گفتگو با دانشمند در زباله دان، از گفتگوی با نادانان بر پشتیهای زربفات بهتر است . [امام کاظم علیه السلام]
نُّورٌ عَلَى نُورٍ (یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَن یَشَاء)

                                          بسم الله الرحمن الرحیم

 

وَآتَیْنَا مُوسَى الْکِتَابَ وَجَعَلْنَاهُ هُدًى لِّبَنِی إِسْرَائِیلَ أَلاَّ تَتَّخِذُواْ مِن دُونِی وَکِیلًا 2

و کتاب آسمانى را به موسى دادیم و آن را براى فرزندان اسرائیل  رهنمودى گردانیدیم که زنهار غیر از من

کارسازى مگیرید (2) اسری

 رَّبُّکُمْ أَعْلَمُ بِکُمْ إِن یَشَأْ یَرْحَمْکُمْ أَوْ إِن یَشَأْ یُعَذِّبْکُمْ وَمَا أَرْسَلْنَاکَ عَلَیْهِمْ وَکِیلًا 54

پروردگار شما به [حال] شما داناتر است اگر بخواهد بر شما رحمت مى‏آورد یا اگر بخواهد شما را عذاب مى‏کند

و تو را بر ایشان نگهبان نفرستاده‏ایم (54) اسری

 إِنَّ عِبَادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطَانٌ وَکَفَى بِرَبِّکَ وَکِیلًا 65

در حقیقت تو را بر بندگان من تسلطى نیست و حمایتگرى [چون] پروردگارت بس است (65)اسری

وَمَا اخْتَلَفْتُمْ فِیهِ مِن شَیْءٍ فَحُکْمُهُ إِلَى اللَّهِ ذَلِکُمُ اللَّهُ رَبِّی عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَإِلَیْهِ أُنِیبُ 10

و در باره هر چیزى اختلاف پیدا کردید داوریش به خدا [ارجاع مى‏گردد] چنین خدایى پروردگارمن است

بر او توکل کردم و به سوى او بازمى‏گردم (10)شوری

 

تا بداینجا مباحث مختلفی از توکل مطرح شده و ما نیز فهمیدیم که منظور  از توکّل سپردن کارها به خدا،

و اعتماد بر لطف اوست ، بدیهى است هر قدر وکیل توانایى و آگاهی بیشتری داشته باشد شخص موکّل

احساس آرامش بیشترى مى کند، و از آنجا که علم خدا بى پایان و تواناییش نامحدود است هنگامى که 

 انسان توکّل بر او مى کند آرامش فوق العاده احساس مى کند، در برابر مشکلات و حوادث مقاوم مى شود .

 حال در ادامه می خواهیم به این نکته بپردازیم که وکالت پیامبران بر انسان تا چه میزان است ؟

آیا با توجه به آیات مطرح شده اصلاً وکالتی از سوی پیامبران بر انسان هست یا نه ؟

معنای وکالت و ولایت

وکالت : قراردادی است که با اراده طرفین منعقد میشود که بموجب آن یکی از طرفین طرف دیگر را برای

انجام امری نایب خود می‌نماید.

 ولایت : ریشه ى لغوى ولایت، «وَلْىْ» به معناى قرب، اتّصال و پیوند دو یا چند شىء است و معنای اصلی 

 این کلمه قرارگرفتن چیزی در کنار چیز دیگر است به نحوی که فاصله‌ای در کار نباشد.

خداوند در کلیه آیات ذکر شده می فرماید : ای پیامبر وکیل مردم نیستی و ترا نشاید که عهده دار و اختیار

 دار آنان باشی و ما ترا نفرستاده ایم که وکیل مردم باشی. تو فقط وظیفه ات را که ابلاغ رسالت است برسان

و ما خود برای کارگزاری و کفالت امور مردم کافی هستیم.

