می نمایاند
به نام خدا
توبه 29 ، توبه 33 ، توبه 111 ، اسراء 33 ، فرقان 68
قَاتِلُواْ الَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَلاَ بِالْیَوْمِ الآخِرِ وَلاَ یُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَلاَ یَدِینُونَ دِینَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِینَ أُوتُواْ الْکِتَابَ حَتَّى یُعْطُواْ الْجِزْیَةَ عَن یَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ 29 توبه
با کسانى از اهل کتاب که به خدا و روز بازپسین ایمان نمىآورند و آنچه را خدا و فرستادهاش حرام گردانیدهاند حرام نمىدارند و متدین به دین حق نمىگردند کارزار کنید تا با [کمال] خوارى به دستخود جزیه دهند
هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَلَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ 33توبه
کسى است که پیامبرش را با هدایت و دین درست فرستاد تا آن را بر هر چه دین است پیروز گرداند هر چند مشرکان خوش نداشته باشند 33
إِنَّ اللّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الجَنَّةَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ فَیَقْتُلُونَ وَیُقْتَلُونَ وَعْدًا عَلَیْهِ حَقًّا فِی التَّوْرَاةِ وَالإِنجِیلِ وَالْقُرْآنِ وَمَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللّهِ فَاسْتَبْشِرُواْ بِبَیْعِکُمُ الَّذِی بَایَعْتُم بِهِ وَذَلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ 111 توبه
در حقیقتخدا از مؤمنان جان و مالشان را به [بهاى] اینکه بهشت براى آنان باشد خریده است همان کسانى که در راه خدا مىجنگند و مىکشند و کشته مىشوند [این] به عنوان وعده حقى در تورات و انجیل و قرآن بر عهده اوست و چه کسى از خدا به عهد خویش وفادارتر است پس به این معاملهاى که با او کردهاید شادمان باشید و این همان کامیابى بزرگ است111
وَلاَ تَقْتُلُواْ النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللّهُ إِلاَّ بِالحَقِّ وَمَن قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِیِّهِ سُلْطَانًا فَلاَ یُسْرِف فِّی الْقَتْلِ إِنَّهُ کَانَ مَنْصُورًا 33 اسراء نفسى را که خداوند حرام کرده است جز به حق مکشید و هر کس مظلوم کشته شود به سرپرست وى قدرتى دادهایم پس [او] نباید در قتل زیادهروى کند زیرا او [از طرف شرع] یارى شده است 33 اسرا
وَالَّذِینَ لَا یَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ وَلَا یَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ وَلَا یَزْنُونَ وَمَن یَفْعَلْ ذَلِکَ یَلْقَ أَثَامًا 68 فرقان کسانىاند که با خدا معبودى دیگر نمىخوانند و کسى را که خدا [خونش را] حرام کرده است جز به حق نمىکشند و زنا نمىکنند و هر کس اینها را انجام دهد سزایش را دریافتخواهد کرد 68
در بحث ((حق )) باید به این سوال پاسخ داده شود که دین حق کدامین دین است و برای رسیدن به آن چه مسیری را باید طی نمود؟ و اگر کسی از آن عدول کند مستحق چه عواقبی می شود ؟ در آیه 33 سوره توبه (( دین حق ))که باید به آن گروید به زیباترین صورت تعریف شده است :
دین حق : دین حق همان هدایت است
اگر قرار باشد که دین فرا گیر شود باید محتوای آن انسان را به سعادت هدایت کند و این دین حق است و اصول و فروعش با فطرت یکی است
پیامبر (ص) برای این مهم مبعوث گردیدند که راه رسیدن به این حق را نشان دهند ، تمام باید و نباید دین رسیدن به هدایت، که دین حق است تعریف می گردد ، حال سوال اینجا است عده ایی که به حقانیت دین و حقانیت رسول آگاهی دارند ولی به هر علت از فرامین دین حق سر باز می زنند وبه گفته قرآن حرام خدا را حلال و حلال خدا را حرام می کنند مستجوب چه حکمی هستند ؟ بر طبق گفته قرآن در آیه 33 سوره توبه برای اینان که اهل کتاب نیز هستند و به دین حق آگاه ، جهاد امر شده است ، این دستور مستقیما به پیامبر رسیده تا در پرتو این مبارزه پیامبر ، دست از این تحریف ها برداشته و با دادن جزیه دست از تبلیغ سو ء از دین حق بردارند ، لذا هر برخوردی از سوی پیامبر که این گروه را به سر نهادن دستور دین وادار کند جهادی است که انجام گرفته است.
