بسم الله الرحمن الرحیم
بهانه آوردن گروهی برای فرار از مرگ که حق است و آگاهی خدا از دلها
ثُمَّ أَنزَلَ عَلَیْکُم مِّن بَعْدِ الْغَمِّ أَمَنَةً نُّعَاسًا یَغْشَى طَآئِفَةً مِّنکُمْ وَطَآئِفَةٌ قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنفُسُهُمْ یَظُنُّونَ بِاللّهِ غَیْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجَاهِلِیَّةِ یَقُولُونَ هَل لَّنَا مِنَ الأَمْرِ مِن شَیْءٍ قُلْ إِنَّ الأَمْرَ کُلَّهُ لِلَّهِ یُخْفُونَ فِی أَنفُسِهِم مَّا لاَ یُبْدُونَ لَکَ یَقُولُونَ لَوْ کَانَ لَنَا مِنَ الأَمْرِ شَیْءٌ مَّا قُتِلْنَا هَاهُنَا قُل لَّوْ کُنتُمْ فِی بُیُوتِکُمْ لَبَرَزَ الَّذِینَ کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقَتْلُ إِلَى مَضَاجِعِهِمْ وَلِیَبْتَلِیَ اللّهُ مَا فِی صُدُورِکُمْ وَلِیُمَحَّصَ مَا فِی قُلُوبِکُمْ وَاللّهُ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ 154آل عمران
سپس [خداوند] بعد از آن اندوه آرامشى [به صورت] خواب سبکى بر شما فرو فرستاد که گروهى از شما را فرا گرفت و گروهى [تنها] در فکر جان خود بودند و در باره خدا گمانهاى ناروا همچون گمانهاى [دوران] جاهلیت مىبردند مىگفتند آیا ما را در این کار اختیارى هست بگو سررشته کارها [شکستیا پیروزى] یکسر به دستخداست آنان چیزى را در دلهایشان پوشیده مىداشتند که براى تو آشکار نمىکردند مىگفتند اگر ما را در این کار اختیارى بود [و وعده پیامبر واقعیت داشت] در اینجا کشته نمىشدیم بگو اگر شما در خانههاى خود هم بودید کسانى که کشته شدن بر آنان نوشته شده قطعا [با پاى خود] به سوى قتلگاههاى خویش مىرفتند و [اینها ] براى این است که خداوند آنچه را در دلهاى شماست [در عمل] بیازماید و آنچه را در قلبهاى شماست پاک گرداند و خدا به راز سینهها آگاه است (154) آل عمران
یَوْمَئِذٍ یُوَفِّیهِمُ اللَّهُ دِینَهُمُ الْحَقَّ وَیَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ الْمُبِینُ 25 نور
آن روز خدا جزاى شایسته آنان را به طور کامل مىدهد و خواهند دانست که خدا همان حقیقت آشکار است (25)
قرار گرفتن دو واژه حق و مرگ بسیار هولناک است چرا که تنها زمانی که حق به راستی شکوفا می شود و گریزی از آن نیست به هنگام مرگ است و تنها اعمال ماست که گویای همه چیز می باشد . و این چنین است که انسانها مدام برای فرار از مرگ بهانه می آورند .
آیه بسیار زیبا شروع می شود " خداوند بعد از آن اندوه آرامشی بصورت خواب سبکی بر شما فرو فرستاد " در این ایه خداوند از کلمه انزل استفاده می کند که این خود بر زیبایی و معنای آیه می افزاید . چرا که انزل از مصدر نزول به معنای فرستادن چیزی از آسمان می باشد . آسمان مایه رحمت است و هر آنچه را که خداوند نازل کند زیباست . از دیگر نکات آیه این است که خداوند متعال حتی در لحظات سختی هم در کنار ماست حتی بیشتر از گذشته و از آنجایی که بسیار مهربان است خیلی زود از طریقی دیگر آرامش را نصیبمان می کند و این چنین است که ما در مرگ عزیزانمان بعد از چندی به آرامش می رسیم .