حال این سوال مطرح می شود که وقتی خداوند وکالت بر امور مردم را از رسول خود، سلب می کند

 و  ایشان را ازنزدیک شدن به آن به هر بهانه ای بر حذر می دارد،  آیا مسلمانان نباید از خود بپرسند،

چگونه چنین خدائی ممکن است، اشخاص دیگری را وکیل مردم قرار داده باشد؟

 و اما در بحث ولایت :

آیاتى در قرآن کریم داریم که ولایت را منحصر به خداوند می‌‏داند، و بدون هیچ گونه استثنائى،ولایت را از آن

 خدا قرار می‌‏دهد. مانند آیات زیر:

و ما لکم من دون الله من ولى و لا نصیر» (آیه 107، از سوره 2: بقره و آیه 22 از سوره عنکبوت: 29، و آیه 31

از سوره 42: شورى)

و از براى شما غیر از خداوند، هیچ صاحب ولایتى، و هیچ یار و معینى نیست‏.

در تمام این آیات می‌‏بینیم که ولایت از صفات مختصه خداوند ذکر شده است

اما از طرفی

می‌‏بینیم در آیاتى ولایت را به غیر خدا هم نسبت می‌‏دهند مانند :

و ان تظاهرا علیه فان الله هو مولاه و جبریل و صالح المؤمنین و الملائکة بعد

ذلک ظهیر. (آیه 4 تحریم)

تنها نکته ای که در این جا می توان ذکر کرد این است که ولایت رسول الله و امیر المؤمنین هم به ولایت‏

خداست، و از خداست. ولی سوال اینجاست که ولایت دیگران بر انسان آیا درست است یا نه ؟ و

 آیا ولایت فقیه معنایی پیدا می کند؟

و اما نکات مهم آیات :

1- تمامی کتب آسمانی از طرف خداوند ارسال شده است

2- این کتب آسمانی فقط برای هدایت و اتمام حجت است

3- هر کسی که می خواهد وکیل انسان باشد باید نسبت به وجود خود و

خداوند آکاهی کامل داشته باشد

4- همه آنچه رخ می دهد به مصلحت ماست حتی وعده های عذابی که

در قرآن ذکر شده

5- وکالت تنها از آن خداست و حتی پیامبر هم نمی تواند بر انسان وکالت

داشته باشد

6-اگر می خواهیم شیطان بر ما تسلط نداشته باشد باید به خداوند توکل کنیم

7- وکالت خداوند بر انسان برابر است با نگهبانی او بر ما

 

 



  • کلمات کلیدی :
  • مرزلن ::: دوشنبه 87/11/14::: ساعت 9:14 صبح

     

    بسم الله الرحمن الرحیم  

    قُلْ یَأَیهَا النَّاس قَدْ جَاءَکمُ الْحَقُّ مِن رَّبِّکُمْ فَمَنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا یهْتَدِى لِنَفْسِهِ وَ مَن ضلَّ فَإِنَّمَا یَضِلُّ عَلَیهَا وَ مَا أَنَا عَلَیْکُم بِوَکیلٍ(108)

    بگو: هان اى مردم ! از ناحیه پروردگارتان دین حق برایتان آمده ، پس هر کس هدایت شود به نفع خود هدایت شده ، و هر کس گمراه شود علیه خود گمراه شده و من مأمور (به اجبار) شما نیستم ((108 یونس 

    فَلَعَلَّک تَارِک بَعْض مَا یُوحَى إِلَیْک وَضائقُ بِهِ صدْرُک أَن یَقُولُوا لَوْ لا أُنزِلَ عَلَیْهِ کَنزٌ أَوْجَاءَ مَعَهُ مَلَکٌ إِنَّمَا أَنت نَذِیرٌ وَ اللَّهُ عَلى کلِّ شىْءٍ وَکیلٌ((12

    شاید (علت ایمان نیاوردن کفار این باشد که) تو پاره اى از آیات را که به سویت وحى شده به ایشان نرسانده اى، ترسیدهاى که بگویند:چرا گنجى بر او نازل نشده ؟ و یا چرا فرشتهاى از طرف خدا با او نیامده ؟ تو فقط بیم دهنده هستى و خداوند نگاهبان و ناظر بر همه چیز است ((12 هود

    إِنَّا أَنزَلْنَا عَلَیْک الْکِتَب لِلنَّاسِ بِالْحَقِّ فَمَنِ اهْتَدَى فَلِنَفْسِهِ وَ مَن ضلَّ فَإِنَّمَا یَضِلُّ عَلَیْهَا وَ مَا أَنت عَلَیهِم بِوَکیلٍ(41)