اهل کتاب : چرا در این آیه اهل کتاب مورد اشاره قرار گرفته است و به پیامبر تاکید شده است که با اینان باید جهاد کرد ؟ در حالی که اهل کتاب در بسیاری از مسائل با مسلمین مشترکاتی دارند؟ از آن جهت که این اهل کتاب به دو امر مهم اعتقاد نداشته وآن را می پوشانند اول توحید یا مبدا و دوم معاد که این هر دو را تحریف میکننددیگر اینکه حرام خدا رو حلال جلوه میدهند و حلال خدا رو حرام و انتشار بی دینی و بی بند و باری می کنند اینان همان کسانی هستند که با اینکه حقیقت را می دانند ولی انکار می کنند اینان مستحق عذاب هستند هم در دنیا وهم در آخرت به این جهت برای آنان هم جهاد و هم گرفتن جزیه بر پیامبر (ص) امر شده است .
هنگامی که انسان با پیروی از دین روشن حق به هدایت رسید ،در اینجا خداوند پاداش این هدایت را به بهترین نحو میدهد و معامله با خداوند صورت می گیرد که جهاد در راه خدا و برای رسیدن به آن هدایت واقعی پاداشی می طلبد چون معامله با خدا که یک سویش خدا باشد با همه دارائیش و یک سو انسان تهی از همه چیز اینجا است که لطف خدا به اوج میرسد و وعده او محقق می شود که رسیدن به الْفَوْزُ الْعَظِیمُ است .
وعده حق خداوند : وعده حق در هیچ زمانی تغییر نمی کند درهمه اعصار وجود دارد و وعده ایی که در این آیه به آن شاره شده معامله با خداوند وپاداش این معامله کنندگان است
معامله با خدا با جان که شیرین ترین عنصر هستی است
در معامله 5 مقوله باید در نظر گرفته شود :
اول خریدار، دوم کالای مورد نظر، سوم فروشنده، چهارم قیمت و پنجم سند معامله که با دقت در آیه به این نتیجه می رسیم که به همه آن اشاره شده است
کشتن هیچ نفسی حق نیست ، یعنی کشتن انسانها در صراط مستقیم و کمال و ... نیست و هر کشتن بی حقی عدول از تعادل هستی است مگر در چند مورد که یکی از آنان قصاص است ،
در آیه 33 اسراء قصاص را به سه راه معنا میکند
می بنینم که عنوان پست جنگ و قتال با کسانی است که دین حق را نمی پذیرند و در آیه 33 اسراء نیز بیان نوعی قتال و قتل هست که خداوند در بسیاری از موارد و در ایات مختلف نوع سوم این برداشت یعنی عفو کردن و بخشیدن و طلب کار نبودن که از همه مهم تر هست چون وقتی قاتلی رو عفو میکنی بنظر میرسد که نوعی طلبکارانه به اون شخص نگریسته میشود که آیه توضیح واضح میدهد بر عفو و اینکه هیچ حق اضافه تری ندارد و زشتی اینکار برای آنکسی باقی میماند که این عمل قتل رو انجام داده است و حساب او با خود خدا
1- قصاص کند و قاتل رو بکشد2- خونبها بگیرد و یا دیه 3- عفو کند و حق بیشتری ندارد، قتل ناحق در کنار شرک به خدا و زنا قرار گرفته است (آیه 68 سوره فرقان ) و عجیت اینکه برای این سه عذاب مضاعف نوید داده شده است .
سلام بر اهل هدایت
اگر خدا میخواست همه هدایت می شدند
ادامه عناوین هدایت
عناوین هدایت
[عناوین آرشیوشده]
بازدید دیروز: 26
کل بازدید :263974
بررسی آیات صبر در قرآن
بررسی آیات علم در قرآن
بررسی آیات عدل در قرآن
بررسی آیات اخلاص در قرآن
بررسی آیات قسم در قرآن
برسی آیات توکل در قرآن
بررسی آیات حق در قرآن
بررسی آیات هدایت در قرآن
متن قرآن
متن کامل قرآن
مرکز جهانی اطلاع رسانی آل بیت
دانشنامه موضوعی قران
نمایش کامل قرآن با امکانات جستجو
دسترسی به قرآن
تفسیر المیزان
تفسیر نمونه
قرآن با دو ترجمه
قرآن-حافظ- مولوی-سعدی- شاهنمامه