سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانشجو، سربلندی دنیا ورستگاری آخرت دارد. [امام علی علیه السلام]
نُّورٌ عَلَى نُورٍ (یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَن یَشَاء)

بسم الله الرّحمن الرّحیم

آیات :: 105 نساء ، 122 نساء ، 105 اسراء ، 29 کهف ، 20 جاثیه ، 95 واقعه

إِنَّا أَنزَلْنَا إِلَیْکَ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ لِتَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ بِمَا أَرَاکَ اللّهُ وَلاَ تَکُن لِّلْخَآئِنِینَ خَصِیمًا

ما این کتاب را به حق بر تو نازل کردیم تا میان مردم به [موجب] آنچه خدا به تو آموخته داورى کنى و زنهار جانبدار خیانتکاران مباش  105 نساء

استفاده از تمام آیات                                                              

واژه ها :

خائن : خیانتکار

خصیم : دشمن ، کسی که زیاد دشمنی و نزاع کند ، حامی و مدافع یعنی کسی که برای دفع از کسی دعوا کند

قیل : گفتار

علی مکث : به آرامی و درنگ

کنا نستنسخ : نسخ ، نسخه بر میداشتم ، عینا می نوشتیم

 

اهمیت اصلی و مهم در آیه اول بیانگر اهتمام خود قرآن در معرفی خود و هم چنین در نظر گرفتن مناسبات اجتماعی کاملا مشهود است ، این مناسبات بسیار مهم را فقط می توان از جاری ساختن احکام قرآن در جامعه بدست آورد و فهمید لذا کاملا مشخص است که (( حکم صحیح انجام دادن از اهداف نزول قرآن )) بوده است و برای سلامت در حکم فقط باید از خود قرآن و خدا استمداد طلبید ، زیرا که در قضاوت بین مردم که به ظواهر امر است و قوانین جاریه حتی ممکن است پیامبر خدا را نیز دچار اشکال کند ((،، این اشکال نه از باب عصمت پیامبر و امام هست بلکه اهمیت حکم را در بین مردم نشان میدهد ،،)) برای مثال طبق قانون در یک مشاجره بین طرفین هر کس که مدعی است پس شاکی باید برای بیان خودش بر این شکایت شاهد بیاورد و اگر حق حتی به جانب او باشد و نتواند که شاهد بیاورد که  این قبیل اتفاقات کم هم نیست باید بدانیم حکم بین آنان مجازت کسی است که نتوانسته شاهد(( اقامه )) کند و اگر امام معصوم هم بخواهد حکم کند باید این فرد در عین بی گناهی مجازات شود برا این اساس گفته شده نه از باب عصمت پیامبر و امام ، و کسی که انکار این ادعا را دارد باید سوگند یاد نماید ، حال اگر این شخص هم قسم دروغ خورده باشد قاضی و یا پیامبر و یا حتی خود قرآن باید طبق قانون عمل کند و به این شهادت و یا سوگند عمل نماید در چنین صورتی هست که حکم مطابق واقع انجام نمی پذیرد و این هم حتی به عصمت پیامبر و امام ربطی ندارد زیرا (( بیّنه و یمین یا سوگند )) این چنین حکم میکند حال ببینیم طبق قوانین مدنی کدام یک از جوامع توانسته اند بغیر از اسلام حکمی داشته باشند در این زمینه بر این اساس است که ما مدعی می شویم (( حکم کردن یکی از اهداف نزول قرآن است )) است اما با توجه به این موضوع مهم ، مواردی را در ایات ذکر میکند که باید حتما آنرا در نظر گرفت مانند این موضوع که در آیه نام می برد و آنها را انحراف حکم برای قاضی می شمارد مانند ، جانبداری نکردن از خائن ، که شاه بیت این معما و موضوع است که طرح نموده است و تمام معضلات اجتماعی دقیقا از این ناحیه شروع می شود که حقی نا حق شده و حکمی به باطل انجام پذیرد .