    ما این کتاب را که بر تو نازل کردیم براى مردم و به حق نازل کردیم ، پس ‍ هر کس از هدایت آن بهره مند شود به نفع خود اوست و هر کس گمراه گردد علیه خود اوست و تو وکیل و مسؤ ول آنان نیستى (41) زمر

     هدایت : ارشاد و راهنمایى ، راهیابی به سوی مقصود ، تکامل و پیشرفت انسان در تمام جنبه های مثبت زندگی ، راهنمایى و ارائه طریقى است که با خیرخواهى و ملاطفت همراه باشد- ضد ضلالت و گمراهی

    تربیت: یعنی شناخت نعمت ، یعنی عدم یأس و نومیدی به هنگام قطع نعمت و عدم غرور و غفلت به هنگام وفور نعمت  

    (دین حق) : اولین قدم تصفیه افکار و اعتقادات است از اعتقادات و باورهای نادرست که منشأ گمراهی انسان است  و جایگزین کردن افکار و اعتقادات سالم و داشتن درک و باور درست از توحید ، ایمان ، قرآن ، نبوت ، معاد ، هدف جهان و نقش انسان (برای وصول به هدایت تشریعی ) .... و تقویت  سالم و خالصانه بعد عبادی و تکلیفی و شرعی (کسانی که ایمان آورده اند خداوند به کمک ایمانشان آنها را هدایت میکند) ، و خالص کردن نیّات از آلودگی (امام صادق میفرمایند : نگهداری عمل از آلودگی به ریا و نیات نادرست مشکل تر از خود عمل است )

    والذین اهتدوا زادهم هدی کسانی که گاهی نخستین هدایت را برداشته اند خدا بر هدایتشان می افزاید (محمّد 17)

    قدم دوم تصفیه جسم و روح از صفات رذیله اخلاقی چون غرور ، غفلت ، ناشکری ، ناشکیبایی ، شهوترانی و حسادت و ... است  و جایگزین کردن فضائل که به معنی رشد و تربیت و پرورش انسان است در مسیر درست . نکته ظریف اینجاست که کیفیت عمل ما نوع تربیت ما را مشخص میکند تربیت نور شناخت و به تبع آن نور هدایت را هر آن پر فروغ تر میکندودر تمام جنبه های زندگی انسان تأثیر گذار و تأثیر پذیر است .

    و یکی از مهمترین درسهایی که درک اینها به ما میدهد که امید و توکل ما فقط فقط باید به خدا باشد . چنانکه در امان ماندن از امیال نفسانى وشیطانى و شر و غفلت و گمراهی و قرار گیری در مسیر هدایت ، بدون توکل برخدا، محال ‏میباشد و این در حالی است که رمز تکامل ، پیشرفت و ترقی انسان در قرار گیری در مسیر هدایت خلاصه میشود    

    توکل خود موجب قرار گرفتن انسان در مسیر هدایت وتکامل که هدف عظیم آفرینش است میشود

    و یکی از مهمترین درسهایی که درک اینها به ما میدهد  اینست که امید و توکل ما فقط فقط باید به خدا باشد . چنانکه در امان ماندن از امیال نفسانى وشیطانى و شر و غفلت و گمراهی و قرار گیری در مسیر هدایت ، بدون توکل برخدا، محال ‏میباشد و این در حالی است که رمز تکامل ، پیشرفت و ترقی انسان در قرار گیری در مسیر هدایت خلاصه میشود .  

     نعمت هدایت یافتن درسایه توکل ، عرفان ، عقیده و عمل مثبت ، چنان قدرت ، ظرفیت و توان وافری به انسان میدهد که دردشوارترین لحظات زندگی عملکردش بسیار معقولانه و با آرامش و سنجیده و خداپسندانه جلوه میکند  

    خداوند متعال هم راه رسیدن بـه مـقـصـد و هـدف را نـشـان مـى دهـد  و هم بسته به ظرفیت و لیاقت و شایستگی فرد او را به مقصد مى رساند . ( به هر صاحب فضیلتی به اندازه فضیلتش عطا میکنند ) .

