سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تباهی خرد در فریب خوردن از نیرنگهاست . [امام علی علیه السلام]
نُّورٌ عَلَى نُورٍ (یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَن یَشَاء)

بسم الله الرّحمن الرّحیم

آیات : 180 بقره ، 19 ق

کُتِبَ عَلَیْکُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ إِن تَرَکَ خَیْراً الْوَصِیَّةُ لِلْوَالِدَیْنِ وَالْأَقْرَبِینَ بِالْمَعْرُوفِ حَقّاً عَلَى الْمُتَّقِینَ (180)

وَجَاءَتْ سَکْرَةُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ ذلِکَ مَا کُنتَ مِنْهُ تَحِیدُ (19)

واژگان :

کتب علیکم : نوشته شد بر شما ، ثبت گردید بر شما

حضر : حاضر شد ، فرا رسید

ترک خیرا : اگر مالی به جا گذاشت

سکره الموت : نوعی اغماء در مقدمات مرگ که بر اثر فشار مرگ دست می دهد

تحید : می گریختن

وصیت حق مسلم هر انسانی است نقش وصیت زمانی مطرح می شود که بحث از مرگ به میان آید اما از این پدیده چه کسانی به واقع استقبال میکنند و چه کسانی از مرگ می ترسند ؟ و ترس از مرگ در واقع درک نکردن جهان هستی است که کل جهان هستی فنا پذیر است و انسان نیز به طبع چون پدیده ای از جهان هستی است فنا پذیر می باشد .

تا وقتی کسی زنده است صاحب حقوقی است با دیگران اما هنگام مرگ و وداع این دنیا تنها حقوق او بر گردن دیگران ارث اوست ، گفته می شود که ارث مقوله ای است که باید از آن به بهترین وجه هم برای احقاق حق هر کس استفاده شود و هم چنین احقاق حقوق خود فرد ، وصیت افراد باید عقلایی باشد تا اینکه سبب جریحه دار شدن احساسات وارثان نگردد و به واقع باید محاسبات تقسیم ارث دقیق و از روی عقل باشد تا حقی از کسی ضایع نشود زیرا خود ارث ضابطه مند است ، حق مرده از اموال خویش در حدود( یک سوم از مال) که در عهده خود شخص و برای مصارف آنچه که خود مرده در نظر دارد مصرف میگردد و برای همین گفته شده که باید عقلایی باشد یک سوم مال هر فرد را می توان برای امور خیریه و یا فامیل بی بضاعتی که در خاندان هست و یا آنچه را که خود شخص وصیت نموده مصرف نمود لذا به سادگی قابل درک است که هر فردی بعد از مرگ نیز حقوق و اختیاراتی دارد پس نمیتوان گفت که شخص مرده کاملا منقطع از زندگی است بلکه امور خیر اون شخص بعد از مرگ تا سالیان دراز هم پا بر جا میماند این همه رحمت و نعمت در مرگ رو کدوم مکتبی میتواند پایه گذار بوده باشد ، به خوبی درک می شود فردی که عمر خود را زحمت کشیده و برای خود و خانواده کسب روزی کرده در هنگام حیات اختیار همه مال و پس از مرگ خویش نیز یک سوم از مال خویش را صاحب اختیار باشد ، اختیار و حقوق یک فرد به راستی در اسلام و دین مبارک رسول خدا به زیبایی تعریف شده و در هیچ یک از ادیان الهی نیز به این تکمیلی بحث نگردیده .

آیه بر شایسته بودن وصیت از جهت مال و ثروت نیز اشاراتی دارد و از مال با تعبیر زیبای (( خیر )) را می توان فهمید که فی حد النفسه ثروت بد نبوده و نحوه استفاده از ثروت در تعریف خوب و یا بد آن تاثیر گذار است و ابتدا به ساکن مهم است که بدانیم ثروت را خیر می داند و چنانچه این ثروت در مسیر منافع فردی و اجتماعی به طور احسنت خرج شود خیر و در غیر این صورت نمی توان برای ثروت تعبیر خیر را در نظر داشت .