از نکات دیگر آیه زمان فرا رسیدن مرگ است که از آن گریزی نیست . هر چند در روایات آمده است که انجام برخی امور می تواند باعث تاخیر در مرگ انسان شود . اما مگر این تاخیر تا چه اندازه است مگر نه اینکه ما مسافری بیش نیستیم که بالاخره باید بار سفر ببندیم و به نزد معبود خویش برگردیم . دیدار معبود زیباست اما همه ما از آن می ترسیم که اگر دقیق تر نگاه کنیم ما از خودمان می ترسیم نه از معبودمان که هر انچه کردیم خودمان با خودمان انجام دادیم . مرگ پایان راه نیست که آغازی دوباره است و آنچه که خدا پرستان را از مادّى ها جدا مى سازد، بینش آنان در مورد مسأله مرگ است; موحّدان مرگ را تولّدى دوباره مى دانند و آن را آغاز حیاتى جدید مى شمارند و از نظر آنان مرگ جز انتقال از خانه اى به خانه دیگر نیست که از قفس دنیا آزاد مى شوند و به جهان گسترده آخرت گام مى گذارند، ولى مادّى ها، مرگ را پایان همه چیز مى دانند، و از این رو حاضر نیستند خود را قربانى ارزش هاى بزرگ کنند یا قربانى بدهند، مگر تحت فشار قرار گیرند، اما خداپرستان از کشتن و کشته شدن در راه خدا باکى ندارند، ایثار مى کنند، از جان و مال مایه مى گذارند و فقط از خدا مى ترسند.
از همین جاست که در مى یابیم تا چه اندازه ایمان به معاد، در تکامل انسان مؤثر است. هیچ ایمان و عقیده اى بعد از توحید، به اندازه معاد در تکوین شخصیت انسان، دخیل نیست و همه انبیا مبعوث شدند تا به این دو مطلب دعوت کنند، بى جهت نیست که به ما سفارش فراوان کرده اند که بسیار به یاد معاد باشیم
نکات آیه
خداوند در اوج حوادث تلخ، بهدلهاى مؤمنان آرامش مىبخشد
در بند خود بودن، مایهى بد گمانى به وعدههاى الهى است
حتّى در شرایط بحرانى و شکستها نیز به خدا و وعدههاى او سوءظن نبرید
افراد ضعیف الایمان، شکست خود را به عدم نصرت الهى نسبت مىدهند
از مقدّرات حتمى، امکان فرار نیست
اعتقاد به مقدّرات حتمى پروردگار، به انسان آرامش مىدهد.
حوادث تلخ و شیرین، تنها برای امتحان ماست وگرنه خداوند همهى روحیهها و افکار را از قبل مىداند
به نام خدا
أُوْلَئِکَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَّهُمْ دَرَجَاتٌ عِندَ رَبِّهِمْ وَمَغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ کَرِیمٌ (4)انفال
آنان هستند که حقا مؤمنند براى آنان نزد پروردگارشان درجات و آمرزش و روزى نیکو خواهد بود (4)
کَمَا أَخْرَجَکَ رَبُّکَ مِن بَیْتِکَ بِالْحَقِّ وَإِنَّ فَرِیقًا مِّنَ الْمُؤْمِنِینَ لَکَارِهُونَ (5) همان گونه که پروردگارت تو را از خانهات به حق بیرون آورد و حال آنکه دستهاى از مؤمنان سخت کراهت داشتند (5) انفال
وَالَّذِینَ آمَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَاهَدُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَالَّذِینَ آوَواْ وَّنَصَرُواْ أُولَئِکَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَّهُم مَّغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ کَرِیمٌ (74) کسانى که ایمان آورده و هجرت کرده و در راه خدا به جهاد پرداخته و کسانى که [مهاجران را] پناه داده و یارى کردهاند آنان همان مؤمنان واقعىاند براى آنان بخشایش و روزى شایستهاى خواهد بود (74)
انفال
وَإِن یَکُن لَّهُمُ الْحَقُّ یَأْتُوا إِلَیْهِ مُذْعِنِینَ (49) و اگر حق به جانب ایشان باشد به حال اطاعت به سوى او مىآیند (49) نور
ذَلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَأَنَّ مَا یَدْعُونَ مِن دُونِهِ الْبَاطِلُ وَأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْعَلِیُّ الْکَبِیرُ (30)این[ها همه] دلیل آن است که خدا خود حق است و غیر از او هر چه را که مىخوانند باطل است و خدا همان بلندمرتبه بزرگ است (30) لقمان
وَیَرَى الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ الَّذِی أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ هُوَ الْحَقَّ وَیَهْدِی إِلَى صِرَاطِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ (6) کسانى که از دانش بهره یافتهاند مىدانند که آنچه از جانب پروردگارت به سوى تو نازل شده حق است و به راه آن عزیز ستوده[صفات] راهبرى مىکند (6) سبا