    هدف عظیم قرآن هم این است که انسان به درجه ای از تعالى و رشد و تربیت برسد که تجلى گاه صفات الهى گردد.

     

     



  • کلمات کلیدی :
  • مرزلن ::: پنج شنبه 87/11/3::: ساعت 3:38 عصر

     

    بسم الله الرّحمن الرّحیم

    آیات 67 یوسف ، 30 رعد ، 43 فرقان

    وَقَالَ یَا بَنِیَّ لاَ تَدْخُلُواْ مِن بَابٍ وَاحِدٍ وَادْخُلُواْ مِنْ أَبْوَابٍ مُّتَفَرِّقَةٍ وَمَا أُغْنِی عَنکُم مِّنَ اللّهِ مِن شَیْءٍ إِنِ الْحُکْمُ إِلاَّ لِلّهِ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَعَلَیْهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُتَوَکِّلُونَ    ? 67 ?

    و گفت> :اى پسران من ،[ همه ]از یک دروازه[ به شهر ]در نیایید، بلکه از دروازه هاى مختلف وارد شوید، و من[ با این سفارش ، ]چیزى از[ قضاى ]خدا را از شما دور نمى توانم داشت .فرمان جز براى خدا نیست .بر او توکل کردم ، و توکل کنندگان باید بر او توکل کنند.

    کَذَلِکَ أَرْسَلْنَاکَ فِی أُمَّةٍ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهَا أُمَمٌ لِّتَتْلُوَ عَلَیْهِمُ الَّذِیَ أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ وَهُمْ یَکْفُرُونَ بِالرَّحْمَنِ قُلْ هُوَ رَبِّی لا إِلَهَ إِلاَّ هُوَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَإِلَیْهِ مَتَابِ    ? 30 ?

    بدین گونه تو را در میان امتى که پیش از آن ، امتهایى روزگار به سر بردند، فرستادیم تا آنچه را به تو وحى کردیم بر آنان بخوانى ، در حالى که آنان به[ خداى ]رحمان کفر مى ورزند .بگو> :اوست پروردگار من .معبودى بجز او نیست .بر او توکل کرده ام و بازگشت من به سوى اوست.

    أَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ أَفَأَنتَ تَکُونُ عَلَیْهِ وَکِیلًا    ? 43 ?

    آیا آن کس که هواى[ نفس ]خود را معبود خویش گرفته است دیدى ؟ آیا[ مى توانى ]ضامن او باشى ؟

    واژگان :

    باب : جای داخل شدن ، آنچه که با آن درب بسته می شود ، در ، دروازه ، بخشی از کتاب

    واحد : یک ، نخستین عدد ، یک فرد از افراد قوم ، یگانه بودن در چیزی ، بی نظیر ، از نامهای خدا

    غنی : مال او افزونی یافت ، ثروتمند شد ، به آن چیز بسنده کرد

    حکم : قضا ، داوری ، قضاوت ، داد رسی ، حکومت ، کشور داری

    خلت : تنهایی ، خلوت کردن ، جایی که مرد در آن تنها باشد

    وحی :  نامه ، رساله ، نوشته ، آنچه به دیگری القاء و تفهیم کنند ، غالبا آنچه که خداوند به پیامبرانش القاء کند ، آنچه که از کسی به سوی دیگری فرستاده شود

    رحمن : بخشاینده ، بخشایشگر ، مهربان ، از نامهای خداوند که غالبا صفت است

    رای : نگرش و اندیشه در کارها ، نیاز ، حاجت

    اخذ : آن چیز را گرفت ، عهد گرفتن ، آن را بدست گرفت ، به آن چنگ زد ، باز داشت کردن و گرفتن ، و با هر واژه بعد از خود همان معنا را می گیرد

     

    از آیه 67 سوره یوسف چنین بر میاید که همیشه جمع انسانها با هدف مشترک و الهی ارتباطی با هم دارند مستحکم که برای دیگران که وجود چنین جماعتی را سر نمی تابند و چشم دیدن چنین اجتماعی را ندارند همواره یک خطر و یا دغدغه فکری محسوب می شوند ، و برای بر انداختن چنین جمعیتی از هیچ حربه ای فرو گذار نمیکنند ، شرط لازم برای عقل این است که این آسیب ها را بشتاسیم و طریقه مقابله با آنان را فرا بگیریم و شرط کافی آن اینکه ایمان داشته باشیم ، و بدانیم چیزی دور از اراده خداوند نیست  وآنگاه تدابیری را که می اندیشیم خارج از اراده  خداوند نخواهد بود ، چون هر چه نیکی و پاکی است از آن اوست لذا در تدبیر درستی هم که در پیش گرفته باشیم نیز باید توکل به خدا نماییم و امورات خویش را به او واگذاریم .