از طرفی نیز این خیر را برای متقین دانسته و مشخص می شود بقدری دارای منافع فردی و اجتماعی متفاوت و مفید هست که حکم وصیت تا مرز حکم یه امر واجب پیش می رود و اهمیت وصیت و حق هر فرد چنان بروز می کند که از یک امر مستحب یک امر و حکم تقریبا واجب میتوان برداشت نمود ، پس وقتی مرگ یک امر حق و مسلم از باور انسان خارج می شود و انسان آنرا باور نداشته باشد این سکره مرگ مانند لولی مستی که جز نا آرامی و اضطراب شدید چیز دیگری نصیب  روح انسان نمی کند  دامن گیر انسان می شود ، پس امر مرگ حق را باید باور داشت و با همه آن کنار آمد و آنرا قبول نمود و این هجرت موقت را باید برایش تحلیلی به حق داشته و بپذیریم که این دنیا آزمایشگاهی است برای راه یابی انسان به حق واقعی خویش ، اما قید حق نشان می دهد که خداوند از طرح مرگ در بین انسانها منظوری را دنبال می کند و چون این دنیا آزمایشگاه است در نظر بندگان این آزمایشگاه زینت داده می شود و به لذایذ دنیا آغشته تا ما از مرگ کراهت داشته باشیم و بترسیم و کسانی که این لذتهای آنی رو می چشند چشم بر واقعیت مرگ می بندند و دنیا را جاودانه می بینند و به لذایذ آن مشغول.

خدایا لذت درک مفاهیم عالیه قرآنی را از ما دریغ مفرما



  • کلمات کلیدی :
  • مرزلن ::: پنج شنبه 89/1/19::: ساعت 1:23 عصر

     

                            بسم الله الرحمن الرحیم

     

    بهانه آوردن گروهی برای فرار از مرگ که حق است و آگاهی خدا از دلها

     

     

    ثُمَّ أَنزَلَ عَلَیْکُم مِّن بَعْدِ الْغَمِّ أَمَنَةً نُّعَاسًا یَغْشَى طَآئِفَةً مِّنکُمْ وَطَآئِفَةٌ قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنفُسُهُمْ یَظُنُّونَ بِاللّهِ غَیْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجَاهِلِیَّةِ یَقُولُونَ هَل لَّنَا مِنَ الأَمْرِ مِن شَیْءٍ قُلْ إِنَّ الأَمْرَ کُلَّهُ لِلَّهِ یُخْفُونَ فِی أَنفُسِهِم مَّا لاَ یُبْدُونَ لَکَ یَقُولُونَ لَوْ کَانَ لَنَا مِنَ الأَمْرِ شَیْءٌ مَّا قُتِلْنَا هَاهُنَا قُل لَّوْ کُنتُمْ فِی بُیُوتِکُمْ لَبَرَزَ الَّذِینَ کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقَتْلُ إِلَى مَضَاجِعِهِمْ وَلِیَبْتَلِیَ اللّهُ مَا فِی صُدُورِکُمْ وَلِیُمَحَّصَ مَا فِی قُلُوبِکُمْ وَاللّهُ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ     154آل عمران

    سپس [خداوند] بعد از آن اندوه آرامشى [به صورت] خواب سبکى بر شما فرو فرستاد که گروهى از شما را فرا گرفت و گروهى [تنها] در فکر جان خود بودند و در باره خدا گمانهاى ناروا همچون گمانهاى [دوران] جاهلیت مى‏بردند مى‏گفتند آیا ما را در این کار اختیارى هست بگو سررشته کارها [شکست‏یا پیروزى] یکسر به دست‏خداست آنان چیزى را در دلهایشان پوشیده مى‏داشتند که براى تو آشکار نمى‏کردند مى‏گفتند اگر ما را در این کار اختیارى بود [و وعده پیامبر واقعیت داشت] در اینجا کشته نمى‏شدیم بگو اگر شما در خانه‏هاى خود هم بودید کسانى که کشته شدن بر آنان نوشته شده قطعا [با پاى خود] به سوى قتلگاههاى خویش مى‏رفتند و [اینها ] براى این است که خداوند آنچه را در دلهاى شماست [در عمل] بیازماید و آنچه را در قلبهاى شماست پاک گرداند و خدا به راز سینه‏ها آگاه است (154) آل عمران