در قسامه یا قسم یاد کردن چون دیگر قسم را به ذات مقدس خداوند باید یاد کرد دیگر هر چند نوعی حق الناس زیر پا گذاشته شده آنهم از طرف شخص بنظر میرسد که حق الله شده باشد ، در صورتی که مجازات چنین انسانهایی را خداوند بسیار سنگین و غیر قابل تحمل از دیدگاه بشری بیان می کند و عذابهای متذکر آن این چینین است ، ریختن مس گداخته شده در حلقوم چنین انسانی که قسم دروغ خورده است  و دنیای این آدم را خداوند مسطوری نموده و می پوشاند اما همین خدای ستار العیوب وعده عذاب سنگین را نوید میدهد ، و از طرفی هم در کنار وعده های عذاب خدا وند بر داشتن ایمان و عمل صالح تاکید فراوان دارد و پاداش چنین ایمان و عمل صالحی را نیز جنت خویش قرار داده است ، راستی کسی که ایمان به خدا داشته باشد و همواره عمل صالح انجام دهد می توان گفت که این شخص دچار بی عدالتی و انصاف و امر نا حقی شود ؟ مسلما راههای گریز از باطل همانا ایمان به خداست که هم اقرار است و هم اعتقاد به قلب و هم عمل صالح این راهها به کرات در قرآن بیان شده و از روی سادگی آن گاه از دیده ها پنهان می ماند و به نظر نمی آید ، اما آنچه که توضیح آن لازم می اید این است که همه ما در قالب ایمان به خداوند بیان زیبایی را از خود داریم اما بروز عینی آین ایمان در رفتارهای ما هست که متجلی می شود ، بنظر می رسد که همه این ایمان در مرحله عمل لنگ میزند و صاحب به اصطلاح ایمان را در چنین مواردی به رسوایی می کشد ، پس بیان ساده از قرآن در آیه به آیه های نورانی این کتاب هویداست اما یافتن و دست یازیدن به آن بسیار سخت و در بسیاری از موارد غیر ممکن می نماید ، دست یافتن به ایمان حقیقی و واقعی حق تک تک افراد بشر می باشد و این حق تلاش برای رسیدن را مطلبد و هر کسی خود ضامن این رسیدن و نرسیدن است .

برای رسیدن به حق واقعی باید مسیر حرکت انسان در جهت دست یافتن به ژرفای عمیق و پر معنای قرآن باشد بنا به گفته خود قرآن که تنها مسیر و راه قرآن است که حق است و لاغیر و مسیر مطهر این رسیدن در این مدت گذشته از نزول وحی بقدری روشن و معین و بیّن است که نیازی به اثبات آن نیست با اندک مطالعه در این زمینه حق نزول 1400 ساله این کتاب به وضوح دیده می شود و خود این کتاب آرشیو یا لوح محفوظ جهان هستی است که به دور از هر نوع (( انکاری )) با وجود شاهدان به (( حق الیقین )) خواهد رساند ، حقی که هیچ نقطه ابهامی ندارد و علمی که هرگز به شک نمی انجامد و مطابق واقع بوده و تاکید بر حق دارد ، کتابی که به حق نازل شده یعنی از هر گونه باطلی مصون می باشد چون از سر چشمه حق است و در نزول آن نیز کمال دقت انجام پذیرفته و در رسیدن آن نیز به مردم از پاک ترین انسانها بهره گرفته شده که از هر باطلی مصون می باشند

خدایا ایمان ما را مانند کتاب استوارت محکم بدار

 



  • کلمات کلیدی :
  • مرزلن ::: پنج شنبه 89/2/16::: ساعت 3:29 عصر

     

    بسم الله الرحمن الرحیم

    الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِن دِیَارِهِمْ بِغَیْرِ حَقٍّ إِلَّا أَن یَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لَّهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِیَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ یُذْکَرُ فِیهَا اسْمُ اللَّهِ کَثِیرًا وَلَیَنصُرَنَّ اللَّهُ مَن یَنصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ

    همان کسانى که بناحق از خانه‏هایشان بیرون رانده شدند [آنها گناهى نداشتند] جز اینکه مى‏گفتند پروردگار ما خداست و اگر خدا بعضى از مردم را با بعض دیگر دفع نمى‏کرد صومعه‏ها و کلیساها و کنیسه‏ها و مساجدى که نام خدا در آنها بسیار برده مى‏شود سخت ویران مى‏شد و قطعا خدا به کسى که [دین] او را یارى مى‏کند یارى مى‏دهد چرا که خدا سخت نیرومند شکست‏ناپذیر است. 40 حج

    لاَ تَقُمْ فِیهِ أَبَدًا لَّمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوَى مِنْ أَوَّلِ یَوْمٍ أَحَقُّ أَن تَقُومَ فِیهِ فِیهِ رِجَالٌ یُحِبُّونَ أَن یَتَطَهَّرُواْ وَاللّهُ یُحِبُّ الْمُطَّهِّرِینَ 108توبه

    هرگز در آن جا مایست چرا که مسجدى که از روز نخستین بر پایه تقوا بنا شده سزاوارتر است که در آن [به نماز] ایستى [و] در آن مردانى‏اند که دوست دارند خود را پاک سازند و خدا کسانى را که خواهان پاکى‏اند دوست مى‏دارد 108 توبه