    حضرت یعقوب این توصیه رابه فرزندان خویش هنگام ورود به مصرمی نمایدومتذکرمی شود (( جمعیت همدل شما ممکن است  مورد بغض قرار گیرد )) پس من با این دستور متفرق وارد شدن هم نمی توانم حادثه ای را که از سوی خدا حتمی است از شما بر طرف کنم زیرا حکم فقط مخصوص خداوند است .

    حال این امر را با زمانی مقایسه کنیم که بدون توکل به خداوند در مورد مسئله جمعیت بخواهیم تصمیم گیری نماییم در این شرایط چه چیز عاید ما خواهد شد ؟ لذا اینگونه مسائل چنان به هم نزدیک هستند که برای انسان متوکل و غیر متوکل هم سخت می گردد و چه بسا دچار اشتباه نیز بشویم .

    کثرت انسانهای همدل نعمتی است که باید قدر شناس آن بود و با همه ظرایف باید از آن مراقبت نمود و واضح است که تنها با توکل است که می توان به ( دانای قادری ) دل بست و به او پناه برد که بر همه چیز عالم و بر هر کاری  تواناست  .

    پس هر چه دانایی و قدرت ما نسبت به مسائل بیشتر باشد توکل ما به خداوند قوی تر و دوری ما از اشتباه محرز تر می گردد

     

    در آیه 30 سوره رعد توجه به نبوت و پیامبری پیامبران قبل که سنتی الهی بوده برای هدایت ، تا پیامبری حضرت محمد ( ص)  که خاتم است و تذکر این معنا که این هدایت بعد از پیامبر باید به گونه ای دیگر اعمال شود و توجه به امامت نیز طرح می گردد اما آنچه که در طول زمان تا پیامبری حضرت رسول ثابت است نوع کفر  و شرک است و همواره در جوامع متداول بوده و آمدن پیامبران بر این اساس استوار است  ، لذا بر این موضوع که این بر اساس سنت انجام می پذیرد قابل توجه است اما این موضوع را به رخ کافران با صفت (( رحمانیت )) خدا بیان میکند که نوعی صفت عمومی و بخشندگی عمومی خداوند است و آنرا از هیچکس دریغ نمی کند و افکار کافران از رحمت عمومی خداوند به دور  است که آنرا پس می زنند و در نتیجه در مقابل چنین خطری که می تواند انسان را تهدید کند چاره ای جز توکل به خداوند و سپردن امور به او نیست .

    در آیه 43 سوره فرقان در این آیه پرسشی است قابل تامل و چنین میفرماید ، آیا نمی بینی کسانی را که هوای نفس خویش را حاکم کردند ، جز ذلت  برایشان راهی نیست ؟ اینها نشان میدهد که این قبیل انسانها در گمراهی  محض بوده و هیچ هدایتی بر ایشان نیست چون خطاب به  پیامبر می فرماید  ، تو نیز در نفس آنها نفوذ نداری ، پس به این سخن باید توجه کنیم

    اطاعت هر چیزی یعنی عبادت آن ، و اطاعت از هوای نفس یعنی  معبود قرار دادن  هوای نفس ،  پس منشاء شرک یعنی اطاعت از هوای نفس

     نقش توکل در کلیه این مراحل به زیبایی به چشم میخورد اما چنانچه در پست قبل هم دوستان اشاره کردند راه کار بردی و عملی به خداوند و اعتماد به حضرت حق همانا  فقط تمسک به کتابی است که هم قول صدق و هم عمل صدق خداوند می باشد .

     



  • کلمات کلیدی :
  • مرزلن ::: یکشنبه 87/10/22::: ساعت 11:2 عصر

    <   <<   21   22   23   24   25   >>   >

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