     

    یَوْمَئِذٍ یُوَفِّیهِمُ اللَّهُ دِینَهُمُ الْحَقَّ وَیَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ الْمُبِینُ   25 نور

    آن روز خدا جزاى شایسته آنان را به طور کامل مى‏دهد و خواهند دانست که خدا همان حقیقت آشکار است (25)

     

    قرار گرفتن دو واژه حق و مرگ بسیار هولناک است چرا که تنها زمانی که حق به راستی شکوفا می شود و گریزی از آن نیست به هنگام مرگ است و تنها اعمال ماست که گویای همه چیز می باشد . و این چنین است که انسانها مدام برای فرار از مرگ بهانه می آورند .

    آیه بسیار زیبا شروع می شود " خداوند بعد از آن اندوه آرامشی بصورت خواب سبکی بر شما فرو فرستاد " در این ایه خداوند از کلمه انزل استفاده می کند که این خود بر زیبایی و معنای آیه می افزاید . چرا که انزل از مصدر نزول به معنای فرستادن چیزی از آسمان می باشد . آسمان مایه رحمت است و هر آنچه را که خداوند نازل کند زیباست . از دیگر نکات آیه این است که خداوند متعال حتی در لحظات سختی هم در کنار ماست حتی بیشتر از گذشته و از آنجایی که بسیار مهربان است خیلی زود از طریقی دیگر آرامش را نصیبمان می کند و این چنین است که ما در مرگ عزیزانمان بعد از چندی به آرامش      می رسیم .

    از نکات دیگر آیه زمان فرا رسیدن مرگ است که از آن گریزی نیست . هر چند در روایات آمده است که انجام برخی امور می تواند باعث تاخیر در مرگ انسان شود . اما مگر این تاخیر تا چه اندازه است مگر نه اینکه ما مسافری بیش نیستیم که بالاخره باید بار سفر ببندیم و به نزد معبود خویش برگردیم . دیدار معبود زیباست اما همه ما از آن می ترسیم که اگر دقیق تر نگاه کنیم ما از خودمان می ترسیم نه از معبودمان که هر انچه کردیم خودمان با خودمان انجام دادیم . مرگ پایان راه نیست که آغازی دوباره است و آنچه که خدا پرستان را از مادّى ها جدا مى سازد، بینش آنان در مورد مسأله مرگ است; موحّدان مرگ را تولّدى دوباره مى دانند و آن را آغاز حیاتى جدید مى شمارند و از نظر آنان مرگ جز انتقال از خانه اى به خانه دیگر نیست که از قفس دنیا آزاد مى شوند و به جهان گسترده آخرت گام مى گذارند، ولى مادّى ها، مرگ را پایان همه چیز مى دانند، و از این رو حاضر نیستند خود را قربانى ارزش هاى بزرگ کنند یا قربانى بدهند، مگر تحت فشار قرار گیرند، اما خداپرستان از کشتن و کشته شدن در راه خدا باکى ندارند، ایثار مى کنند، از جان و مال مایه مى گذارند و فقط از خدا مى ترسند.

    از همین جاست که در مى یابیم تا چه اندازه ایمان به معاد، در تکامل انسان مؤثر است. هیچ ایمان و عقیده اى بعد از توحید، به اندازه معاد در تکوین شخصیت انسان، دخیل نیست و همه انبیا مبعوث شدند تا به این دو مطلب دعوت کنند، بى جهت نیست که به ما سفارش فراوان کرده اند که بسیار به یاد معاد باشیم

     

    نکات آیه

     

     خداوند در اوج حوادث تلخ، به‏دلهاى مؤمنان آرامش مى‏بخشد

     در بند خود بودن، مایه‏ى بد گمانى به وعده‏هاى الهى است

      حتّى در شرایط بحرانى و شکست‏ها نیز به خدا و وعده‏هاى او سوءظن نبرید

      افراد ضعیف الایمان، شکست خود را به عدم نصرت الهى نسبت مى‏دهند

      از مقدّرات حتمى، امکان فرار نیست

      اعتقاد به مقدّرات حتمى پروردگار، به انسان آرامش مى‏دهد.