    وَرَفَعَ أَبَوَیْهِ عَلَى الْعَرْشِ وَخَرُّواْ لَهُ سُجَّدًا وَقَالَ یَا أَبَتِ هَذَا تَأْوِیلُ رُؤْیَایَ مِن قَبْلُ قَدْ جَعَلَهَا رَبِّی حَقًّا وَقَدْ أَحْسَنَ بَی إِذْ أَخْرَجَنِی مِنَ السِّجْنِ وَجَاء بِکُم مِّنَ الْبَدْوِ مِن بَعْدِ أَن نَّزغَ الشَّیْطَانُ بَیْنِی وَبَیْنَ إِخْوَتِی إِنَّ رَبِّی لَطِیفٌ لِّمَا یَشَاءُ إِنَّهُ هُوَ الْعَلِیمُ الْحَکِیمُ  100 یوسف

    اقامه حق : حق اقامه می شود مثل نماز ،‌نماز اقامه می شود ،‌خوانده نمی شود ، برپا می شود ، این حکم الهی است

    اما در باب حق این اقامه به چه صورت انجام می گیرد ؟‌حق جاری است در جهان هستی و در همه خلقت و این به چند جهت است اول اینکه خدا خود حق است ،بنابراین همه خلقت او جز حق نیست ،‌ثانیا اگر زندگی بی حق را تصور کنیم به جاری بودن آن بیشتر پی می بریم حق ستون، بودن وماندن جهان هستی است زیرا بی این ستون همه چیز به هم می ریزد .حق مطلق خدا است ، همه افعال او حق است هر چه از خداوند به جهان میرسد حق است ،‌وبرای اینکه در جهان جریان همیشگی داشته باشد اسباب و وسایلی نیاز دارد مانند انسان وطبعیت ،‌احقاق حق همواره در دنیا توسط اسباب و علل صورت می پذیرد ، این احقاق حق همیشگی است و در همه جا ، اگر بدترین شرایط را در نظر بگیریم باز وسایل دنیوی ره به سوی احقاق  حق دارند چنان که هفت سال قحطی در مصر ره به سوی حق وصل فرزندی به پدر گشت .

    میزان در حق ؟ حق تعیین حق ؟‌آن معیار که فرا سوی آن ناحق است ؟ اینها چیست ؟ ‌فطرت پاک انسان میزان و معیار حق است و هر چقدر این فطرت پاکتر باشد معیار بودن آن ارزشمند تر است چنان که می بینیم برای میزان  حق بودن یا ناحق بودن معصومین به واسطه فطرت پاکشان مورد توجه قرار گرفتند .

    در درک حق بودن یک حادثه همان بس که به  فطرت پاک رجوع شود ،‌فطرتی که به سوی حق مطلق نظاره گر است ... حق در همه هستی جاری است و وجود انسان مظروفی است که به تناسب اندازه خود از آن سود می گیرد، کسی که در پی حق باشد به میزان تلاش خود به این حق میرسد به این دلیل است که خداوند می فرماید ما از هر کسی به میزان توانش انتظار داریم ولی حد این میزان را تعین نمی کند چون تلاش هر آدمی حد و میزان توانایی او است برای  رسیدن به حق ،‌برای احقاق حق، خدا همیشه انسان را همراهی می کند واسباب وعلل را در اختیارش می گذارد آیه 40 سوره حج، که خدا حتی برای احقاق حق مومنین وسیله جنگ را نیز برایشان  نهاده است .

    از هر کس سوال شود حق چیست چنان وجودش به قلیان می افتد که گویی همه ذرات بدنش به این سوال پاسخ میدهد ولی وقتی قرار به تعریف کلامی باشد زبان بسته می شود و قلم از نوشتن باز می ماند هر انسانی خود تعریفی است از حق بدون بیان .

    همه چیز در دنیا آبستن حق است اگر به دیده حق نگرانه به آن نگریسته شود .



  • کلمات کلیدی :
  • مرزلن ::: شنبه 89/2/4::: ساعت 2:10 عصر

    بسم الله الرّحمن الرّحیم

    آیات : 180 بقره ، 19 ق

    کُتِبَ عَلَیْکُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ إِن تَرَکَ خَیْراً الْوَصِیَّةُ لِلْوَالِدَیْنِ وَالْأَقْرَبِینَ بِالْمَعْرُوفِ حَقّاً عَلَى الْمُتَّقِینَ (180)

    وَجَاءَتْ سَکْرَةُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ ذلِکَ مَا کُنتَ مِنْهُ تَحِیدُ (19)

    واژگان :

    کتب علیکم : نوشته شد بر شما ، ثبت گردید بر شما

    حضر : حاضر شد ، فرا رسید

    ترک خیرا : اگر مالی به جا گذاشت

    سکره الموت : نوعی اغماء در مقدمات مرگ که بر اثر فشار مرگ دست می دهد

    تحید : می گریختن

    وصیت حق مسلم هر انسانی است نقش وصیت زمانی مطرح می شود که بحث از مرگ به میان آید اما از این پدیده چه کسانی به واقع استقبال میکنند و چه کسانی از مرگ می ترسند ؟ و ترس از مرگ در واقع درک نکردن جهان هستی است که کل جهان هستی فنا پذیر است و انسان نیز به طبع چون پدیده ای از جهان هستی است فنا پذیر می باشد .