همان طور که قبلا گفته شد یکی از معانی حق درست است ، مومنانی که ایمان واقعی دارند و به حق مومن هستند ، راه مستقیم را طی می کنند و می توانند میزانی برای کارهای نیک، و انسانهای دیگر باشند این انسانها به مراتبی دست پیدا می کنند که نه تنها نمونه آشکار انسان مخلص می شوند برای خود نیز ویژگیهایی کسب می کنند که حائز اهمیت است این ویژگیها از یک سو پاداشی است برای حق بودن انان ، از سوی دیگر حقی است که به مرور به آن دست پیدا می کنند( هدایای الهی ).... در آیات ذیل به چند ویژگی و پاداش اشاره شده است ، آیه 4 سوره انفال که این انسانها شایسته درجات و آمرزش و روزى نیکو شدند ،
1- درجات ، درجه ها ، چون درجه در این جا جمع ذکر شد نشان دهنده این موضوع است که درجه ها وجود دارد نه درجه که این امر بارها در قران اشاره شده است این مومنین به درجات می رسند یعنی پس از طی یک درجه به درجه دیگر می رسند واین درجات را با عمل خویش لطف خدا می پیمایند ( هم پاداش و هم ویژگی )
2- آمرزش : هر انسانی در طول زندگی خود (به جز معصومین) دچار خطا و گناه می شوند ویکی از مهمترین درخواست های انسان از خداوند رسیدن به آمرزش پروردگار است کسی که به این درجه برسد یعنی به یکی از بزرگترین خواسته های انسانی رسیده این مقام که پاداش نیز هست به مومنانی می رسد که حقا مومن هستند و حق را می پیمایند ،
3- روزی نیکو : روزی نیکو در اینجا به طور عام آمده بنابراین هم روزی دنیوی و هم روزی اخروی را شامل می شود مومنان واقعی به دلیل حق گرایی خود به این پاداش اعظم می رسند که دیگر نگران میزان و حدود و ... روزی خود نباشند وفارغ از این مساله به هدف انسانی فکر کنند بیشتر گناهان از ترس فقر و نداشتن روزی دنیوی نشات می گیرد وقتی کسی به اینی مقام والا می رسد که روزی نیکو از جانب خداوند به دست آوزرد خواه ناخواه دغدغه کمتری خواهد داشت این پاداشی است که خدا به مومنان وعده نموه است
4- رسیدن به خیرات :یکی دیگر از پاداشهایی که خداوند به فرد مومن می دهد و به پیامبر به عنوان اعظم انسانهای مومن عطا فرموده و در ایه 5 سوره انفال به ان اشاره داشته ، رسیدن خیرات به فرد است اگرچه همه انسانها خلاف ان را بخواهند ، انسانی که به درجه مومن بودن رسیده است فرمان و زندگیش دست خداوند است و خداوند بهترین ها را برای او ایجاد می کند حتی اگر خلاف خواست دیگران باشد ، برای رسیدن به آرامش تنها یک راه وجود دارد رسیدن به درجه ایمان
5- اطاعت: یکی از جالبترین و زیباترین نکته در این آیات توجه به این مهم است که برخی از صفات انسان مومن علاوه بر صفت، یک پاداش تلقی می گردد ، مثل اطاعت ، در نظر اول اطاعت تنها یک صفت است که انسانهای مومن به آن درجه رسیده اند در حالی که با کمی تفکر در می یابیم که اطاعت از خداوند مقام والایی است که توسط خداوند به انسانهای مومن داده می شود ( خوبی هیچ انسانی از سوی خود او نیست بلکه پاداشی است که از جانب خداوند به او رسیده ) با توجه به این نکته جای هر گونه تکبر و خودخواهی پس از اعمال نیک مسدود می گردد ، هیچ انسانی به خاطر خوب بودن نباید مغرو گردد و یا بر خدا منت بگذارد که اگر نبود عطای خداوند انسان به مقام بندگی نمی رسید ( هیچ بودن انسان چقدر زیبا آشکار می گردد .) اگر کسی به راه حق باشد وحق بر او آشکار شود محال است راه و مسیری را جز طاعت بپیماید بنابراین چراغ حق هدیه خداوند است که در مسیر انسان نگه می دارد تا با استفاده از ان به اوج مقام بندگی برسد .(49 نور )
6- علم در جهت خداوند : یکی دیگر از مقامات و پاداشهای خداوند برای مومن رسیدن او به مقام علم است انسان عالمی که علم خویش را صرف رسیدن به صراط مستقیم نموده است.(کسانى که از دانش بهره یافتهاند مىدانند که آنچه از جانب پروردگارت به سوى تو نازل شده حق است و به راه آن عزیز ستوده[صفات] راهبرى مىکند ) به درجه ایی از علم ویقین می رسند که می دانند وحی ونبوت از سوی خداوند است ، مشکلی که بسیاری از معاندین را به گمراهی کشید .