      حوادث تلخ و شیرین، تنها برای امتحان ماست وگرنه خداوند همه‏ى روحیه‏ها و افکار را از قبل مى‏داند

     



  • کلمات کلیدی :
  • مرزلن ::: چهارشنبه 88/11/21::: ساعت 11:36 صبح

     به نام خدا

    أُوْلَئِکَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَّهُمْ دَرَجَاتٌ عِندَ رَبِّهِمْ وَمَغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ کَرِیمٌ (4)انفال

    آنان هستند که حقا مؤمنند براى آنان نزد پروردگارشان درجات و آمرزش و روزى نیکو خواهد بود (4)

    کَمَا أَخْرَجَکَ رَبُّکَ مِن بَیْتِکَ بِالْحَقِّ وَإِنَّ فَرِیقًا مِّنَ الْمُؤْمِنِینَ لَکَارِهُونَ (5) همان گونه که پروردگارت تو را از خانه‏ات به حق بیرون آورد و حال آنکه دسته‏اى از مؤمنان سخت کراهت داشتند (5) انفال

    وَالَّذِینَ آمَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَاهَدُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَالَّذِینَ آوَواْ وَّنَصَرُواْ أُولَئِکَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَّهُم مَّغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ کَرِیمٌ (74) کسانى که ایمان آورده و هجرت کرده و در راه خدا به جهاد پرداخته و کسانى که [مهاجران را] پناه داده و یارى کرده‏اند آنان همان مؤمنان واقعى‏اند براى آنان بخشایش و روزى شایسته‏اى خواهد بود (74)

    انفال

    وَإِن یَکُن لَّهُمُ الْحَقُّ یَأْتُوا إِلَیْهِ مُذْعِنِینَ (49) و اگر حق به جانب ایشان باشد به حال اطاعت به سوى او مى‏آیند (49) نور

    ذَلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَأَنَّ مَا یَدْعُونَ مِن دُونِهِ الْبَاطِلُ وَأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْعَلِیُّ الْکَبِیرُ (30)این[ها همه] دلیل آن است که خدا خود حق است و غیر از او هر چه را که مى‏خوانند باطل است و خدا همان بلندمرتبه بزرگ است (30) لقمان

    وَیَرَى الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ الَّذِی أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ هُوَ الْحَقَّ وَیَهْدِی إِلَى صِرَاطِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ (6) کسانى که از دانش بهره یافته‏اند مى‏دانند که آنچه از جانب پروردگارت به سوى تو نازل شده حق است و به راه آن عزیز ستوده[صفات] راهبرى مى‏کند (6) سبا

    همان طور که قبلا گفته شد یکی از معانی حق درست است ، مومنانی که ایمان واقعی دارند و به حق مومن هستند ، راه مستقیم را طی می کنند و می توانند میزانی برای کارهای نیک، و انسانهای دیگر باشند این انسانها به مراتبی دست پیدا می کنند که نه تنها نمونه آشکار انسان مخلص می شوند برای خود نیز ویژگیهایی کسب می کنند که حائز اهمیت است این ویژگیها از یک سو پاداشی است برای حق بودن انان ، از سوی دیگر حقی است که به مرور به آن دست پیدا می کنند( هدایای الهی ).... در آیات ذیل به چند ویژگی و پاداش اشاره شده است ، آیه 4 سوره انفال که این انسانها شایسته درجات و آمرزش و روزى نیکو شدند ،

    1-      درجات ، درجه ها ، چون درجه در این جا جمع ذکر شد نشان دهنده این موضوع است که درجه ها وجود دارد نه درجه که این امر بارها در قران اشاره شده است این مومنین به درجات می رسند یعنی پس از طی یک درجه به درجه دیگر می رسند واین درجات را با عمل خویش لطف خدا می پیمایند ( هم پاداش و هم ویژگی )