    تا وقتی کسی زنده است صاحب حقوقی است با دیگران اما هنگام مرگ و وداع این دنیا تنها حقوق او بر گردن دیگران ارث اوست ، گفته می شود که ارث مقوله ای است که باید از آن به بهترین وجه هم برای احقاق حق هر کس استفاده شود و هم چنین احقاق حقوق خود فرد ، وصیت افراد باید عقلایی باشد تا اینکه سبب جریحه دار شدن احساسات وارثان نگردد و به واقع باید محاسبات تقسیم ارث دقیق و از روی عقل باشد تا حقی از کسی ضایع نشود زیرا خود ارث ضابطه مند است ، حق مرده از اموال خویش در حدود( یک سوم از مال) که در عهده خود شخص و برای مصارف آنچه که خود مرده در نظر دارد مصرف میگردد و برای همین گفته شده که باید عقلایی باشد یک سوم مال هر فرد را می توان برای امور خیریه و یا فامیل بی بضاعتی که در خاندان هست و یا آنچه را که خود شخص وصیت نموده مصرف نمود لذا به سادگی قابل درک است که هر فردی بعد از مرگ نیز حقوق و اختیاراتی دارد پس نمیتوان گفت که شخص مرده کاملا منقطع از زندگی است بلکه امور خیر اون شخص بعد از مرگ تا سالیان دراز هم پا بر جا میماند این همه رحمت و نعمت در مرگ رو کدوم مکتبی میتواند پایه گذار بوده باشد ، به خوبی درک می شود فردی که عمر خود را زحمت کشیده و برای خود و خانواده کسب روزی کرده در هنگام حیات اختیار همه مال و پس از مرگ خویش نیز یک سوم از مال خویش را صاحب اختیار باشد ، اختیار و حقوق یک فرد به راستی در اسلام و دین مبارک رسول خدا به زیبایی تعریف شده و در هیچ یک از ادیان الهی نیز به این تکمیلی بحث نگردیده .

    آیه بر شایسته بودن وصیت از جهت مال و ثروت نیز اشاراتی دارد و از مال با تعبیر زیبای (( خیر )) را می توان فهمید که فی حد النفسه ثروت بد نبوده و نحوه استفاده از ثروت در تعریف خوب و یا بد آن تاثیر گذار است و ابتدا به ساکن مهم است که بدانیم ثروت را خیر می داند و چنانچه این ثروت در مسیر منافع فردی و اجتماعی به طور احسنت خرج شود خیر و در غیر این صورت نمی توان برای ثروت تعبیر خیر را در نظر داشت .

    از طرفی نیز این خیر را برای متقین دانسته و مشخص می شود بقدری دارای منافع فردی و اجتماعی متفاوت و مفید هست که حکم وصیت تا مرز حکم یه امر واجب پیش می رود و اهمیت وصیت و حق هر فرد چنان بروز می کند که از یک امر مستحب یک امر و حکم تقریبا واجب میتوان برداشت نمود ، پس وقتی مرگ یک امر حق و مسلم از باور انسان خارج می شود و انسان آنرا باور نداشته باشد این سکره مرگ مانند لولی مستی که جز نا آرامی و اضطراب شدید چیز دیگری نصیب  روح انسان نمی کند  دامن گیر انسان می شود ، پس امر مرگ حق را باید باور داشت و با همه آن کنار آمد و آنرا قبول نمود و این هجرت موقت را باید برایش تحلیلی به حق داشته و بپذیریم که این دنیا آزمایشگاهی است برای راه یابی انسان به حق واقعی خویش ، اما قید حق نشان می دهد که خداوند از طرح مرگ در بین انسانها منظوری را دنبال می کند و چون این دنیا آزمایشگاه است در نظر بندگان این آزمایشگاه زینت داده می شود و به لذایذ دنیا آغشته تا ما از مرگ کراهت داشته باشیم و بترسیم و کسانی که این لذتهای آنی رو می چشند چشم بر واقعیت مرگ می بندند و دنیا را جاودانه می بینند و به لذایذ آن مشغول.

    خدایا لذت درک مفاهیم عالیه قرآنی را از ما دریغ مفرما



  • کلمات کلیدی :
  • مرزلن ::: پنج شنبه 89/1/19::: ساعت 1:23 عصر

    <   <<   16   17   18   19   20   >>   >

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