به طور کلی علم و دانایی یک پاداش است که خداوند در اختیار انسانها قرار می دهد تا با استفاده از ان به درجات اسفل السافلین نزول نکنند ، هر اهل علمی که دارای این بینش باشد مورد توجه خداوند بوده و دارای یکی از صفات زیبای ایمان و حق است . 6 سبا
به نام خدا
قُلْ إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّیَ الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَالإِثْمَ وَالْبَغْیَ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَأَن تُشْرِکُواْ بِاللّهِ مَا لَمْ یُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَانًا وَأَن تَقُولُواْ عَلَى اللّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ 33 اعراف بگو پروردگار من فقط زشتکاریها را چه آشکارش [باشد] و چه پنهان و گناه و ستم ناحق را حرام گردانیده است و [نیز] اینکه چیزى را شریک خدا سازید که دلیلى بر [حقانیت] آن نازل نکرده و اینکه چیزى را که نمىدانید به خدا نسبت دهید (33)
فَوَقَعَ الْحَقُّ وَبَطَلَ مَا کَانُواْ یَعْمَلُونَ 118 اعراف
پس حقیقت آشکار گردید و کارهایى که مىکردند باطل شد
وَإِذْ یَعِدُکُمُ اللّهُ إِحْدَى الطَّائِفَتِیْنِ أَنَّهَا لَکُمْ وَتَوَدُّونَ أَنَّ غَیْرَ ذَاتِ الشَّوْکَةِ تَکُونُ لَکُمْ وَیُرِیدُ اللّهُ أَن یُحِقَّ الحَقَّ بِکَلِمَاتِهِ وَیَقْطَعَ دَابِرَ الْکَافِرِینَ7انفال [به یاد آورید] هنگامى را که خدا یکى از دو دسته [کاروان تجارتى قریش یا سپاه ابوسفیان] را به شما وعده داد که از آن شما باشد و شما دوست داشتید که دسته بىسلاح براى شما باشد و[لى] خدا مىخواستحق [=اسلام] را با کلمات خود ثابت و کافران را ریشهکن کند7
أَمْ یَقُولُونَ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ کَذِبًا فَإِن یَشَأِ اللَّهُ یَخْتِمْ عَلَى قَلْبِکَ وَیَمْحُ اللَّهُ الْبَاطِلَ وَیُحِقُّ الْحَقَّ بِکَلِمَاتِهِ إِنَّهُ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ 24 شوری آیا مىگویند بر خدا دروغى بسته است پس اگر خدا بخواهد بر دلت مهر مى نهد و خدا باطل را محو و حقیقت را با کلمات خویش پا برجا مىکند اوست که به راز دلها داناست 24
حرم : محروم کردن ، ممنوع کردن ، تحریم کردن
فواحش : مطلب بیش از حد معمول ، قبیح بودن ، سرزنش کردن ،زشت ،بد ، قبیح ، بد اخلاق
ظهر : آشکار شدن
بطن : مخفی ،پنهان
الاثم : گناه ، خطا
بغی : عصیان کرد ،تجاوز کرد ،ظلم
در مقابل حق چند واژه در آیه 33 الاعراف قرار گرفته ، یا چند صفت ا- فواحش 2- الاثم 3- بغی
نتیجه: کسی که حق را فهمیده و در صراط آن قرار گرفته از این صفات دور است
این صفات از سوی خداوند حرام شده است و در کنار صفات و بدیهای دیگر قرار گرفته الف –شرک به خدا
ب- نسبت دادن چیزی که نمی دانند به خدا
در آیه ایی از سوره نساء خداوند می فرمایند هر گناهی جز شرک بخشیده می شود و این نشانه بزرگی گناه شرک است ،حال گناهانی که در کنار شرک به خدا قرار گرفته است به همان اندازه بزرگ است پس این سه صفت هم به اندازه شرک قبیح است ، اصلا هر گناه و فواحشی خود شرک است .(آیا گناه بخشیده می شود ؟)
واژه دیگری که در مقابل حق قرار می گیرد باطل است(فَوَقَعَ الْحَقُّ وَبَطَلَ )، وقتی حق آشکار شود خود به خود باطل از بین میرود، یعنی فضای سیاه با سفیدی حق پر می شود، ما با اعمال حق خود قدمی برای نابودی باطل برمی داریم هر چند که کوچک باشد و اگر همه این تلاش را انجام دهند باطل زودتر به حق تبدیل می شود .و در این راه نظر خداوند و کمک خداوند را نمی توان نادیده گرفت ، خداوند به حق و جانبداری از حق و در حذف باطل کمک می کند .اگر ما قدمی در رسیدن به حق برداریم از یاوری خداوند بهره مند می شویم و خداوند در این راه به انسان کمک می کند (وَیَمْحُ اللَّهُ الْبَاطِلَ وَیُحِقُّ الْحَقَّ بِکَلِمَاتِهِ )ناامیدی از رسیدن به حق و عدم تلاش در راه آ ن نشانه عدم اعتماد کامل به خداوند و عدم توکل به خدا است، در نتیجه عدم شناخت خدا است ،که باید در توحید انسان شک شود . این سلسله ایی است که به هم پیوسته است .