    2-      آمرزش : هر انسانی در طول زندگی خود (به جز معصومین) دچار خطا و گناه می شوند ویکی از مهمترین درخواست های انسان از خداوند رسیدن به آمرزش پروردگار است کسی که به این درجه برسد یعنی به یکی از بزرگترین خواسته های انسانی رسیده این مقام که پاداش نیز هست به مومنانی می رسد که حقا مومن هستند و حق را می پیمایند ،

    3-       روزی نیکو : روزی نیکو در اینجا به طور عام آمده بنابراین هم روزی دنیوی و هم روزی اخروی را شامل می شود مومنان واقعی به دلیل حق گرایی خود به این پاداش اعظم می رسند که دیگر نگران میزان و حدود و ... روزی خود نباشند وفارغ از این مساله به هدف انسانی فکر کنند بیشتر گناهان از ترس فقر و نداشتن روزی دنیوی نشات می گیرد وقتی کسی به اینی مقام والا می رسد که روزی نیکو از جانب خداوند به دست آوزرد خواه ناخواه دغدغه کمتری خواهد داشت این پاداشی است که خدا به مومنان وعده نموه است

    4-      رسیدن به خیرات :یکی دیگر از پاداشهایی که خداوند به فرد مومن می دهد و به پیامبر به عنوان اعظم انسانهای مومن عطا فرموده و در ایه 5 سوره انفال به ان اشاره داشته ، رسیدن خیرات به فرد است اگرچه همه انسانها خلاف ان را بخواهند ، انسانی که به درجه مومن بودن رسیده است فرمان و زندگیش دست خداوند است و خداوند بهترین ها را برای او ایجاد می کند حتی اگر خلاف خواست دیگران باشد ، برای رسیدن به آرامش تنها یک راه وجود دارد رسیدن به درجه ایمان

    5-      اطاعت: یکی از جالبترین و زیباترین نکته  در این آیات توجه به این مهم است که برخی از صفات انسان مومن علاوه بر صفت، یک پاداش تلقی می گردد ، مثل اطاعت ، در نظر اول اطاعت تنها یک صفت است که انسانهای مومن به آن درجه رسیده اند در حالی که با کمی تفکر در می یابیم  که اطاعت از خداوند مقام والایی است که توسط خداوند به انسانهای مومن داده می شود ( خوبی هیچ انسانی از سوی خود او نیست بلکه پاداشی است که از جانب خداوند به او رسیده ) با توجه به این نکته جای هر گونه تکبر و خودخواهی پس از اعمال نیک مسدود می گردد ، هیچ انسانی به خاطر خوب بودن نباید مغرو گردد و یا بر خدا منت بگذارد که اگر نبود عطای خداوند انسان به مقام بندگی نمی رسید ( هیچ بودن انسان چقدر زیبا آشکار می گردد .) اگر کسی به راه حق باشد وحق بر او آشکار شود محال است راه و مسیری را جز طاعت بپیماید بنابراین چراغ حق هدیه خداوند است که در مسیر انسان نگه می دارد تا با استفاده از ان به اوج مقام بندگی برسد .(49 نور )

    6-      علم در جهت خداوند : یکی دیگر از مقامات و پاداشهای خداوند برای مومن رسیدن او به مقام علم است انسان عالمی که علم خویش را صرف رسیدن به صراط مستقیم نموده است.(کسانى که از دانش بهره یافته‏اند مى‏دانند که آنچه از جانب پروردگارت به سوى تو نازل شده حق است و به راه آن عزیز ستوده[صفات] راهبرى مى‏کند ) به درجه ایی از علم ویقین می رسند که می دانند وحی ونبوت از سوی خداوند است ، مشکلی که بسیاری از معاندین را به گمراهی کشید .

    به طور کلی علم و دانایی یک پاداش است که خداوند در اختیار انسانها قرار می دهد تا با استفاده از ان به درجات اسفل السافلین نزول نکنند ، هر اهل علمی که دارای این بینش باشد مورد توجه خداوند بوده و دارای یکی از صفات زیبای ایمان و حق است . 6 سبا

     

     



  • کلمات کلیدی :
  • مرزلن ::: سه شنبه 88/9/24::: ساعت 1:42 عصر

    <   <<   6   7   8   9   10   >>   >

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