انسان مومن ویکتا پرست به میزان عدم شرک و یکتا پرستی خود به رسیدن به حق و توکل به خداوند ایمان دارد .هر چقدر این اصل اولیه دین را تقویت کنیم به طور پیوسته باقی علم اخلاق هم تقویت می شود و انسانی راه روی حق ومتوکل و عادل ودوستدار حق قدم در جان حق خداوند می نهد .
از انجا که انسان عالم به غیب نیست گاهی در تلاش است نفعی دنیایی به دست آورد و در ظاهر هم خیال می کند حق ان است که چیز بیشتری به دست آورده شود ولی درستی حق (حق حق ) ان چیزی نیست که انسان تصو می کند بلکه چیزی است که باید باشد و با انجام آن حقی ثابت می شود اگر چه به ظاهر به نفع مادی نرسد، بین حق واقعی و خواست انسان همیشه پیوستگی وجود ندارد بلکه گاهی افتراقی وجود دارد که از منظر چشم انسان پوشیده است این حقی که خداوند ثابت می کند شاید تنها سودش به یک نفر نرسد و عده زیادی را بهره مند سازد(وَیَقْطَعَ دَابِرَ الْکَافِرِینَ )، در جایی که ما تنها نفع خود را می خواهیم خداوند به خیر بزرگتری نظر دارد ، و هر چه ما از گناهانی که در بالا گفته شد دوری کنیم پرده های جهل بیشتر از روی چشم ما برداشته می شود و ما به حقیقت حق خداوند بهتر آگاه می شویم .
عدول از هر حق خدا دادی باعث سه کار مهم میشود، فقط باید حوصله و صبر کرد و این مراحل را دید شاید این مراحل خداوندی به فوریت انجام نپذیرد که خودش قابل توجه هست این سه کار را خداوند در مقابل حقوق پایمال شده انجام میدهد
1- مهر گذاشتن بر دل انسانهایی که حقی را نا حق میکنند که نمونه های بارز آن را دیدیم و شنیدیم
2- محو نمودن کامل باطل و از بین بردن آن که این وعده خداوند است و قابل انجام که این نیز بسیار دیده و شنیده شده
3- بروز حقیقت و حق بعد از محو باطل و پیروزی حق بر باطل است که خوشبختانه نمونه های آن نیز هم شنیده و هم دیده شده
سلام بر اهل هدایت
اگر خدا میخواست همه هدایت می شدند
ادامه عناوین هدایت
عناوین هدایت
[عناوین آرشیوشده]
بازدید دیروز: 48
کل بازدید :265379
بررسی آیات صبر در قرآن
بررسی آیات علم در قرآن
بررسی آیات عدل در قرآن
بررسی آیات اخلاص در قرآن
بررسی آیات قسم در قرآن
برسی آیات توکل در قرآن
بررسی آیات حق در قرآن
بررسی آیات هدایت در قرآن

متن قرآن
متن کامل قرآن
مرکز جهانی اطلاع رسانی آل بیت
دانشنامه موضوعی قران
نمایش کامل قرآن با امکانات جستجو
دسترسی به قرآن
تفسیر المیزان
تفسیر نمونه
قرآن با دو ترجمه
قرآن-حافظ- مولوی-سعدی- شاهنمامه